در یک نگاه کلی حوزه سلامت با تمامی حوزه های سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و اجتماعی پیوندی معنادار و اندامواره ای دارد. از این رو تفاوتی ندارد که یک مسئول در چه حوزه ای مشغول فعالیت است از مسکن و سیاست خارجی گرفته تا راه و ترابری و مخابرات و اقتصاد و آموزش و پرورش و آموزش عالی، نفت و صنعت و معدن و سایر امور همه به نحوی با سلامت روانی و جسمی مردم در ارتباط هستند و فلسفه ی وجودی تمامی آنها تامین رفاه و آسایش مردم است .
در حال حاضر هم کیفیت خودروهای تولیدی را می توان به عنوان تهدید کننده ی سلامت مردم به چالش کشید و هم کیفیت راه ها خصوصا حادثه خیز بودن و غیر مهندسی بودن آنها ، این که ساختمان ها اعم از ساختمان های تجاری و مسکونی در برابر حوادث طبیعی و رویدادهایی که انسان در وقوع آن دخیل باشد باید مقاوم باشند نیز به حوزه سلامت مربوط می شود. چالش های اقتصادی می تواند با کشانیدن عده ی زیادی از مردم به زیر خط فقر روی میزان دریافت پروتئیین مورد نیاز آنها تاثیرگذار باشد .
گاهی حتی اخباری که به گوش مردم می رسد نیز روح و روانشان را به بازی می گیرد زیرا هم صحنه های رقت انگیز متاثر کننده هستند و هم ادبیات خشن و تهدیدها و از همه مهمتر گمانه زنی هایی که آینده را تیر و تار نشان می دهند . همه این موارد به حوزه ی سلامت مربوط می شوند .
از این رو به همان اندازه که وقوع یک درگیری خیابانی می تواند موجب آزردگی و وحشت مردم شود ، تورم و ناهمخوانی درآمدها با هزینه ها هم هول انگیز و نگران کننده است .
حال تصور کنید که جامعه ترک برداشته و در معرض آسیب ما با اخباری که بیانگر مهاجرت پزشکان و پرستاران از کشور است مواجه باشد آن هم در شرایطی که شاهد افزایش بهای برخی از اقلام دارویی و کمبود آنها هستیم . همزمان اخباری مبنی بر افزایش ظرفیت رشته پزشکی در دانشگاه ها را می شنویم که به نوعی خبر مربوط به مهاجرت ها را تایید می کند . این که آلودگی هوا سالیانه نزدیک به 12 میلیارد دلار به اقتصاد ما لطمه وارد می کند و سالیانه 40 هزار نفر بر اثر آلودگی هوا جان خود را از دست می دهند که با توجه به جمعیت بالای میانسالان و سالمندان باید در انتظار افزایش این آمار باشیم . از این رو به نظر می رسد که ساختمان حوزه سلامت روی گسلی فعال به وسعت تمامی مشکلات و دغدغه ها بنا شده است .
روانشناسان می گویند که شاد بودن یکی از راه های مراقبت از تندرستی است و جامعه شناسان می گویند چندین شاخص مهم برای شاد بودن باید مطمح نظر قرار گیرد . حمایت اجتماعی ، درآمد ، امید به زندگی سالم ، آزادی در نوع انتخاب زندگی ، بخشش و سخاوت و نبود فساد . با در نظر گرفتن شاخص های 6 گانه برای شاد بودن و این که چند درصد مردم ما در چه سنینی به این شاخص ها دسترسی دارند درجه ی شاد بودن مردم مشخص می شود . برخی تصور می کنند که اگر به تعداد فیلم های کمدی افزوده شود می توان مردم را شاد کرد و این در حالی است که مردم برای شاد بودن در کنار مسائل گذرایی نظیر فیلم و برنامه های مناسب تلوزیونی باید دلیلی موجه و منطقی در پیوند با کیفیت زندگی خود داشته باشند . سعدی در هشتصد سال پیش گفته است :
بر احوال آن مرد باید گریست که دخلش بود نوزده خرج بیست .
البته سعدی علیه الرحمه در زمانی می زیسته که مردان متکفل هزینه ی خانوار بوده اند و بین نوزده تا بیست هم فاصله ی زیادی نیست . در حالی که امروزه گاه می بینیم که درآمد زن و شوهر و فرزندان را هم که روی هم بریزی پاسخگوی مخارج سنگین زندگی نیست . کافی است حداقل حقوق های کارگری را در کنار خطی که برای فقر تعریف کرده اند بگذاریم تا متوجه شویم که چرا با تندرستی به معنای واقعی کلمه فاصله دارند .
جناب آقای پزشکیان که خودشان هم درس طبابت خوانده اند بیش از هر کس دیگری می دانند که هر طرح و لایحه و برنامه ای باید پیوست سلامت و تندرستی داشته باشد . در واقع راه و رسم درست کشورداری اقتضاء می کند که خواست و رفاه مردم مبنای تمامی تصمیم گیری ها باشد . سر و سامان گرفتن حوزه ی سلامت ، کمترین چشمداشت از رئیس جمهوری است که خود به این حوزه تعلق دارد و با اولویت های آن آشناست.
همانگونه که رفتار مشتری مدارانه موجب محبوبیت یک کاسب می شود ، بیمار محور بودن برنامه هایی که در حوزه سلامت دنبال می شود نیز به رضایتمندی ارباب رجوع در مراکز بهداشتی و درمانی می انجامد . رضایت خاطر پرستاران که وظیفه ی اصلی آنها مراقبت از تندرستی مردم است شرط اول برای موفقیت آنها در این مسیر دشوار است زیرا یک پرستار که در معرض صحنه های آزار دهنده و شکوایه های بیماران و شاهد عصبانیت همراهان بیمار و کمبود دارو و فضای ناکافی و شمار زیاد بیماران است برای این که بتواند چنین بار سنگینی را بر دوش بکشد حداقل دیگر نباید دغدغه ی حقوق و مزایا و اضافه کاری و کارانه و ... داشته باشد.