برخی به غلط شعر را قافیه پردازی و کلام موزون معنا کرده اند که در این صورت تعداد شاعرانی که نام آنها برازنده ماندگاری در تاریخ ادبیات ملت ها باشد بسیار زیاد خواهد بود و شاعر بودن هم مانند بسیاری از کارهای دم دستی و پیش پا افتاده می تواند به عنوان یک دلمشغولی در دسترس همگان باشد در صورتی که سحرانگیزترین سخنان که ارزش به خاطر سپردن داشته باشند به شاعران بزرگی تعلق دارد که آثار آنها با شرح و تفسیرهای گوناگون دست به دست می شود و در مراکز علمی و دانشگاه ها و محافل ادبی مورد بحث و بررسی قرار می گیرد . شاعرانی که خزینه ی خاطر آنها انباشته از واژه ها و مضامینی بکر و برانگیزاننده بوده که بازتاب دهنده ی احساسات و درک بهتر از جهان هستی است و پایه سخنشان به اندازه ای رفعت دارد که حتی هنگامی که از زبانی به زبانی دیگر ترجمه می شود نیز حیرت و شگفتی خواننده و شنونده را به دنبال دارد . خداوندان سخن بر روح و جان انسان ها حکمرانی می کنند زیرا نه تنها از معنا و مفهوم واژه ها َآگاهی دارند بلکه می دانند چه واژه ای را در کجا مورد استفاده قرار دهند . برای چینش آدم ها در پست ها و مسئولیت ها نیز می توان از چنین الگویی پیروی کرد به گونه ای که هر کس خواست در مورد واگذاری مسئولیت ها داوری کند به این نتیجه برسد که غیر از همین افراد کسان دیگری شایستگی آن را نداشته اند که چنین مسئولیت هایی را بپذیرند .
حال اگر به عنوان یک مقام بالادستی بخواهیم مسئولیت ها را بین اشخاص تقسیم کنیم نیز باید به گونه ای عمل کنیم که هر کسی دقیقا در جای خودش قرار گرفته باشد چه از لحاظ دانش و تجربه و چه از لحاظ توانایی و تعهد . البته برخی برای خودشان معیارهایی دارند که سر در آبشخور برخی ملاحظه کاری ها دارد . عده ای هستند که وقتی مسئولیت اداره ای را در دست می گیرند زیر دستان خود را بر اساس سواد خودشان انتخاب می کنند به گونه ای که کسی قدرت تشخیص و ارزیابی تصمیمات مقام بالادست خود را نداشته باشد تا بتواند ایراد بگیرد یا انگیزه ای برای انجام آن نداشته باشد از این رو به این نتیجه می رسند که زیردستان هرچه بیسواد تر باشند ، مطیع تر هستند . عده ای دیگر ترجیح می دهند از نزدیکان و آشنایان و اقوام خود برای همکاری استفاده کنند و چنین رویکردی را این گونه توجیه می کنند که چون آنها خود را مدیون من می دانند از من حرف شنوی خواهند داشت و بر علیه من متحد نخواهند شد.
کسانی هستند که تصور می کنند چون فلانی از نظر مردم آدم خوبی است و مثلا در فلان بحران هم خودی نشان داده و مثلا از جان مایه گذاشته به درد انجام هر کاری می خورد .
عده ای دیگر به دنبال هم حزبی ها و کسانی می گردند که با آنها دیدگاه و منافع مشترک دارند تا منویات خود را بدون هیچ گونه نقد و مخالفتی پیش ببرند و دستاوردها را به حزبی خاص نسبت دهند
اما کسانی هم هستند که صرف نظر از خویشاوندی و رویکردهای جناحی و قومی و همچنین اشتهار افراد به پیشاهنگ بودن در انجام کارهای خطرناک ، دانایی و توانایی را ملاک و معیار واگذاری مسئولیت ها می دانند و تلاش می کنند برای پیشبرد امور از کسانی بهره بگیرند که تابع قانون ، متعهد و پای بند به منافع ملی باشند و پست ها و مسئولیت ها را فرصتی برای خدمتگزاری می دانند و معتقدند که ایجاد فرصت برابر برای همگان راه را برای ایجاد احساس هم سرنوشتی هموار می کند .
بر اساس آنچه شرح آن رفت اگر می بینیم بسیاری از کارها در یکدیگر قفل شده ، شاهد قانونگذاری های متناقض هستیم و ریل گذاری ها به سرعت حرکت قطار توسعه کمکی نمی کند و هر روز به دامنه ی مشکلات اضافه می شود و در بررسی عملکردها به این نتیجه می رسیم که مثلا نباید فلان کار را انجام می دادیم باید به گذشته برگردیم و به شیوه های غلطی شک کنیم که برای چینش مسئولیت ها در نظر گرفته ایم.
اگر زمانی سد می سازیم و پس از مدتی می بینیم که برای احداث آن بسیاری از ملاحظات را در نظر نگرفته ایم . اگر تاکنون چندین بار سیستم آموزشی را به دلیل ناکارآمدی تغییر داده ایم . اگر در تاسیس نهادها و راه اندازی برخی سازمان ها به گونه ای عمل کرده ایم که اکنون با موازی کاری و حجیم شدن دولت روبرو هستیم . اگر برای توسعه ی معنویت و دیندار شدن مردم میلیاردها تومان صرف تبلیغات کرده ایم و نتیجه نگرفته ایم ، اگر در برخی امور دخالت بیجا کرده ایم و اگر چیزی را که نباید تغییر می داده ایم طوری دگرگون کرده ایم که ازاهداف اولیه فاصله گرفته ایم و هزاران اما و اگرهای دیگر، همه ی اینها به نحوه ی تربیت نیروی انسانی ، گزینش های سلیقه ای و چینش غیر اصولی نیروها باز می گردد .
رشد و توسعه ی متوازن نیازمند جانمایی درست نیروها ، برنامه ریزی متناسب با هدفگذاری ها ، قانون کارآمد و برخورداری از ساز و کاری مناسب برای ارزیابی توان و تعهد نیروهای انسانی در اختیار است .
کسانی که تصور می کنند با شیوه های سنتی و نخ نما شده مبتنی بر خویشاوند سالاری ، قوم گرایی و تعاملات محفلی و هیاتی و در نظر گرفتن سوابق ویژه افراد ، می توان جامعه ی کنونی را با تمام پیچیدگی هایش اداره کرد همان کسانی هستند که امروز به بن بست رسیده و قادر نیستند پاسخگوی نیازهای روزآمد مردم باشند .
نیروهای انسانی هر کدام در حکم یک واژه هستند که چینش آنها در کنار یکدیگربرای صورت بندی یک جمله با معنا ، مستلزم درک توانایی های آنهاست . ملت سازی ، تمدن آفرینی و رشد و توسعه شباهت زیادی به سرودن شعر دارد که غیر از وزن و قافیه باید معنا و مفهوم هم داشته باشد . چینش واژه های انسانی در کنار هم کار هر کسی نیست.