من کیستم؟ این سئوالی است که هر انسانی باید از خود بکند تا خود و دیگران را بشناسد. کیستی و چیستی انسان را فلسفه، دین، دانش، خرد و هنر به طرق مختلف بحث، توجیه و استنباط کردهاند.
جامعه مجموعهای از منهایی است که نقاط مشترک و غیر مشترکی آنها را به سبب نیاز گرد هم آورده و هر کدام را به صورت طبیعی و روند زندگی ماشینی سمتی داده و مسئولیتی. هرچند مشاغل برآمده از صنعت، هنر، خدمات، کشاورزی و دانش در کل جوامع بشری با شکل و محتوایی یکسان تعریف شدهاند اما فرهنگ، دین، اعتقادات، عرف و تأثیر میراثهای فرهنگی در کم و کیف حاصل برآمده از کار مؤثرند از این روست که نمیتوان روح نظمپذیری کاری مردم را در ژاپن یا کره و یا چین با مردم ایران یا پاکستان و هندوستان مشابه دانست و به آنها یک نمره داد.
جغرافیا و ویژگیهای سرزمینی، نژاد، فرهنگ و تعاملات دینی و مذهبی در کار، عبادت، تفریح و پژوهشهای علمی و فلسفی تأثیرگذارند از این روست که حاصل بعضی از پژوهشها در علوم انسانی نتیجه واحدی را سبب نمیشوند.
دولتها دیکتاتور باشند یا آزادیخواه، جمهوری باشند یا پادشاهی، پارلمانی باشند یا ریاستی از داخل جامعهای سر بر میآورند که دارای خصلتها و بینشهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی خاص خود هستند هرچند سرعت صنعت و روح برآمده از آن «ماشینیسم» تأثیر مشابهی بر روی جوامع مختلف گذاشته و آداب و رسوم و فرهنگ و حتی دینداری را تحت تأثیر خود قرار داده است. از این روست که مقایسه پیشرفت یا پسرفت کشورها با یکدیگر بخش عمده آن برمیگردد به عملکرد مردم و دولت زیرا بسیاری از خوی و خصلتها و رفتارهای نهادینه شده در طول زمانهای دراز با بخشنامه، قانون و یا حتی انقلاب تغییر نمیکنند و یا اگر تغییر کنند زمان زیادی را میطلبند مشروط به آنکه تغییرطلبان در موضع خود باقی بمانند.
برای اصلاح ساختارهای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اخلاقی میباید از مردم شروع کرد. هر چند جامعهشناسی کمک میکند که بتوانیم جامعه را آنگونه که هست بشناسیم. اما بسیاری از رفتارها، ایدهها، آرزوها، آمالهای ملی و وجوه مشترک و مختلف در بین قومیتها هستند که با یکدیگر جمع نمیشوند و جامعه یکدستی را ایجاد نمیکنند تا بتوان حاصل مطالعات جامعهشناسانه را مثلا در ایران به جمعبندی رساند و یک حکم صادر کرد.
بعضی از ارزشها در میان قومیتهایی که یک جامعه را تشکیل دادهاند و زیر یک پرچم و در محدوده جغرافیایی خاصی زندگی میکنند و حتی از یک دین و مذهب تبعیت میکنند متفاوت است. زیرا روح فرهنگی و عرفی برآمده از بعضی باورها و اخلاقیات در فلان طایفه یا قوم یا قبیله متفاوت است.
با پذیرش چنین باوری میتوان برنامهریزیهای اقتصادی را برای صرفهجوییهایی که در شرایط فعلی الزامآور است تدوین کرد. مثلا عروسیهایی که به صورت سنتی در جوامع عشایری برگزار میگردند بسیار پرخرجتر از مراسمی است که در یک جامعه شهری متوسط برگزار میشوند.
پیروی از بعضی سنتها فقیر و غنی نمیشناسد، چشم و همچشمیها و تقلیدهای عادت شده هزینههایی بیسبب را به بعضی خانوادهها تحمیل میکنند. فاصله زندگی شهری و روستایی در بسیاری از آداب و رسومها به علت نزدیک شدن فاصله مکانی از طریق حمل و نقلهای پرسرعت و جادهسازیهای همراه و شبکههای برقرسانی و گازرسانی و ارتباطات الکترونیکی آنچنان نزدیک شده است که دیگر هیچ روستایی وضعیت 50 سال قبل را ندارد.
هرچند خانهها در روستاها گلی، خشتی و پشتبامها اندود گل و کاه باشند اما پشت هر بامی یک بشقاب ماهواره قد کشیده است و گاوآهن جای خود را به تراکتور داده و اتومبیلها چهارپایان باربر را از میدان به در کردهاند. طویلهها به گاراژ، جوفروشان به پمپبنزین، نعلبندان به پنچرگیری، بیطارها به مکانیکی، علاقهبندان به لوکسفروشی و مُکاریان به راننده «شوفر» تغییر نام دادهاند. تغییر شرایط به سرعت ماشین بر اخلاقمداری، قانونمداری و روابط اجتماعی تأثیر گذاشته است.
میزان زکات و دیه را دیگر نمیتوان با نرخ گاو و گوسفند و شتر محاسبه کرد. ابزارها تفاوت چشمگیر پیدا کردهاند.
به هر نسبت که ماشین سرعت گرفته باشد با سرعت بیشتری میباید برنامههای فرهنگی تدوین و اجرائی شوند. برنامههایی که با خوش خیالی از آن بازماندهایم. یعنی برعکس عمل کردهایم و از سرمایهگذاری در تعالی و اعتلای فرهنگ و اخلاقمداری فاصله گرفتهایم و از تأثیرگذاری ماشین، سالیانی چند عقب افتادهایم. فساد، طلاق، بیکاری، اعتیاد، کلاهبرداری، رابطهمحوری، پارتیبازی، تبعیض، بیعدالتی، همه ناشی از بیسوادی نیستند بلکه به قول سنایی: «چو دزدی با چراغ آید گزیدهتر برد کالا...»
فرهنگ به معنای رفتار برتر فلسفه و هویت اشرفیت انسان را آینهای میکند. هنر وسیلهای برای به کارگیری نیروی جوان است تا از بطالت دور شود. هنر میتواند دینداری را هم تقویت و حفظ کند. هنر گوهر برآمده از فطرتی است که از قوه به فعل درمیآید و احساسات و استعدادها را به کار میگیرد.
من کیستم پاسخی میطلبد که ویژگیهای انسانی را به منصه ظهور رسانده یا میرساند. دولتها و ملتها زمانی میتوانند کارنامه قابل قبول و درخشانی را ارائه دهند که از بهترین مجموعههای تعلیم و تربیت برخوردار باشند آنچه که نباید فراموش شود شروع و خاتمه اجرایی کردن طرحها و لوایحی است که نیاز روز جامعه است و هر صاحب منصبی میباید در آغاز از خود سئوال کند «از کجا شروع کنم». برای فهم این مسئله باید جامعه و ملت خود را بهتر بشناسیم و تواناییهای آن را فهم کنیم. خود را با هیچ کشوری مقایسه نکنیم. خودمان را با گذشته، حال و آینده خود مقایسه کنیم. چه داشتهایم؟ چه داریم؟ و چه باید داشته باشیم.
والسلام