وارد حساب کاربری خود شوید

نام کاربر *
کلمه عبور *
مرا به خاطر بسپار

ایجاد یک حساب کاربری

فیلدها با ستاره (*) مشخص شده اند مورد نیاز است.
نام *
نام کاربر *
کلمه عبور *
تائید رمز عبور *
پست الکترونیک *
تأیید ایمیل *
کپچا *
Reload Captcha

    راه رفتن در مرداب  

    توسط اسماعیل عسلی/ سردبیر روزنامه عصرمردم 12 دی 1403 29 0
    سرمقاله 13 دی 1403 اسماعیل عسلی                    راه رفتن در مرداب
    امروزه اگر به دنبال فرمول ساده ای برای قدرت باشیم چنین قدرتی را باید در اقتصاد جستجو کنیم . تصور کنید بهترین میوه ها در سبد میوه فروشی ها چیده شده باشد . بی گمان بهترین خریداران این نوع میوه ها کسانی هستند که قدرت خرید داشته و بتوانند قیمت آن را بپردازند . در دنیای سیاست هم اوضاع بر همین منوال است هر چند می توان برای قدرت مولفه های دیگری را نیز در نظر گرفت اما سایرمولفه ها عملا کارکردی جز این که بتوانند در خدمت ایجاد قدرت اقتصادی باشند ندارند . نتیجتا این که اگر سیاست در خدمت اقتصاد باشد ، اقتصاد نیز در خدمت سیاست خواهد بود . غفلت از باورمندی به چنین دیدگاهی هزینه های فراوانی بر ملت ها تحمیل می کند . نفوذ معنوی اگر چه قدرت آفرین است اما تداوم آن درگرو تاثیر معنویت بر حال و روز و معیشت مردم است . احساس هم سرنوشتی قدرت آفرین است اما تداوم آن در گرو توزیع عادلانه فرصت ها بین تمامی شهروندان بدون خط کشی های فکری و جناحی و جانبدارانه است . بازدارندگی قدرت نظامی مرهون برخورداری از پشتوانه ی اقتصادی برای به گردش درآوردن زنجیره ای از مواد ، خدمات ، پول و اطلاعات است . دانش ، قدرت آفرین است اما به دست آوردن و غنی سازی و بهره برداری از آن در گرو هزینه کرد در زمینه ی تحقیق و پژوهش است ، نیروی انسانی قدرت آفرین است اما بهره وری صحیح از نیروی انسانی بدون ایجاد انگیزه ، تامین حقوق و برنامه ریزی برای ایجاد رابطه بین نیروهای انسانی و اهداف سازمانی امکان پذیر نیست . بر همین اساس روی هر یک از سرچشمه های قدرت که دست بگذاریم باید برای حفظ و تداوم بخشی و رشد آن پیوستی اقتصادی تعریف کنیم . اخلاق که موجب پای بندی به قانون و کاهش هزینه ی نظارت می شود قدرت آفرین است اما اگر باور داریم که شکم گرسنه ایمان ندارد ، آنگاه باید برای اخلاق نیز به دنبال پیوستی اقتصادی باشیم .
    فرهنگ و هنر نیز از چنین قاعده ای مستثنی نیستند . علت این که برخی از مدعیان خدمتگزاری پس از مدتی میل به ثروت اندوزی پیدا می کنند این است که به موازات کاسته شدن از قدرت و نفوذ معنوی آنها نیاز به داشتن پول به منظور سرپا نگه داشتن طرفداران برای آنها به یک اولویت تبدیل می شود و وقتی در این مسیر سیری ناپذیر قدم می گذارند شاهد شکل گیری طبقات مرفه و در عین حال صاحب منصب و اشرافی گری خواهیم بود . نتیجه ی هجمه های غیر واقع بینانه به ثروت ، سرمایه ، سرمایه دار و بی اعتنایی به اقتصاد و از اولویت انداختن آن همین می شود که اکنون با ذهنی انباشته از احساس استیصال حتی قادر به گشودن گره های کوچک هم نیستیم. آنچه در این وضعیت وانفسا به یاری مان می آید این است که برای معنویت هم به دنبال پیوست اقتصادی باشیم وگرنه صدای قار و قور شکم ها پیرامون ما را خلوت می کند . نکته ی دوم در پیوند با موضوع معنویت ، باورمندی به فراگیری آن است . یعنی این که باورمندی به ارزش های انسانی را برای همگان بخواهیم و نگاه ابزاری به آن نداشته باشیم . نمی شود به کسی که دنبال سر ما حرکت می کند بگوییم تو در برابر همه ی نداشتن ها صبور باش اما انتظار نداشته باش که ما که خدمتگزار تو هستیم هم مثل تو باشیم . رشد معنویت و گسترش آن نیازمند همدلی است نه همزبانی زیرا عمر همزبانی کوتاه است و همدلی به وجود نمی آید مگر این که مردم احساس کنند فشارهای ناشی از سختی باورمندی به ارزش ها به طور مساوی بین همگان تقسیم می شود . نمی شود عده ای سوار بر یک کشتی کاملا مجهز به انواع امکانات باشند و از کسانی که بر تخته پاره ای نشسته اند و بازیچه ی موج های سرگردان شده اند بخواهند که دنبال آن کشتی مجهز حرکت کنند . شکاف طبقاتی ، آفت همدلی و همراهی است . شکاف طبقاتی قاتل انگیزه برای همراهی و انقیاد است . تا زمانی که می توان با هزینه کردن همدلی مردم را به دنبال خود کشید دیگر نیازی به استفاده از زور نیست . پای زور که به میان آمد ، سرکشی مدنی ، انشعاب کانون های فکری و تفرقه جوانه می زند و قدرت تجزیه می شود و به دنبال آن شاهد هرزروی نیروها خواهیم بود . احترام، یکسویه نیست بلکه احترام پژواک احترام است . از این رو مردم اگر نه در زبان بلکه در عمل دیده شوند ، ملت ، عینیت پیدا می کند . در غیر این صورت با اجتماعاتی پراکنده و غیر همسو مواجه هستیم که اثر تلاش یکدیگر را خنثی می کنند به طوری که وقتی در ظاهر نگاه می کنیم می بینیم که همه درحال فشار آوردن نیرو بر یک شیئ سنگین هستند اما چون برآیند نیروهای وارده بر شیئ صفر است ، حرکتی صورت نمی گیرد و گویی هیچ کاری انجام نشده است . از یک سو دولت به دنبال اخذ مالیات است و از سویی دیگر شاهد مالیات گریزی ، رواج قاچاق و انواع قانون گریزی ها هستیم . دم زدن از مدیریت و ترسیم دورنما و برنامه ریزی منهای تعریف پیوست اقتصادی برای آن به مثابه راه رفتن در مرداب است.
     
    شماره روزنامه:8229
    این مورد را ارزیابی کنید
    (1 رای)
    آخرین ویرایش در چهارشنبه, 12 دی 1403

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
    از ارسال دیدگاه های نا مرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
    در غیر این صورت، «عصر مردم» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.