از گذشتههای دور تاکنون شیراز و آثار باستانی فارس مقصد گردشگران بوده است. مردم صاحب کمال که فیض روح قدسی نشان را حافظ به تصویر کشیده است و روح مهمانپذیر آنان که دل هر مسافری را از زادگاه خود بر میکند و حیف و دریغ همام تبریزی که عدم شهرت خود را از آن میداند که شیرازی نیست همه حکایت گذشتگان هنرمندی است که به زیبائی از شیراز نام برده و به توصیف آن پرداختهاند تا آنجا که دکتر لطفعلی صورتگر شاعر معاصر و استاد دانشگاه شیراز شعری خاطره انگیز دارد که با این بیت آغاز می شود: «هر باغبان که گل به سوی برزن آورد/ شیراز را دوباره به یاد من آورد»
گل، سبزه، درخت و هوای آسمان آبی شیراز و عطر کوچههای نسترنآگین و آواز پرستوها که از باغ بهارانند همه در چهار فصل پیدای شیراز روایتگر روح بالنده شهر شیراز است که دم مسیحائی آن در ادبیات کهن ما نوازنده روح گردشگران بوده است تا آنجا که رنگ با دستهای هنرمندان نقاش شیرازی در زیباسازی بناهای اعصار مختلف نقشی بیبدیل به یادگار گذاشته است چنانکه نور خورشید را در تعبیر به زیبایی تابش باور نکردنی میتوان در شبستان مسجد نصیرالملک به تماشا نشست.
و اما امروز، امروز شیراز را بیشتر به آثار باستانی و میراثهای ماندگار دورانهای تاریخی میشناسند، زیرا تهاجم فرهنگ ماشینی و ساخت و سازهای جدید دیگر آن روح با طراوت را که میشد شاعرانی چون سعدی و حافظ را بپرورد که حاضر نباشند حتی به دعوت شاهان هند برای دریافت صله و هدیههای گرانبها دل به سفر بسپارند مانند حافظ که چنین سفرهایی را در غزلی معروف گفت: «دمی با غم به سر بردن جهان یکسر نمیارزد/ به می بفروش دلق ما کزین بهتر نمیارزد/ چه آسمان مینمود اول غم دریا به بوی سود/ غلط کردم که یک موجش به صد گوهر نمیارزد...»
و سعدی هرچند به دیارهای دور سفر کرد و رنجهای بسیار برد تا به قول خود دامنی پرگل به اصحاب هدیه کند اما چون بازگشت گفت: «خوشا سپیده دمی باشد آنکه بینم باز/ رسیده بر سر الله اکبر شیراز»
و در پایان غزل حق را تمام کرد و سرود: «که سعدی از حق شیراز روز و شب میگفت/ که شهرها همه بازند و شهر ما شهباز...»
آری شیراز چنین بوده است اما شیراز امروز از زخم تبر بر تنه درختان باغ ایمن نمانده و گستره شهرسازی از چهار جهت به دامنه کوهها کشیده شده و دیگر از حوض و ماهیهای آنچنانی و فوارههای آب خبری نیست و همه تصاویر آنها را باید در موزهها و نگارخانهها یافت هرچند شهرداری با احداث پلها و تعریض خیابانها و بزرگراهها عبور و مرور را تا حدی آسان کرده اما شیراز همچون کلانشهرهای دیگر در کمند ترافیک گرفتار است.
آنچه امروز گردشگران داخلی و خارجی را به سمت شیراز به ویژه در ایام نوروز ترغیب میکند آرامگاههای سعدی و حافظ و آثار باستانی تخت جمشید و دیگر میراثهای فرهنگی است و از همه مهمتر مهماننوازی شیرازیهاست که زبانزد است.
و اگر این میراثهای فرهنگی و باستانی نمیبود و ما محروم از لطافت و ظرافت اشعار سعدی و حافظ میبودیم به راستی شیراز چه میداشت تا در افواه مردمان به نیکی و زیبائی از آن یاد شود؟
جا دارد شهرداری شیراز برای رفع معایبی چون چاله چولههای بعضی خیابانها که آزاردهنده و ضررزنندهاند نیز دست همت بالا زند و در اصلاح آنها در ایام نوروز بکوشد هرچند گلکاری باغچههای خیابانی که همه ساله زیبائی و عطر دلآویزی را به شیراز میدهد قابل تقدیر است در این شرایط سخت اقتصادی، پارک و بوستانهایی که جدیدا بنا شدهاند مأمنی برای اقامت گردشگران است و نباید از آن غافل ماند.
اگر مسئولان گردشگری غفلتهای مدیران گذشته را به یاد آورند و در رفع نواقص و کمبودهای کنونی بکوشند بالطبع درآمد چند برابری از ارتقاء صنعت گردشگری نصیب شهر شیراز و مردم آن خواهد شد. زیرا تنها استانی را در ایران میشناسیم که تمامی آثار دیدنی دورانهای مختلف تاریخی را در خود جای داده و بعضا از گزند روزگار مصون ماندهاند. چه بسیار ظریفاندیشان و پژوهشگران در باب این آثار کتابها تألیف کرده و روایتها به یادگار گذاشتهاند، چه بگویم جز آنکه خطاب به شیراز عزیز به این سخن اکتفا کنم که: «تو چه داری همه چیز/ تو چه کم داری هیچ.»
والسلام