چند روز پیش در ایستگاه متروی نمازی، کنار سکوی ورودی ایستاده بودم که خانمی میانسال، مردد و کمی دستپاچه، به سمت دستگاه بلیت آمد. مشخص بود بار اولش است. مأمور زن حاضر که تا آن لحظه روی صندلی نشسته بود، بیدرنگ بلند شد، جلو رفت و با خوشرویی راهنماییاش کرد. زن لبخند زد، تشکر کرد و رفت. یکی از مسافران کنارم گفت: خب... کاش همیشه همینطور باشن. معمولاً فقط میشینن و به روسریها نگاه میکنن.
حرفش ساده بود، اما چیزی را بازتاب میداد که در ذهن بسیاری از شهروندان هست؛ این که نقش این ناظران زن در مترو، برای خیلیها مبهم یا حتی منفی تلقی میشود.
*حضور دائمی، اما کارکرد محدود*
در سالهای اخیر، این حضور به یکی از عناصر ثابت در برخی ایستگاههای متروی شیراز تبدیل شده است. زنانی با لباس فرم که اغلب در سکوت بر صندلیهای کنار سکو مینشینند و با هر توقف قطار، نگاهی مراقبانه به جمعیت عبوری میاندازند. هدف، کمک به ارتقای نظم و آرامش در فضای متروست؛ اما همین حضور، میتواند کارکردهای مؤثرتر و انسانیتری نیز داشته باشد.
*پیشنهاداتی برای اثربخشی بیشتر*
در واقع، اگر این نیروها با مهارتهایی فراتر از تذکر مستقیم آموزش ببینند، میتوانند در مواقع نیاز به کمک افراد آسیبپذیر (کودکان، سالمندان، مسافران ناآشنا) بپردازند؛ یا در برنامههای فرهنگی و اطلاعرسانی اجتماعی مشارکت داشته باشند و یا از طریق گفتوگوی مؤثر، نقش همراه ایفا کنند، نه صرفاً ناظر.
*از نگاه ناظر تا نقش همراه*
زمانی که شهروند احساس کند کسی که حضور دارد، برای کمک و همراهی است، نه فقط نظارت و کنترل، نوع نگاهش تغییر خواهد کرد. در غیر این صورت، فاصلهای ناگفته میان مأمور و مسافر باقی میماند.
*نگاهی تازه برای تعریف یک نقش قدیمی*
شاید وقت آن رسیده باشد که این نقشها با نگاهی تازه تعریف شوند؛ نگاهی که نیروهای ناظر را نه فقط اجراکنندگان وظیفهای اداری، بلکه نمایندگانی از احترام، آرامش و تعامل در فضای شهری بداند.