روزنامه عصر مردم در سراسر جهان یک پورتال خبری آنلاین آنلاین و منبع برای محتوای فنی و دیجیتال برای مخاطبان با نفوذ خود در سراسر جهان است. شما می توانید از طریق ایمیل یا تلفن به ما بپیوندید.
+(98) 713-234 8010-13
از ميان هوس هاي بي پايان انسان، ميل به قدرت و شکوه از همه نيرومندترند اين دو هوس يکي نيستند. هرچند بستگي نزديک با هم دارند، نخست وزير قدرتش بيشتر و شکوهش کمتر است، پادشاه شکوهش بيشتر و قدرتش کمتر است، اما معمولا آسان ترين راه به دست آوردن شکوه، به دست آوردن قدرت است. اين نکته مخصوصا در مورد مردماني که با امور اجتماعي و سياسي سر و کار دارند صادق است، بنابراين هوس شکوه همان اعمالي را باعث مي شود که هوس قدرت، و اين دو انگيزه را. از لحاظ غالب مقاصد عملي، مي توان يکي دانست. فئودال ها براي جذب منفعت و کار بيشتر از رعايا از قدرت برهنه استفاده مي کردند. قدرت برهنه، قدرت شمشير است، قدرت نيروهاي نظامي و انتظامي که براي ايجاد نظم و مقابله با شورشيان، جنايتکاران، و برهم زنندگان نظم و قانون وجودشان يک ضرورت است.
اما اگر قدرت برهنه در يک حکومت استبدادي در برابر آزاديخواهان و طرفداران حکومت مردم سالار قرار گيرد موجب خلاء ارزش هاي سنتي مي شود. اقتصاددانان مکتب قديم و کارل مارکس که در اين خصوص با آنها موافق بود، گمان مي کردند که در علوم اجتماعي سودجويي اقتصادي را مي توان انگيزه اساسي انگاشت، آنها اشتباه مي کردند زيرا ميل به انواع کالاها، جدا از قدرت و شکوه، محدود است و با مختصري کارداني مي توان آن را ارضاء کرد.
هوس هايي که واقعا گران تمام مي شوند، آنهايي نيستند که از عشق به آسايش مادي ناشي مي شوند.
آيا عشق به قدرت موجب فعاليت هاي مهم اجتماعي است؟
آن حرمتي که يونانيان براي سروش غيبي و مردم قرون وسطي براي پاپ قائل بودند امروز در ايالات متحد آمريکا در حق ديوان عالي رعايت مي شود. کساني که قانون اساسي آمريکا را مطالعه کرده اند مي دانند که «ديوان عالي» شامل نيروهايي است که کارشان حفظ و حمايت هيأت حاکمه «پلوتوکراسي» آمريکاست، ولي از ميان مردماني که اين را مي دانند، برخي طرفدار هيأت حاکمه اند و بنابراين کاري نمي کنند که پايه سنتي «ديوان عالي» را سست کنند، اما ديگران را در نظر مردم عادي و آرام آمريکا بي اعتبار مي کنند به اين ترتيب که آنها را «خرابکار» يا کمونيست مي نامند.
به قول «برتراند راسل» مدت درازي از اينگونه جانب گيري آشکار لازم است تا مارتين لوتر ديگري بتواند حقانيت اين مفسران قانون اساسي آمريکا را مورد حمله قرار دهد.
نتيجه بحث اينکه آمريکا و بسياري از کشورهاي مدعي دمکراسي در طول تاريخ موجوديت خود توانسته اند با استفاده از قدرت برهنه «شمشير» بر بوميان آمريکا و مخالفان خود پيروز شوند.
امروز هم عليرغم ادعاي حکومت هاي مدعي دمکراسي و مبدع قانون حقوق بشري، با قدرت برهنه مقابل معترضين مي ايستند و گردن سياه پوستان بي گناهي چون جورج فلويد را زير زانو خرد مي کنند تا زماني که ديگر نتواند نفس بکشد.
قدرت برهنه مي تواند ضامن و پشتوانه حکومت هاي استبدادي هم باشد هرچند عنوان مي شود براي دفاع از تجاوزات بيگانگان است.
قدرت ديني خيلي کمتر از قدرت دنيوي بر اثر شکست در جنگ مضمحل مي شود زيرا از دين و ايمان صحيح نبايد قدرت دنيوي را توقع داشته باشيم.
بسياري از پادشاهان براي حفظ قدرت دست به دامان کليسا شده اند زيرا کليسا قلب و روح باورمندان دين مسيح را در اختيار دارد هرچند امروز هيأت حاکمه اسرائيل احساس ميهن پرستي را به احساس يهودي بودن ترجيح مي دهد تا غاصب بودن خود را در برابر فلسطينيان که مدعي اشغال سرزمين آباء و اجدادي خود هستند کمرنگ جلوه دهد.
آنچه مي تواند کشوري را در برابر استعمارگران و زياده خواهان تاريخ حفظ کند صرفا قدرت برهنه يا نيروهاي نظامي و انتظامي نيست. بلکه قدرت اقتصادي، قدرت سياسي و قدرت ديني و فرهنگي هم هست.
حاکميتي که از قدرت مردمي برخوردار است به سربازان نيروهاي ارتشي و سپاهي انگيزه دفاع و مقاومت بيشتر مي دهد مضافا اگر اين نيروها از قدرت ديني و باورهاي سنتي هم برخوردار باشند، کارايي بيشتري خواهند داشت.
يکي از دلائل شکست ارتش محمدرضا شاه مخلوع در برابر مردم انقلابي ايران نداشتن باور و انگيزه براي مقابله با مردم بود حتي اگر سران ارتش موفق مي شدند کودتاي نظامي را سر و سامان دهند ممکن بود به يک جنگ داخلي منجر شود. اما ارتش برنده جنگ نمي شد.
قدرت برهنه بدون پشتوانه مردمي حکومت سر نيزه است که چون سدي بي پايه و اساس بعد از پر شدن، ديواره آن خواهد شکست و سيلي بنيان کن را در پي خواهد داشت.
اعتماد بين مردم و حاکميت زيربناي حکومت مردم سالار است اگر اين اعتماد مخدوش شود، اولين اثر تأثيرگذار آن در نيروهاي نظامي براي خالي شدن از انگيزه وفاداري نسبت به هيأت حاکمه است.
تاريخ گواه اين حقيقت است که براي نمونه مي توان به کودتاهايي اشاره کرد که در طول تاريخ اتفاق افتاده است و يا انقلاب هايي که در کشورهاي تحت ستم مستبدين رخ داده است. انقلاب فرانسه «اکتبر 1789» انقلاب کمونيستي روسيه «1917» انقلاب چين و انقلاب اسلامي ايران و تمامي اين انقلاب ها از قدرت مردم به ثمر رسيدند اما در طول زمان مسير اين انقلاب ها با تغييراتي همراه بوده است به هر دليل که جاي بحث فراوان دارد.
در پايان ذکر اين نکته مهم ضروري است که قدرت برهنه مي تواند نظم و قانون را رقم زند و پيش ببرد اما نمي تواند نارضايتي مردم را نسبت به هيأت حاکمه به رضايت تبديل کند.
والسلام
لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
از ارسال دیدگاه های نا مرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
در غیر این صورت، «عصر مردم» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.