از آغاز پیدایش زندگی در روی کره زمین، تمامی موجودات تابع نظم و قانونی بودهاند که در تعریف کلی آن را طبیعت میخوانیم. این قانون حاکم بر زندگی که موجودات زنده را در ردههای مختلف توانایی برای زیست داده از یک موجود ذرهبینی به نام میکروب یا ویروس گرفته تا وزینترین حیوانات با ارادههای محدود و نهایتا انسان صاحب اراده، همه مایه اولیه از یک حکمت متعالی دارند که آن را قانون خدا و طبیعت مینامیم.
جنگ اضداد، عامل حرکت میشود و جنگ بین حیوانات تنازع بقا را رقم زده است تا آنجا که هر حیوانی از حیوان دیگری تغذیه میکند اما انسان از قدرت خلاقیت و ارادهای برخوردار است که میتواند همنوع خود را نخورد و با او به جنگ و ستیز نپردازد.
قدرت ذاتا قابل مهار نیست اگر عقلانیت و تدبیری خردمندانه در کار نباشد، شیر ذاتا درنده است و این درندگی بقای او را تضمین میکند تا خوراک مورد نیازش را به دست آورد اما انسان موجودی چندوجهی است هم میتواند رحیم و مهربان باشد و هم میتواند خشن و بدخوی. به قول سعدی: «وجود تو شهری است پر نیک و بد/ تو سلطان و دُستور دانا خرد»
آنچه آدمی را از خشونت و آزار همنوع بازمیدارد صرفا دانش نیست بلکه دانش وسیله و توانایی خاصی است که اگر در خدمت خرد و پرهیزکاری درنیاید بمب میسازد و بر سر مردمان میریزد. دانش حتی ضامن اخلاق و رفتار نیک هم نیست هرچند میتواند راه اخلاقمداری را تسهیل کند. به قول خواجه عبدالله انصاری: «دانشی که تو را از تو نستاند جهل از آن بهتر است»
یکی از عرفا در گذشتههای دور گفته است: «علم سلاح جنگ با شیطان است. اگر صاحب سلاح را به اسارت برند شرمساری پیش برد».
شیر چون قدرت جنگندگی دارد برای حفظ خود و تأمین خوراک و حفظ تولههایش میجنگد. آدمی برای جنگیدن، قدرت ذاتی کمتری دارد اما قدرت تبعی آن از تمامی حیوانات بیشتر است. یعنی به وسیله پول، اسلحه، ارتش، دانش و تدبیر که همه قدرتاند میجنگد.
قدرت قبل از آنکه جنبه بازدارندگی داشته باشد، بیشتر جنبه جنگافروزی دارد. جنگ برای بیشتر داشتن. جنگ برای سرکوب رقیب. جنگ برای اعلام و اظهار قدرت و ترساندن. جنگ برای ارضای خودخواهیها، تکبرها و خودشیفتگیهایی که برآمده از رنجها و محرومیتهای دوران کودکی به بعد است. کمتر اتفاق افتاده که جنگ برای دفاع باشد. دفاع از هر آنچه که قانونا و اخلاقا و شرعاً قابل توجیه باشد.
ترامپ رئیس جمهور فعلی آمریکا که انسان خودشیفتهای است بارها گفته است: از قدرت برای صلح استفاده میکند. چرا از قدرت برای رفع محرومیتهایی که جنگ را دامن میزند استفاده نمیکند. اگر مردم کشورهای ضعیف و فقیر حمایت شوند و نیازهای ضروری آنان برآورده شود هزینه آن بسیار کمتر از جنگ است. زیرا تأمین و صرف سلاحهای مخوف و پیشرفتهای که برآورد شده فقط ساخت یک موشک چند میلیون دلار هزینه دارد بسیار بیشتر از حمایت مالی و امنیتی است که میتواند از جنگ و جنایت و فقر و نظام گسیختگی پیشگیری کند. متأسفانه در طول تاریخ حیات بشر، جنگهای خونین حاصل قدرت پول، اسلحه و نیروی نظامی بودهاند.
از اسکندر گرفته تا چنگیز و هلاکو و هیتلر و آتیلا و ناپلئون که سودای کشورگشایی داشتهاند هیچ کدام برای رفع نیازهای ضروری جنگ نکرده و به آن دامن نزدهاند. بلکه برعکس خوی همنوعستیزی آنان از یک سو و از دیگر سوی زیادهخواهی و حرص و استفاده از قدرت، آنان را جنگافروز و کشورگشا کرده است.
جنگهای خانمانسوز امروزی نه فقط نسل بشر را با بمبهای اتمی و هیدروژنی تهدید میکند بلکه حیات تمامی جانداران و خاک و آبها را نیز آنچنان تهدید میکند که دیگر زمین قابل سکونت نباشد. جنگ در ابعاد مختلف و با انگیزههای متفاوت شبانهروز در جریان است که گاه دیده نمیشود مگر به چشم دانش و خرد.
غوغاسالاری و تبلیغات سوء، جنگی است که افکار و اندیشهها را مسموم میکند و یا میدزدد که ما آن را جنگ رسانهای میگوییم. دروغ و ریاکاری نیز جنگ پنهان و آشکاری است که پوشش آن همهجانبه است و به تدبیری مانند حرکت مورچه سیاه روی سنگ سیاه در شب تاریک است.
جنگ دارا با ندار، جنگ احساس با گناه، جنگ با خواهشهای نفسانی، جنگ با رقیب غیرقابل تحمل، جنگ برای ربودن مال غیر و جنگ برای سیر کردن شکمی که تحمل گرسنگی ندارد. همه جنگاند اما جنگ برآمده از قدرت چه نظامی باشد یا سرمایهای و چه ناشی از ترس، آنچنان رعبانگیز و خانمانسوز میشوند که تصویری واقعبینانه را از شهری سوخته و خراب به جای میگذارند همانند غزه که به گفته یکی از خبرنگاران ژاپنی مشابه هیروشیمای بازمانده از انفجار بمب اتمی آمریکاست.
کدام رجل سیاسی با هر قدرتی میتواند ادعای بشردوستی کند و یا دانشمند و اخلاقمداری که چنین جنگی را دامن زده باشد؟ کدام انسان میتواند ادعای هویت کند که به چنین جنگی راضی و یا بیاعتنا باشد؟ ادعای دانایی از سیاستمدارانی که چنین جنگهایی را دامن میزنند نه تنها پذیرفتنی نیست بلکه ناشی از جهل مرکب است. یعنی آنان که نمیدانند و نمیدانند که نمیدانند. صلح و همزیستی مسالمتآمیز زمانی در کره زمین تسری پیدا میکند که فهم و دانش در خدمت عقلانیت و اخلاق و ترس از خدا باشد. بعید به نظر میرسد بشر امروز به چنان فهم و درکی از حیات برسد که بر روی همنوع خود شمشیر نکشد. زیرا به هر نسبتی که انسان قدرتمند شود جنگ در دل قدرت نهفته است و شرایط، آن را به منصه ظهور میرساند.
به قول سعدی:
«یکی یهود و مسلمان نزاع میکردند
چنانکه خنده گرفت از حدیث ایشانم
به طیره گفت مسلمان: گر این قباله من
درست نیست خدایا یهود میرانم
یهود گفت به تورات میخورم سوگند
وگر خلاف کنم همچو تو مسلمانم
گر از بسیط زمین عقل منعدم گردد
به خود گمان نبرد هیچ کس که نادانم»
دانایان اخلاقمدار،جنگافروزی نمیکنند هر چند قادر باشند کرات آسمانی را تسخیر کنند.
والسلام