سرمقاله "محمد عسلی" 26 شهریور 1402
آنچه را که بوش رئيس جمهور اسبق آمريکا بعد از فرو ريختن برج هاي تجارت جهاني نيويورک گفت شايد عقلاني ترين سخني است که سياست خارجي آمريکا بر پايه آن استوار است. او گفت: «کساني که با ما نيستند دشمن ما هستند» به تعبير ديگر، همه کشورها و مليت ها بايد زير چتر آمريکا باشند و يا در صف دشمنان آمريکا قرار گيرند. اين تماميت خواهي از ويژگي هاي دولت امپرياليستي آمريکاست که اگر بخواهد غير از اين باشد سقوطش حتمي است زيرا هزينه هاي سرسام آور کشوري مانند آمريکا با آن بلندپروازي ها فقط از درون قاره آمريکا بيرون نمي آيد و دستي چپاولگر و استعمارگري قوي مي بايد تا جهانخوارگي را استمرار دهد.
و اما بعد؛
بعد از جنگ جهاني دوم که آمريکا در پيروزي متفقين سهمي برتر داشت خواهي نخواهي کشورهاي پيروز و شکست خورده مي بايد زير چتر آمريکا مي مانند تا بتوانند نفس بکشند. هدف از تأسيس سازمان ملل متحد که به ظاهر نوعي اتحاد و اتفاق ملل را توجيه مي کرد براي حفظ صلح جهاني و پرهيز از تنش زدايي بود ولي واقع امر چنين نبود و نشد بلکه مهنيز دولت ها در اختيار آن پنج کشوري قرار گرفت که حق وتو هر تصويبنامه اي را براي خود محفوظ داشتند هرچند آمريکا به مثابه پدرخوانده توانست با نفوذ روي چهار کشور ديگر از اين حق ناحق بيش از ديگران استفاده کند.
چماق حقوق بشر هم گرچه به شربت گوارايي مي ماند که ذائقه تشنگان آزادي را تحريک مي کند اما ابزاري است که بر سر کشورهايي فرود مي آيد که چون با آمريکا نيستند در رديف دشمنان آمريکا قرار مي گيرند.
داستان تو خود مي کشي و خود عزا مي داري قصه پرغصه آمريکاست که دست و پاي دولت ها را به انحاء مختلف مي بندد سپس ملت ها را طلبکار جلوه مي دهد و پشت سر آنها مي ايستد به عنوان مدافع تا دمار از دولت هاي خود برآرند و دولت انتخابي آمريکا را بر سر کار آورند.
جنگ پنهان و پيداي آمريکا که تمامي ندارد در واقع بيانگر رقابت بين قطب هاي قدرت هاي اقتصادي و تسليحاتي است.
به عنوان مثال از زماني که دست آمريکائي ها از کشور ايران بعد از انقلاب اسلامي کوتاه شده و آنها از ايران به طرز زشتي رانده شدند آمريکايي ها درصدد عمليات نظامي و ايذايي بر عليه دولت هاي انقلابي ايران برآمدند که چون بعد از تحميل جنگي 8 ساله و تحريم هاي کمرشکن نتوانستند در ايران جاي پايي براي خود حفظ کنند درصدد مديريت افکار عمومي ايرانيان برآمدند تا آنها را از باور اسلامي و انقلابي خسته جلوه داده و فراري دهند.
بالطبع وسائل ارتباط جمعي از نوع الکترونيکي آن که دستاورد نوين و پرجاذبه اي به حساب مي آمد وسيله اي ارزان، سريع و در اختيار مي بود که مي توانست با مخاطبان ارتباط دوطرفه ايجاد نمايد آن هم در هر مکان و در هر زماني با هر سن و سالي و در هر شرايطي.
به گونه اي که امروز هر کانال فارسي زبان فعال در خارج از کشور را که مشاهده مي کنيم مي توانيم جنگ آمريکا را بر عليه ايران و ايراني ببينيم به اشکال مختلف و با فرم و محتواهاي پرجاذبه و تغذيه هاي سکس پسند با اين هدف که وسيله را توجيه کند.
آري اگر پليس فرانسه يا انگليس و يا حتي آمريکا در مقابله با راهپيماييان معترض که به عدم تأمين حقوق خود اعتراض دارند تيراندازي کنند و عده اي را مضروب و يا مقتول نمايند کار خلاف حقوق بشري انجام نداده اند و دولت-هايشان حق داشته اند با تظاهرکنندگان به شدت مقابله کنند اما اگر دولت ايران با کساني که اسلحه به دست مبادرت به تيراندازي به سوي مردم و مأموران مي کنند برخورد قانوني کند جنايتکار است و بايد همه دولت ها اعتراض خود را به انحاء مختلف نشان دهند.
آنچه ظرف 44 سال گذشته در ايران مي گذرد و مانع رشد و توسعه و روند پيشرفت اقتصادي شده دقيقا دشمني ها، تحريم ها و جنگ هاي نظامي و غير نظامي است که آمريکاو يا ايادي آن با ما کرده اند که البته نبايد از مديريت ضعيف بعضي مسئولان اقتصادي کشور و سوءاستفاده چي ها و فرصت طلبان جنايتکار غافل ماند.
مسلم است هر ايراني با هر باور و عقيده اي صدمه بدني يا خسارت مالي ببيند که نتوان به جبران آن اقدامي کرد قابل پذيرش و تأييد نيست اما چه کنيم که ما را در چهارراه هاي چه کنم بعضا مقابل هم قرار داده اند و هر روز به شکلي بوقلمون صفت بهانه اي براي اعتراض و درگيري پيدا مي کنند تا شرايطي فراهم شود که با تضعيف تدابير امنيتي دولت بتوانند دروازه هاي بسته به روي استعمار و استثمار را دوباره بگشايند و به نام آزادي و حقوق بشر و رفاه و شعار نان مسکن آزادي وارد شوند و ما براي آنها فرش قرمز بگسترانيم.
حال يک سئوال بدون جواب را که بارها مطرح شده و بي پاسخ مانده دوباره يادآور مي شويم و آن اينکه اگر زمان شاه همه چيز گل و بلبل بود و همه در مدينه فاضله به سر مي بردند چرا جملگي ملت دست به انقلاب و راندن شاه زدند؟
اگر بگوئيم اشتباه کردند از کجا معلوم که جمع مخالف امروز با نظام جمهوري اسلامي نيز اشتباه نمي کنند و تحت تأثير القائات دشمنان ايران نيستند؟
و اگر انقلاب مردم انقلابي راستين و غيرقابل اجتناب بود چرا با اصالت و هويت آن مخالفت مي شود هرچند به بخش هاي عمده اي از اهداف اوليه خود نرسيده باشد.
مگر انقلاب هاي بزرگ جهان مانند انقلاب کبير فرانسه در 1789 و انقلاب روسيه در 1917 و انقلاب چين و کوبا و غيره همه به اهداف خود رسيدند و يا گذاشتند به اهداف اوليه برسند؟
بديهي است تخريب کردن هر نظام و ساختار سياسي و اقتصادي مي تواند کاري يک شبه باشد اما سازندگي آن بالطبع کاري يک شبه نيست بلکه چه بسا ده ها سال به طول انجامد.
اين سخنان توجيه ندانم کاري ها، ضعف هاي مديريتي و خيانت هاي بعضي مسئولان گذشته و حال نيست بلکه با يک ديد واقع بينانه مي توان سهم دولت و مردم را در تحقق اهداف، آمال ها و آرزوهاي مردم و آرمان هاي ملي در شرايط مختلف به ارزيابي و محاسبه برد و سپس با ديدي واقع بينانه به قضاوت نشست آنچه مسلم است هم دولت هاي آمريکا و هم کشورهاي اروپايي سعي بر آن دارند به شيوه خزنده، افکار و باورها و خواسته هاي ملي مذهبي ما را مخدوش، ناسالم، فقير و ضعيف نشان دهند و توي دل مردم را خالي کنند تا خلاء ناشي از ناباوري به يک هرج و مرج و ناامني دامن بزند و راه را براي ورود آنان و مخالفان در آب نمک مانده شان باز شود با اشکال کودتاي خزنده اي که در آن راست و دروغ سرهم بندي شده است اما غافلند که مردم ما بيدارتر از آنند که در راه اصلاح ساختار سياسي و اقتصادي خود به آنها ميدان انحراف دهند.
والسلام