نقل کرده اند که روس ها به تيتو رئيس جمهور يوگسلاوي گفتند: «در ميان دولت شما يک جاسوس سيا است بگرديد پيدايش کنيد.» تيتو تمام امکانات جاسوس شناسي خود را به کار گرفت اما کسي را نيافت و گفت: «هيچ جاسوسي در ميان دولت نيست.»
روس ها پس از بررسي اعلام کردند معاون اول شما جاسوس سيا است. تيتو فورا معاون اول خود را صدا کرد و از وي پرسيد شما جاسوس سيا هستيد؟ معاون که احساس کرد کار او فاش شده گفت: «بله»
تيتو پرسيد پس با سيا در تماس بوده اي؟ معاون گفت: به هيچ وجه.
تيتو گفت پس چگونه جاسوسي کرده اي؟ پاسخ شنيد من از زمان دانشجويي با سيا در تماس بوده ام اما وقتي معاون شدم فقط از من خواستند افراد غير متخصص و ناشايسته را به کارها گمارم!
تيتو پس از مطالعه متوجه شد که آري عمده مشکل کشورش انتصاب هاي نادرست بوده است و نارضايتي مردم هم از همين اقدامات ناشي شده است.
و اما بعد؛
اين درس تاريخ را از آن رو آوردم که بدانيم جاسوس ها فقط آنهايي نيستند که مدام با کشورهاي بيگانه در تماسند بلکه کافي است نفوذي ها چنان پنهان و بسيار نزديک به مقامات باشند که به هيچ وجه شناخته نشوند.
به عنوان مثال مي توان به يک خطيب روحاني مأموريت داد که براي ضربه زدن به اسلام و باورهاي مردم حرف هاي سخيفي بزند که اصولا با عقل و منطق تطابق نداشته باشد.
مي توان به رئيس جمهور يک مملکت چنان مشاوره هاي دلسوزانه اي داد که تصميمي بگيرد که نارضايتي عمومي را سبب شود.
مي توان دوستان نزديک ناداني را ترغيب نمود تا به نام دفاع از دين کاري کنند که حاکميت مديريت افکار عمومي را به رسانه هاي معاند بيگانه بسپارد بدون آنکه احساس کند که توطئه اي در کار است.
سئوالي که اکثريت مردم ما را بي جواب گذاشته مسئله تورم و کاهش شديد لحظه اي پول ملي است و عمده شکايت ها و نارضايتي ها هم به همين موضوع برمي گردد.
راستي چرا افغانستان توانسته تورم منفي داشته باشد اما ما نتوانسته ايم مهار تورم را در دست بگيريم.
چرا بعضي از تصميمات دولت عليرغم هزينه هاي زياد به ضد خودش تبديل مي شود؟ ما که در طول 45 سال گذشته طعم تلخ تحريم، جنگ و فشارهاي همه جانبه را چشيده ايم و از يک سوراخ بارها گزيده شده ايم چرا عليرغم تغييرات مصلحت طلبانه در سياست خارجي باز هم با همان مشکلات ساليان مواجهيم؟
به نظر مي رسد مشکل عمده اي در کار است. بعضي از افراد ذي نفوذ از وضعيت موجود منافعي دارند که حاضر نيستند تغييراتي صورت پذيرد.
دوستان نادان از دشمنان دانا خطرناک ترند زيرا ادعاي دوستي با نظام و حاکميت دارند اما خود هم نمي دانند که آب به آسياب دشمن مي ريزند.
کساني که مسائل جديدي را به حاکميت تحميل مي کنند و به نام اصلاح، نارضايتي ها را دامن مي زنند يا خيلي خاطرجمعند که مشکلي به وجود نمي آيد و يا مغرضند و راه دشمنان را مي روند.
تجربه تاريخي اثبات مي نمايد که جامعه يکدست، يکدل، يک زبان در هيچ کشوري تاکنون ايجاد نشده است. بالاخره مخالف براساس ذوق، سليقه و خواسته اش منتقد است.
قانون اساسي هم منتقدان را ميدان داده است. آزادي بيان، آزادي مطبوعات، آزادي اجتماعات، آزادي اديان و هر نوع آزادي هاي ديگري که صراحتا در قانون با هر شرايطي آمده است بيانگر ديدگاه هاي مختلف سياسي است.
ما مي توانيم وحدت مردم را در سايه هم باوري در دين، هم باوري در حفظ تماميت ارضي، هم باوري در حفظ هويت ايراني، هم باوري در پيشرفت و تعالي کشور تقويت کنيم. چنانکه در آغاز انقلاب اسلامي اين اتفاق افتاد اما نمي توانيم همه را به پذيرش ديدگاه هايي الزام کنيم که با سلايق و فرهنگ و سنت ايراني همخواني ندارد.
هيچ ايراني با هر عقيده ديني و مذهبي و مشي سياسي قلبا علاقمند به دوستي با دشمنان ايران نيست اما گاه شرايط به گونه اي پيش مي رود که دانسته يا ندانسته بعضي افراد دست به اعمالي مي زنند که دشمان را خوشحال مي کنند.
ما مي توانيم با تغيير بعضي شرايط پاشنه آشيل دولت را آسيب پذير نکنيم.
ما مي توانيم دست به اقداماتي بزنيم که خرافه پرستي، حرف هاي غيرعقلاني، شعارهاي ناممکن، ترفندهاي سودجويان و فرصت طلبان زمينه ظهور پيدا نکنند.
اگر معلمي در کلاس حرفي بزند که موجبات تشويش اذهان عمومي را در پي داشته باشد درست يا غلط با وي برخورد مي کنيم. اما اگر يک روحاني در بالاي منبر مطلبي بگويد از قول دين که وهن ايجاد کند و مخاطب را معترض نمايد او را ممنوع المنبر نمي کنيم. چرا؟
چرا تبعيض در مواردي رسما اعمال مي شود. اگر ملاک شايسته سالاري است نبايد کاري را به کسي بسپاريم که گرچه رزمنده شجاعي بوده و يا جانباز ايثارگري است ليکن توان و تخصص آن کار را ندارد.
سيستم و نظام، زماني ضربه مي خورد که بعضي از تصميمات باري به هر جهت است و پشتوانه انجام ندارد. وعده هاي ناممکن اعتماد عمومي را خدشه دار مي کند.
مردم فهيم ما سرنوشت بسياري از کشورها را به چشم ديده اند و از ترفند دشمنان عبرت گرفته اند آمريکا و اروپا و روسيه و انگليس و چين و هر کشور ديگري منافع کشور خود را در تمامي اقداماتشان چه دوست باشند و چه دشمن مي بينند ما هم بايد منافع ملي خود را پيوسته در تمامي تصميمات و اقداماتمان ببينيم.
اگر اعتراضي به حق است پاسخ حقي را مي طلبد و اگر ناحق است بايد کارشناسي شود که چرا تأثيرگذار و همه گير مي شود؟
به قول برزويه طبيب همه چيز را همگان دانند و همگان از مادر زاده نشده اند. بپذيريم که در هر منصبي باشيم همه چيز را نمي دانيم. فهم همگاني، خواست همگاني و رضايت همگاني به نسبت پذيرفتني است و آن ديده و شنيده نمي شود مگر در فضاي باز و آزادي که با منافع ملي و باورهاي ما در تضاد نباشد.
بگرديم جاسوس هاي پنهان را پيدا کنيم گرچه به نظر مي رسد مشکل است اما چندان هم سخت نيست.
کافي است مناصب و پست هاي کليدي را ضابطه مند کنيم و از توصيه اين و آن در هر سمتي باشند پرهيز نماييم.
والسلام