وارد حساب کاربری خود شوید

نام کاربر *
کلمه عبور *
مرا به خاطر بسپار

ایجاد یک حساب کاربری

فیلدها با ستاره (*) مشخص شده اند مورد نیاز است.
نام *
نام کاربر *
کلمه عبور *
تائید رمز عبور *
پست الکترونیک *
تأیید ایمیل *
کپچا *
Reload Captcha

    به یک گردش چرخ  نیلوفری  

    توسط محمد عسلی/ مدیرمسئول روزنامه عصرمردم 10 مهر 1403 127 0
    سرمقاله 11 مهرماه 1403 محمد عسلی                 به یک گردش چرخ  نیلوفری
    فریاد کلمات در زندان حجیم کتاب‌های تاریخی، شنونده‌ای ندارد تا رویدادهای گذشته چراغی باشد برای راه‌یابی آیندگان که اگر چنین نمی‌بود روزگار بشر در جنگ و دشمنی با یکدیگر خلاصه نمی‌شد. می‌گویند: گذشته چراغ راه آینده است اما افسوس که نسل امروز را پیوندی با گذشته نیست و در انقطاع فرهنگی آنچه تعیین کننده شده‌اند نوع کمیت و کیفیت بمب‌ها، موشک‌ها و پرتابگرهایی هستند که بتوانند هرچه دورتر و دقیق‌تر هدف‌های مورد نظر را تخریب کنند. فرقی نمی‌کند که نوزادان، کودکان، زنان و پیرمردان در تهاجم هواپیماهای مافوق صوت در زیر آوارهای سنگین دفن شوند یا نظامیانی که در دفاع یا حمله‌اند.
    تاریخ نوشته و نانوشته و هر آنچه از گذشتگان آثاری بجاست همه فقط یک پیام دارند جنگ، شکست و پیروزی و... واژه‌هایی که گرچه در تضاد با یکدیگرند اما در واقع شکست انسانها را روایت می‌کنند که سیری‌ناپذیرند و حریص و تمامیت‌خواه که هرچه بیشتر جهانخواری کنند، جهانخوارتر می‌شوند.
    از کوروش و داریوش و اردشیر و بهرام گور گرفته تا خسرو پرویز و شاه عباس و نادر و دیگرانی که در این سرزمین مدال افتخار شاهی ایران را بر گردن آویخته‌اند و نهایتا رضاشاه و محمدرضا شاه همه جز نامی و نشانی از آنها باقی نمانده و تمامی یافته‌ها و سرمایه‌ها و گنجینه‌هایشان یا دست به دست شده و یا به باد فنا رفته است چنانکه یکی آمده و چون رفته دیگری سر ماجرا را گرفته و ادامه شاهی را به دست دیگری داده است. به قول سعدی:
    «اینکه در شهنامه‌ها آورده‌اند
    رستم و روئینه‌تن اسفندیار
    تا بدانند این خداوندان ملک
    کز بسی خلق است دنیا یادگار...»
    اسکندر مقدونی، والرین، آتیلا، چنگیزخان مغول، هلاکوخان، ناپلئون بناپارت، هیتلر و سران متفقین و متحدین جنگ‌های جهانی اول و دوم و بعد از آنها همه در زیر خاک خفته‌اند، حتی اعرابی که بسیاری از کشورها را فتح کردند.
    اسحاق رابین، گلدامایر، موشه‌دایان و دیگر قصاب‌های اسرائیلی که در مدت 70 سال مردم مظلوم فلسطین را به خاک و خون کشیدند نیز سالیانی است در زیر خاک خفته‌اند.
    نتانیاهو و دیگر جنایتکارانی که قبل و بعد آمدند و هستند و می‌آیند نیز سرنوشتی جز این نخواهند داشت. خلاصه کلام اینکه تاریخ هبوط بشر از آغاز تا به اینک روایتگر جنگ و ستیز و شکست و پیروزی‌های گفته و ناگفته است و من‌بعد هم خواهد بود. پس جنگ در زمانه ما و بعد از ما اجتناب‌ناپذیر است.
    بهانه‌ای می‌طلبد و آن بهانه در گرو خطای سیاستمداران و دولتمردانی است که هر چند برای پیشگیری و یا دفاع کشورشان را به زیور سلاح‌های مخوف می‌آرایند اما در واقع همه چیز برای تخریب زیرساخت‌ها و کشتارهای دیگر در نوبت قرار می‌گیرند. دانش و ارزش و تکنولوژی‌های نوین نیز همه در خدمت جنگ قرار دارند و تمامی هم و غم سران کشورها و دانشمندانی چند که در خدمت ارتش ها هستند این است که چگونه سلاحی بسازند که بیشتر تخریب کند و امان از طرف مقابل بگیرد.
    گرچه به قول سعدی:
    «بنی آدم اعضای یک پیکرند
    که در آفرینش ز یک گوهرند
    چو عضوی به درد آورد روزگار
    دگر عضوها را نماند قرار...»
    اما در جهان امروز اعتبار بنی آدم به قدرت اقتصادی، نظامی و سیاست روابط بین‌الملل است و دیگر هیچ.
    آثار هنری و سازه‌های صنعتی برآورد مالی می‌شوند و میزان تأثیرگذاری آنها حتی اگر جایزه نوبل در بخش‌های مختلف ادبیاتی و علوم هم دریافت کنند تأثیری در سیاست‌های جنگ‌طلبانه و روح سرمایه‌اندوزی نمی‌گذارند.
    وقتی شاعری از پس مطالعات ذیقیمتی به این نتیجه می‌رسد که: «هزار بیت و غزل پیش گرده حیران است» و یا سعدی که می‌گوید:
    «شب چو عقد نماز می‌بندم
    چه خورد بامداد فرزندم...»
    جنگ فقط با تیر و کمان و تفنگ و بمب و خمپاره مسیر تکامل را طی نکرده بلکه جنگ در ابعاد مختلف با بشر به دنیا آمده و با مرگ او حتی در زیر خاک هم با پوست و گوشت و استخوان گندیده او کار دارد.
    جنگ فقر و غنا، جنگ فاصله‌های طبقاتی، جنگ خواستن و نخواستن و... جنگ‌های مهیب در طول زمان بازتاب جنگ‌های درونی است که سبب نیروی محرکه آدمی، گیاه و حیوانند.
    هر گردشی که تقدیر زمین و موجودات روی زمین و درون آن را رقم می‌زند بازتاب کنش و واکنشی است که اگر آن را جنگ ندانیم چه بدانیم.
    تاریخ گواه و عبرت اعمال گذشتگان است و همه جنگ افروزان و جنگ‌طلبان را فقط یک سرنوشت بیش نیست و آن چیزی شبیه به سرنوشت نادرشاه است که در کتاب دُرّه نادری استرآبادی در پایان شرح تولد تا وفات نادر آمده است.
    «سر شب به سر قصد تاراج داشت
    سحرگه نه تن سر نه سر تاج داشت
    به یک گردش چرخ نیلوفری
    نه نادر به جا ماند و نه نادری...»
    والسلام
     
    شماره روزنامه:8151
    این مورد را ارزیابی کنید
    (1 رای)
    آخرین ویرایش در سه شنبه, 10 مهر 1403

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
    از ارسال دیدگاه های نا مرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
    در غیر این صورت، «عصر مردم» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.