اگر و مگر و اما و شاید کلماتی هستند که پیوسته در محاورات و گفتگوهای با خود و دیگران در زبان می چرخند.
اگر دقت می کردم که فلان کار را انجام ندهم چه می شد؟
اگر به فلانی اعتماد نمی کردم که کلاه سرم نرود این همه ضرر نمی کردم.
اگر عصبانی نمی شدم که درگیر دعوا نشوم و بر خود مسلط می شدم تا جرمی، قتلی و ضربتی اتفاق نیفتد زندانی نمی شدم.
اگر آسمان می بارید و بارانی به موقع نازل می شد گندم های دیم من آنقدر محصول می دادند که هزینه یک سال زندگی ام را تأمین کنند.
مگر چشم نداشتی که در چاه افتادی؟
مگر عقل نداشتی که کلاه سرت رفت؟
مگر نمی دانستی که شرکت در سرمایه گذاری با دست خالی امکانپذیر نیست.
من همه جوانب را بررسی کردم اما شانس با من نبود.
به فلانی گفتم که اول مطالعه کن ببین می توانی در این راه قدم گذاری اما به حرف من گوش نکرد.
شاید بشود کاری کرد که بی سوادی از این مملکت رخت بربندد.
شاید فرجی شود و خداوند رزق مرا در این کار دیده باشد...
اگرها و مگرها و اما و شایدها با تکرار و به هر خواسته و آرزویی در زندگی ما تأثیرگذار بوده و هستند و بسیاری از بازده تعاملات اخلاقی و اجتماعی و شغلی ما به تحقق و یا عدم تحقق آنها بستگی دارد. گاهی آثار فردی دارد. گاهی اجتماعی و بعضا اقتصادی، سیاسی و فرهنگی.
اگرها و مگرها و اما و شایدها به نسبت مسئولیت ها و اختیاراتی که فرد در هر پست و مقام و موقعیتی دارد آثار و بازتاب آن گران، ارزان و یا هیچ اند.
مثلا اگر رئیس جمهور یا حکمران کشوری از خود سئوال کند که اگر فلان تصمیم مهم و حیاتی را نمی گرفتم الان در شرایط نامطلوبی مردم و کشور را قرار نمی دادم و برعکس.
اگر غایرخان بازرگانان مغولی را به قتل نمی رساند، چنگیزخان بهانه ای برای هجوم به کشور ایران نداشت و شاید وضعیت متفاوت تر از آنچه هست بود؟
اگر نادرشاه افشار رضاقلی میرزا پسر شجاع و جانشین خود را به ظن دشمنی با خود کور نمی کرد روند تاریخ ایران به گونه دیگری رقم می خورد.
اگر خشایارشاه به یونان حمله نمی کرد و آن شهر را به آتش نمی کشید اسکندر مقدونی بهانه ای برای انتقامجویی و حمله به ایران نداشت و اراده ای برای آن همه کشتار و تخریب تخت جمشید و غارت ذخائر و گنجینه ها فرصت نمی یافت.
امروز هم ما با بسیاری از اگرها و مگرها و شاید و اماها در حد آرزوها و آمال ملی مواجه ایم. به این شرح که اگر آموزش و پرورش ما در طول سالیان گذشته و حال از کیفیت و قابلیتی برخوردار بود که تحصیلکرده های ما آمادگی علمی و تجربی برای کارهای حرفه ای و تخصصی داشته باشند امید به بهبودی اقتصادی و تولید و مصرف بهینه بیشتر می بود و به گفته رئیس جمهور برای حفظ و ارتقاء کشور می باید آموزش و پرورش کیفی و قابلی داشته باشیم. «نقل به مضمون»
اگر دیپلماسی در روابط سالم بین المللی با طرف های مقابل به خوبی اعمال گردد از جنگ و خونریزی پیشگیری می شود اما شرط آن اخلاقمداری طرف های دیگر هم هست که با اعمال زور و ارعاب درصدد فریب یا صرفا انباشت درآمدهای کلان برای خود و ضرر برای دیگران نباشند.
اگر هیتلر دست از لجاجت و انتقامجویی برای گسترش مرزهای کشور آلمان برمی داشت و برای حفظ کشور خود اقدام به تهاجم به کشورهای همسایه نمی کرد جنگ جهانی دوم اتفاق نمی افتاد.
اگر ناپلئون بناپارت در سر هوای گسترش کشور فرانسه نداشت در جنگ واترلو شکست نمی خورد تا هر آنچه به دست آورده را از دست بدهد.
اگر اوکراین، برای پیوستن به ناتو نظر مساعد کشورهای عضو را در مرز روسیه جلب نمی کرد گرفتار جنگ خانمان سوز فعلی نمی شد.
تاریخ جنگ ها و شکست و پیروزی های کشورهای متمدن و امپراطوری های بزرگی مانند ایران، مصر، هندوستان، چین، عیلام و رم حکایت از بسیاری اگرها و تردید ها دارد و قطعا آئینه عبرت است برای همه مردم و دولتمردان جهان.
نگاهی از سر تعمق و تدبیر به آنچه در فلسطین، لبنان، سوریه، یمن، عراق، افغانستان و بالطبع در ایران خودمان می گذرد ما را به این مهم آگاه می کند که دولتمردان گذشته و حال و آینده تا چه میزان در امنیت، رفاه، حفظ مرزها و آسایش مردم موفق یا ناموفق بوده اند.
امروز تمامی کشورهای خاورمیانه بر لبه پرتگاه جنگی قرار گرفته اند که در صورت خطا یا اشتباه چه بسا همانند آنچه در لبنان و فلسطین می گذرد انسان های بی گناهی کشته شوند و خانه هایشان با انفجار ناشی از بمب های مخرب به تلی از خاک تبدیل شود.
جنگ اگر برای دفاع و حفظ ارزش های ملی و انقلابی و امنیت باشد اجتناب ناپذیر است اما اگر برای پاسخ به حس و احساسات کینه توزانه و تمامیت خواهی کشورهایی چون آمریکا باشد مقبول نیست.
راستی این که در این وانفسای لاعلاج تحمیل اراده های زورمندانه چه باید کرد خود ریشه در اگرها و مگرها و شاید و اماهایی دارد که در مقاطعی از زمان، جنگ اجتناب ناپذیر می نماید و بالطبع از این روست که خداوند به مسلمانان در قرآن توصیه می کند: «آماده سازید نیروهای بالقوه خود را و اسب های بسته در آخورتان برای ترساندن دشمنان خود و خدایتان...»
جنگ اگرها و مگرها و شاید و بایدها در درون و برون انسانها پیوسته با آغاز حیات تا پایان عمر ادامه داشته و دارد و بازتاب آن، اگر مهار نشود و به جنگ هایی خانمانسوز تبدیل شود دیگر نه از تاک، نشان خواهد بود و نه از تاک نشان. از این روست که اگرها و مگرها پیوسته سرنوشت ساز بوده اند.
والسلام