رويدادهاي چند دهه ي اخير و حتي پيش از آن بيش از هر چيز تحت تاثير افراط و تفريط قرار داشته و در جريان سلسله آزمون و خطاهاي رخ داده اغلب از حرکت در خط ميانه خبري نبوده است . به تبع همين رويکرد قرائت هاي موجود از متون ديني و قوانين بين المللي و عرف و شرع و قانون نيز در معرض چنين آسيبي بوده است .
از آنجايي که طبيعت در اشکال گوناگون آن با يکدست سازي ميانه اي ندارد ، پذيرش تنوع در رفتار و دانش و فضيلت و فرهنگ انسان ها ايجاب مي کند که مردم و مسئولين همواره در مسير اعتدال حرکت کنند . اعتدال حاصل جمع جبري بيشينه ها و کمينه هاست . اگر دغدغه هاي اصلي سيستم هاي اداره جامعه همزيستي مسالمت آميز با خروجي امنيت و رفاه باشد تنها راه آن پذيرش تفاوت هاست .
در جامعه ي ما افرادي با روحيات و برخورداري هاي علمي متفاوت و توان اقتصادي ناهمسان و سلايق گوناگون زندگي مي کنند و گذشتگان آنها نيز در طول هزاران سال هر زمان که با پذيرش تنوع و رواداري به اعتدال گراييده اند موفق به تمدن سازي و اعتلاي فرهنگ خود بوده اند به همين دليل امکان ندارد بتوانيم حتي اهالي يک روستا را از هر جهت يکدست کنيم و از آنها انتظار کمترين چالشي هم نداشته باشيم .
وقتي حتي يک دين و انديشه نيز هنگامي که از يک جغرافيا وارد جغرافيايي ديگر مي شود ناگزير به وفق دادن خود با اقتضائات جديد است ، تکليف انديشه هاي نشات گرفته از ذهن انسان ها کاملا روشن است کما اين که ظهور مذاهب و فرقه هاي گوناگون در تمامي اديان بيش از آن که ريشه در مسائل کلامي داشته باشد به جغرافيا و حساسيت هاي قومي بازمي گردد و لبريز از ملاحظات تمدني و تاريخي است .
بر اساس آموزه هاي ديني ، جوامع لائيک اما برخوردار از ظرفيت بالا براي همزيستي مسالمت آميز و توان برقراري عدالت نسبي ، مانايي بيشتري نسبت به جوامعي دارند که با وجود بهره مندي از ايده هاي آسماني ، اهل سازگاري و برقراري عدالت نيستند زيرا بي ثباتي و تلاشي مناسبات اجتماعي ابتدا به سراغ جامعه اي مي رود که تبعيض آميز و متاثر از مناسبات اجتماعي ناعادلانه است .
شاخص ترين وظيفه ي دين گماشتن يک نگهبان دروني در وجود پيروان خود است که بر قدرت و نفوذ معنوي استوار است و نفوذ معنوي نيز جز با ارائه ي الگوهاي قابل تاسي و روزآمد و آرماني به دست نمي آيد و اگر کساني که دغدغه ي دين دارند همواره در هراس از تلاشي نفوذ معنوي متوليان امور ديني به سر مي برند سر در چنين آبشخوري دارد . پر واضح است که وقتي مبلغان ديني توانستند در سايه ي نفوذ معنوي از پس چنين وظيفه اي برآيند قادر به ظرفيت سازي براي نهادينه کردن ارزش هاي متعالي خواهند بود . دين آمده است تا فضايي را حاکم کند که مردم با تنفس در آن قادر به همزيستي مسالمت آميز با يکديگر باشند . اين ويژگي وجه مشترک تمامي اديان ابراهيمي و همچنين اديان شرقي است که با بهره گيري از قدرت معنوي توانسته اند به ظرفيت سازي در اين راستا بپردازند. ارزش هاي مشترک مورد تاکيد در تمامي اديان بزرگترين دليل براي اثبات چنين ادعايي است ما هيچ آييني را سراغ نداريم که در آن رفتارهاي زشت اعم از دروغ و دزدي و قتل و آزار و غيبت و تهمت و تجاوز به حقوق ديگران مجاز شمرده شده باشد . به همين دليل انسان ها در پرتو چنين مانيفست و بيانيه ي مشترکي مي توانند زير يک سقف قرار گيرند بدون آن که بر سر و صورت هم چنگ بيندازند و از دشمني هاي موهوم سخن بگويند .
اين که برخي از جوامع پس از کسب تجارب تلخ و نفرت انگيز از رواج افراط و تفريط نهايتا به خط تعادل نزديک مي شوند و به تدريج براي پذيرش تفاوت ها اعلام آمادگي مي کنند در واقع نتيجه ي رشدي است که به مرور زمان حاصل مي شود .رشدي که ريشه در مفاهمه اي مبتني بر وجود مشترکات دارد .
مطالبات مشترک تمامي انسان ها همزيستي در سايه ي رفاه و امنيت است به همين دليل سلب امنيت به بهانه برقراري امنيت و رفاه زدايي به بهانه ي ايجاد رفاه در مناسبات انساني موضوعيت ندارد و اگر جنگي هست به سوء برداشت ها و تعبيرها و تفسيرهاي غير واقعي از مفهوم واژه ها بازمي گردد . چه بسيار انسان هايي که بيهوده در اين مسير جان خود را از دست داده اند و چه سرزمين هايي که به بهانه هاي واهي به آتش کشيده شده است . اين که افرادي حکيم و آينده نگر از عهد باستان تاکنون عصر و زمانه اي را پيش بيني کرده اند که انسان ها در اثر نزديکي به يکديگر و همزباني و همدلي به زباني مشترک مي رسند در واقع ريشه در اين حقيقت غير قابل انکار دارد که چنين چيزي شدني است اما زمان آن را خود انسان ها متناسب با رشد و تکامل خود تعيين مي کنند نه کسي ديگرزيرا خداوند سرنوشت هيچ قومي را تغيير نمي دهد مگر اين که آنها از درون تغيير کنند .
در حال حاضر با توجه به ارتباطات گسترده ، بسترهاي رسيدن به چنين نقطه اي در حال فراهم شدن است تا با برداشته شدن موانع خودساخته اکثريت انسان ها براي رسيدن به قله ي قاف مفاهمه اي انساني تلاش کنند و با کنار رفتن پرده ها به اين باور برسند که خودشان سيمرغ هستند .