سرمقاله 1 اسفند اسماعیل عسلی بایسته ها و نبایسته های نمایندگی مجلس
برای کشوری که گام های اولیه را در زمینه ی مردم سالاری برمی دارد و هنوز ظرفیت های معطل مانده زیادی برای بهره گیری از پتانسیل قدرت مردمی دارد و از طرفی دیگر بین سنت و مدرنیسم دست و پا میزند و در بحرانی ترین منطقه یعنی غرب آسیا قرار گرفته و هنوز شاهد رفتارهایی است که از برجای ماندن رسوبات مناسبات مبتنی بر انحصار طلبی و خودرایی حکایت دارد و در محاصره کشورهایی است که چشم به ذخایر مادی و معنوی و انسانی آن دوخته اند نیازمند نمایندگانی است که تمام قد دلبسته ی ایران بوده و از شرایطی نسبتا آرمانی برای سخن گفتن از سوی مردمی با تمدن چندهزار ساله برخوردار باشند . لذا نماینده مجلس باید :
* به معنای واقعی کلمه با سواد باشد به گونه ای که از نوع سخن گفتن و به جای آوردن آداب تعامل با مردم و موضع گیری ها و نطق پیش از دستور و امضای بیانیه ها و استناد کردن او به منابع علمی و دانشگاهی و قدرت متقاعد سازی اش بتوان فهمید که با دانش و صاحب تجربه است و مدرک تحصیلی اش معادل و سرهم بندی شده و اهدایی نیست .
*صرفا تابع نظر مردم باشد حتی اگر نظر مردم به گونه ای تغییر کند که با دیدگاه های اولیه ی خودش همخوانی نداشته باشد زیرا کسی که از بالا به مردم نگاه گله ای دارد و تصور می کند که همراهی با افکار عمومی به حذف او می انجامد ، شایستگی ورود به مجلس را ندارد
* درک واقع بینانه ای از منطقه و جهان داشته باشد که این امر در گرو مطالعه ی عمیق و آشنایی به حداقل یک زبان خارجی است آن هم نه در حد محاوره های پیش پا افتاده که گاهی در فضای مجازی اسباب خنده و و مضحکه و نقل محافل می شود .
*با استانداردهای جهانی در بحث حقوق بین الملل و حقوق بشر و امور بدیهی و اولیه پیرامون دیپلماسی آشنایی داشته باشد تا در جریان سفرهای خارجی بتواند با دست پر برگردد و موجب آبروریزی نشود .
* با جایگاه قانونی مجلس آشنا باشد و تصور نکند که می تواند موقعیت خود را در معرض فروش و معامله قرار دهد و مانند موجودی دست آموز رفتار کند و نشست و برخاستی سوداگرانه و مشروط در مجلس داشته باشد و گوشش بدهکار مطالبات مردم نباشد .
*آشنایی او با تاریخ و تمدن ایرانی در حدی باشد که بداند آنچه به نام ایران برجای مانده محصول چندین هزار سال تلاش ساکنان سرزمینی است که بارها از شرق و غرب و شمال و جنوب توسط اقوام نیمه وحشی بی فرهنگ و طماع مورد هجمه قرار گرفته اند ولی در عین حال توانسته اند زبان و فرهنگ خود را حفظ کنند و از داشته های خویش حراست نمایند و با همین سیاق زیر بار هیچ تفکری که با فرهنگ و زبان و تاریخ کشورش مغایرت داشته باشد نمی روند.
*نماینده باید تابع نظم و مقررات باشد و سر سوزنی خود را بالاتر از قانون نداند و در اموری که به او مربوط نیست دخالت نکند و با آداب گفتگو و مذاکره و منطق انسانی که کارآمدترین حربه ی هر نماینده برای نقش آفرینی در مجلس است بیگانه نباشد.
* از قدرت فهم لازم برای برقراری ارتباط با مردم و قدرت استنتاج بالا برای رسیدن به پاسخ مسائل مبتلابه برخوردار باشد .
*هم عنانی جایگاه علمی و وجاهت اجتماعی اش به گونه ای باشد که هم در مجامع دانشگاهی او را بپذیرند و شنونده ی سخنانش باشند و هم از قدرت متقاعد کنندگی بالایی برای همراه کردن مردم با خود برخوردار باشد .
*آنچنان به مردم و کشور دلبستگی داشته باشد که هیچ چیز را فدای منافع و مصالح ملی نکند و تبعیت اش از حزب و جناح به قیمت قربانی کردن مردم و تاراج منابع ملی تمام نشود .
*اهل تبیین باشد نه توجیه و بهانه تراشی و فرار به جلو و باور داشته باشد که هر انسانی بدون استثناء به دلیل این که خدا نیست و خیلی چیزها را نمی داند در معرض خطا و اشتباه قرار دارد. *حرف دهان خودش را بفهمد و با هزینه و پیامدهای آنچه بر زبان می آورد آشنا باشد و برای خشنود کردن یکی دو نفر در راستای تداوم حضورش نظر و خواسته ی 90 میلیون نفر را نادیده نگیرد و بداند که فردایی در پیش است که آیندگان همچنان که در مورد گذشتگان داوری کردند به نقد رفتار و گفتار او خواهند پرداخت و باور کرده باشد که تاریخ بی رحم تر از آن است که حتی به سنگ نبشته ها رحم کند چه رسد به فیلم ساخته ها و کتاب سازی ها و بداند حتی اگر مردم هم چیزی را فراموش کنند رسانه ها به آنها یادآور می شوند که شما در فلان تاریخ چه گفتی و بعد چه کردی کما این که بسیاری از شخصیت های سیاسی در تیررس چنین نگاه کوبنده ای قرار گرفتند و راه گریزی نداشتند .
* بداند که از تشکیل مجلس گرفته تا تصویب قوانین و برپایی نظام و تاسیس ادارات و نهادها و دریافت حقوق های آنچنانی و احترام ها و نشست و برخاست ها تنها با یک هدف صورت می گیرد و آن تامین و تضمین رفاه و آسایش مردم است و بس و هر چه جز این گفته شود توهمی بیش نیست زیرا حتی پیامبران هم با هدف برقراری قسط و عدالت مبعوث شده اند و رسالت دیگری نداشته اند و هر چه هست به مردم ختم می شود و اگر قرار است کسی خدا را خوشحال کند باید ابتدا مردم را از خود خرسند سازد .
* کسی که نماینده می شود نباید به اندک رای بیرون آمده از صندوق که به نام او ثبت شده خرسند باشد زیرا آنچه نشان دهنده ی مردمی بودن یک نماینده است حمایت عینی و میدانی آحاد مردم از اوست که تداوم آن هم در گرو درستکاری کسی است که چنین عنوانی را یدک می کشد .
* نماینده باید بداند که هر چه دارد از مردم است و او بدهکار هیچ کس نیست تا اگر ناگزیر شد به خاطر مردم در برابر هر جریان و یا اشخاصی بایستد با تردید مواجه نشود
بداند که داشته های واقعی یک نماینده با پایان یافتن دوره ی نمایندگی او خاتمه نمی یابد زیرا کسی که احترام مردمی و جایگاه اجتماعی اش در گرو تداوم پست و سمتش باشد ، بود و نبودش برای مردم یکسان است .
نماینده ی واقعی به مجلس اعتبار می بخشد نه این که با نماینده شدن کسب اعتبار می کند . لذا کسانی که راهیابی به مجلس را نردبان ترقی خود می دانند پیش از هر کس دیگری به انکار خود برخاسته اند .
اعتبار هر دوره از فعالیت مجلس بر اساس اعتبار پول و جایگاه اقتصادی و فرهنگی کشور سنجیده می شود و چنین اعتباری حاکی از برآیند وزن نمایندگان مجلس است که تا چه حد توانسته اند با سزاواری از حقوق مردم دفاع کنند و یا اینکه در برابر سوء مدیریت ها با گرفتن امتیازات رنگارنگ سکوت کنند.