انتخابات یکی از مهمترین پایه های مردم سالاری و یا به تعبیر دیگر دمکراسی است. ملتی که می خواهد حکومت مردمی داشته باشد می باید از این ابزار استفاده کند زیرا انتخاب هم یک حق طبیعی براساس اراده آزاد است و هم اینکه این حق تکلیفی را بر دوش انتخاب کننده و انتخاب شونده می گذارد که یکی انتخاب کند و دیگری انتخاب شود.
برای انتخاب شایستگان در مرحله اول شناخت انتخاب کننده از نامزدهای انتخاباتی تعیین کننده علت انتخاب است.
شناخت نامزدهای انتخاباتی در طرفه العینی امکان پذیر نیست. بلکه حداقل در یک دوره چهار ساله می توان عملکرد و دیدگاه های مدعیان انتخاباتی را ارزیابی و ارزشیابی کرد. معمولا مطبوعات آزاد و احزاب فعال نیروهای آگاهی دهنده مردم هستند و رسانه هایی که بدون وابستگی و ذینفع بودن این رسالت را به انجام می رسانند.
هر چند تعصبات قومی و همگرایی طایفه ای در ایجاد وحدت فکری مؤثرند اما به صرف به کارگیری احساس قومی انتخاب اصلح امکان پذیر نیست.
به قول مولانا: «همدلی از هم زبانی بهتر است»
برتراند راسل فیلسوف انگلیسی بر این عقیده است که: «خصلت یک حکومت دموکراسی را تا حد زیادی نیروهایی معین می کنند که با آن در ستیز بوده اند...»
به زبان دیگر دموکراسی می تواند ابزاری برای جبهه گیری بر علیه کشوری دیگر باشد و یا اعمال قدرتی که زیر سایه آن بتوان اهداف حکومتی را به نام مردم پیش برد هرچند نفع آن به مردم نرسد.
مهم این است که انتخاب فرد یا افرادی برای انجام کاری که مهمترین می نماید توسط چه کسانی با چه بینشی و به منظور چه اهدافی دنبال می شود.
آنچه از آن غفلت می شود شرایط است که سطح توقعات را بالا یا پایین می آورد. وقتی اقتصاد سالم و روان است و کشور در ثبات سیاسی و نظامی است و اعمال قدرت به خوبی برای ترساندن دشمنان و مخالفان حاکمیت اجرایی شده باشد و فشارهای خارجی نباشد و چالش های امروزی هم بین همسایگان راه به جایی نبرده باشد بالطبع کار انتخاب کننده و انتخاب شونده ساده است و سطح توقعات کمتر. اکثر توقعات حفظ شرایط موجود است.
اما انتخاب زمانی مشکل می شود و سطح توقعات انتخاب کنندگان را بالا می برد که نارضایتی عمومی از وضعیت اقتصاد و شرایط موجود سایه بر شعارها و وعده ها انداخته باشد. در چنین شرایطی نمی توان به صرف احساسات قومی- قبیله ای و یا تعلقات فامیلی دست به انتخاب زد. رقابت بین ناتوانان رقابت تعیین کننده ای نیست. رقابت می باید بین افرادی باشد که میزان توانمندی آنها به لحاظ تخصص و مسئولیت پذیری برای انتخاب کنندگان روشن و تجربه شده باشد.
آن وقت می توان از یک مجلس قوی انتظار اقدامات مورد خواسته و نظر مردم را داشت پس ما نیاز داریم که معیارهای تشخیص را از پیش تعیین کنیم و آن زمانی است که نامزدهایی جرأت به میدان آمدن داشته باشند که در خود توانمندی انجام نمایندگی ببینند و هر کس به خود اجازه ندهد که در این میدان قدم گذارد حتی اگر به لحاظ سرمایه و ثروت به هر مبلغ که نیاز باشد دست به تبلیغات و جذب هوادار بزند.
در واقع هوشمندی و رشد فرهنگی و سیاسی مردم است که نتایج مطلوب از انتخابات را به بار می آورد. زیرا اندیشه در مردمان خوب چیزی جز معرفت در حال تکوین نیست. رأی به برترین ها نشانه همین خوبی هاست.
چرا رأی بدهیم سئوالی است که پاسخ آن را می توان با این جمله داد چرا رأی ندهیم؟
آراء مردم پشتوانه نظامی است که می باید اعمال قدرت کند تا امنیت و ثبات را حفظ کند. دولتی می تواند چنین عملکردی داشته باشد که پیوسته زیر تیغ نظارت و نقد قرار گیرد. در واقع مردم نیروی محرکه دولتند و انتخابات ابزاری است برای به حرکت درآوردن این نیرو.
دقت کنیم چه کسانی می گویند رأی ندهید و چه اهدافی را تعقیب می کنند. شرکت نکردن در انتخابات هر چند نشانه نارضایتی است اما مثل این است که برای تنبیه ناکارامدان خود را تنبیه کنیم زیرا از حق انتخاب خود صرف نظر می کنیم و باعث می شویم مجلسی ضعیف تر از گذشته داشته باشیم و میدان را برای ناکارآمدن خالی کنیم. همین
والسلام