از اولین سکهای که نام و نشان دریک «Dreek» دارد تا به اینک که بیش از 2500 سال میگذرد سلسلههای پادشاهی ایران برای داد و ستد، سکههای طلا، مس، نیکل و... را در مبادلات و معاملات به کار میبردهاند و در هیچ دورانی مبادلات ارزی تا به این حد موجب کاهش ارزش پول ملی نبوده است. مگر در دوران جنگ جهانی اول که کشور را قحطی و بیماری فرا گرفت.
در قرن بیست و یکم پیچیدگیهای تار عنکبوتی مبادلات ارزی که داد و ستدها در فضای مجازی هم شکل گرفته و اعتبار داراییها به پولهای غیرقابل لمس است محور ارزشگذاری پول کشورها به چند عامل بستگی دارد.
نخست روابط اقتصادی باز و بدون تحریم همه جانبه و اما و اگرها، مانند روابط اقتصادی بیشتر کشورها با آمریکا و اتحادیه اروپا، چین و سایر کشورهای پیشرفته اقتصادی.
دوم تولیدات کارخانهای و صنایع دستی و کشاورزی که تعیین کننده میزان درآمدهای ناخالص ملی هستند.
سوم توسعه که به توسعه اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی تقسیم میشوند. بلایای طبیعی همانند جنگ، انقلاب و فروپاشی نظامها در کم و کیف درآمدها و کاهش ارزش پول ملی به نسبت تأثیرگذاریها و نوع و شیوه مدیریتها تأثیرگذارند.
وقتی در ایران انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و حتی یکی دو سال قبلتر از آن عدهای از سرمایهداران و درباریان هزار فامیل داراییها و پولهای خود را به ارز تبدیل کرده و از ایران خارج کردند. بخشی از سرمایهداران ایرانی و بخشی خارجی بودند. کار به جایی رسید که بانک مرکزی طی اعلامیهای زنگ خطر را به صدا درآورد و دانه درشتها را با اسامی منتشر نمود.
از آن روز شاهد کاهش ارزش پول ملی بودهایم. حمله به سفارت آمریکا و صدور مجوز تحریمها که منجر به استعفای مهندس بازرگان نخستوزیر وقت و وقایع تلخ بعد از آن که ما را در جنگ تحمیلی ناخواستهای با آمریکا به واسطگی عراق و تمایل روسها برای فروش سلاح بیشتر درگیر نمود و بعد از 8 سال که با قطعنامه 528 ظاهرا جنگ پایان یافت هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور وقت خسارت مالی را دو هزار میلیارد دلار اعلام نمود که گرچه عراق متجاوز و شروع کننده جنگ اعلام شد اما حتی یک دلار خسارت نه پرداخت کرد و نه برای دریافت آن پیگیری شد!
ناهمخوانی اهداف انقلابی اسلامی با سیاستهای استعمارگرانه آمریکا در منطقه ما را درگیر جنگهای نیابتی و صرف هزینههای بسیار نظامی و تدارکاتی و حمایتهای مالی به کشورهای مسلمان در خط مقدم مبارزه و جنگ با رژیم صهیونیستی نمود که تا به اینک ادامه دارد. حضور بیش از 6 میلیون افغانی که ریال را به ارز تبدیل میکنند و به افغانستان میفرستند و مهاجرت حدود 6 میلیون ایرانی به خارج از کشور و خروج ارز همه در کاهش ارزش پول ملی تأثیرگذارند.
در تمام طول 45 ساله گذشتهای که از پیروزی انقلاب اسلامی میگذرد و پول ملی وابسته به دلارهای نفتی که با حمایت همه جانبه آمریکا و کشورهای غربی اعتبار مبادلاتی خود را قبل از انقلاب حفظ کرده بود با تحریمهای کمرشکن و فشارهای اقتصادی که منجر به عدم صدور و فروش نفت در مقاطع مختلف گردید و یا با کاهش شدید فروش مواجه شد ارزش پول ملی که در ابتدا به وسیله آمریکا شناور اعلام شد رو به کاهش بوده تا به این حد که دلار 8 تومانی به 75 هزار تومان رسیده است و تعجبآور اینکه موازنه تورم و پرداخت حقوق و دستمزدها در محاسبات ریاضی به نسبت برابری با ارزش دلار تقریبا مساوی درآمدها و حقوقهای پرداختی رژیم گذشته است اما توسعه و تحولات اقتصادی و فنآوریهای جدیدی که نوع و شیوه زندگی معیشتی را تغییر داده است نیازهای مالی بیشتری میطلبد که همگان را به نوبتهای کاری بیشتری ترغیب کرده است تا به آنجا که یک معلم یا سرهنگ بازنشسته ترجیح میدهد برای گذران زندگی و پاسخ به نیازهای خانواده مسافربری کند.
استمرار این وضعیت و خبرهای بدی که از فشارهای اقتصادی و تحریمها میرسد وضعیت روانی مردم ما را به سمتی کشانده که منجر به همهگیری آنفلونزای دلاری شده است. یعنی از یک فرد روستایی کمسواد یا بیسواد گرفته تا یک استاد و پژوهشگر دانشگاهی درآمدهای خود را با نرخ دلار در بازار موازنه میکنند و اگر اعتراضی به یک کاسب بشود که چرا فلان میوه و یا فلان جنس را از دیروز تا به امروز و یا از صبح تا عصر با تغییر نرخ بیشتری میفروشد فورا میگوید: «دلار چنده؟» این وابستگی و پیوستگی ارزش پول ملی به دلار گرچه ریشه روانی هم دارد اما سر آن در آمریکاست زیرا وقتی کشور کویت توسط صدام حسین در چشم به هم زدنی تسخیر و غارت شد ارزش دینار کویتی به کمترین ارزش خود رسید اما با دخالت مستقیم آمریکا، کویت از حلقوم صدام بیرون آمد و امیر فراری آن که به عربستان پناهنده شده بود بازگردانده شد و ظرف چند روز دینار کویتی به ارزش قبلی خود رسید به آن شرط که 50 درصد نفت کویت رایگان نصیب آمریکا شود به بهانه هزینه جنگ و هدیه احیای کشور.
وقتی در دوران سلطنت محمدرضا شاه آمریکائیها ایران را یکی از ایالتهای خود میدانستند و در کشور ما ترکتازی میکردند طبیعی بود که پول ملی ما به نسبت درآمدهای نفتی و هزینههایی که بابت حضور آنها در ارتش صرف میشد ارزش آنچنانی داشته باشد زیرا نه جنگی به آن تحمیل شده بود و نه جمعیتی سه برابری داشت و نه 45 سال در تحریم و انزوای سیاسی غرب قرار گرفته بود. در دشتی به پهنای ایران چونان خاموشی مرداب، تسلیم بلاشرط غرب بودیم و حالا که میخواهیم استقلال داشته باشیم چون انقلاب کردهایم گرفتار آنفلوانزای دلاری شدهایم که گرچه مدیریتهای ناوارد و ناصوابی محور اقتصاد ما را در اختیار داشتهاند و اما و اگرهای بسیاری در طول مدت دوران انقلاب اسلامی در روند معاملات و مبادلات ایجاد شده که غیرمنطقی و محفلی و غیرعلمی بوده است اما باید ریشه تمامی خسارتها و ضررها را در تحریم، جنگ و تغییر شرایطی دانست که ناشی از سیاستهای آمریکا و اتحادیه اروپا برای تأسیس خاورمیانه جدید است و ثبات و ماندگاری ما در شرایطی که مختصرا ذکر شد خود به یک معجزه شبیه است و عامل آن معجزه، ایثار، مجاهدت و از خودگذشتگی ملتی است که بدون پشتوانه خارجی و با دستهای خالی به جنگ با قویترین کشورهای روی زمین رفتهاند و هنوزا هنوز پرچم را بالا گرفتهاند. به قول سعدی:
«به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
که گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشیم...»
باید واکسن آنفلوانزای دلاری را کشف کنیم. شرایط جهان تغییر کرده است با تغییر در روشها، اشتباهات گذشته را تکرار نکنیم. طرحی نو دراندازیم هرچند نیاز نیست که سقف را بشکافیم. متحد باشیم، همه با هم. همین کافی است. مثل اول انقلاب.
والسلام