میبینم این مادر قد قامت بالنده و استوار، چه رنجها را در طول تاریخ به جان خریده تا بماند و باشد پای بر جای، مثل دماوند که بادهای بدی را پس میزند و ابرهای برفافزای را میزبان است. اگر کوه باید شد و ماند، رود باید شد و رفت، دشت باید شد و خواند این ایران است که مانده و میماند در این جغرافیای همیشه در جنگ و ستیز با دشمنان طماعی که چشم بر این خاک زرخیز داشته و قرنها با زور و قلدری در اقصی نقاط آن به غارت و چپاول پرداختهاند.
ایران من، چونان درختی ریشه در اعماق، بر تن، زخمهای کهن دارد و به هر زخمی رویشی و به هر رویشی شاخهای ستبر از آن روئیده است. گاه از میهندوستان نادان و کجاندیش ضربه خورده و گاه از دشمنان دانا که به حیلت و مکر از مرزهای آن عبور کرده و به نام دوست عداوت پیشه کردهاند.
این مادر عزیز که جانها فدای او شده است و به هر جانی، جانی دیگر از دل آن بیرون آمده امروز هم با مصایبی روبروست که زنجیروار به هم پیوستهاند و پیچیدگی رشتههای درهم ناملایمات چنان است که گویی جز با تغییر رفتار عادت شده مردم در هدر دادن نعمات امکانپذیر نیست.
اقتصاد امروز گرچه در ارتباط با تبادلات و داد و ستدهای جهانی عجین است اما سر اصلی آن در نحوه روش تولید، عرضه و مصرف است. اسراف در خرید و مصرف بیش از نیاز ثروتمندان و ناتوانی بیچیزان در تأمین نیازهای ضروری، ایران را برای عدهای عشرتکده و برای عدهای دیگر ماتمکده کرده است.
نگاه مادیگرایانه به زندگی و دور شدن از اخلاق همزیستی و همنوعدوستی و بیتفاوتی سرمایهداران به فقر و مسکنت بیچارگان میدان را برای ترکتازی دشمنان چنان فراهم کرده که امنیت ثروتمندان را هم به خطر انداخته است.
شکاف طبقاتی و فاصلههای عمیق دارا و ندار که روز به روز بیشتر و بیشتر میشود قطعا نظم اجتماعی را به خطر میاندازد و عدالت از تعاملات اجتماعی و روند امور اقتصادی رخت برمیبندد. امید مردم را از مسئولان و دستاندرکاران قطع میکند و به دخالت خارجی پیوند میزند تا شرایطی پیش آید که استقلال، آزادی و عزت و وحدت جای خود را به اسارت دهد و با از هم پاشیدگیهای نظامی و انتظامی، گسستگی و فروپاشی حاصل شود که نتیجه آن جاده صاف کردن برای ورود دشمنان خارجی به بهانه دست کشیدن بر سر یتیمانی شود که دیگر هویتی ندارند و دوباره میخواهند از صفر شروع کنند زیرا تمامی خاکریزها توسط دشمنان فتح شده و چشم امیدها به روی غارتگران و جنایتکاران باز میشود مانند سوریه، لیبی و امثالهم.
چه باید کرد در این عالم وانفسایی که قدرت خود را به هیچ میانگاریم و قدرت هیچ و سرابی دشمنان را به قوت تفسیر میکنیم راستی ما چه کم داریم؟
کشوری داریم در بهترین موقعیت جغرافیایی که از شمال و جنوب راه به دریا و اقیانوس دارد. هیچ عنصر و ماده باارزشی نیست که در زیر پایمان نباشد. مردمانی داریم هوشمند، شجاع، ایثارگر، مجاهد و زحمتکش. میراث کهن و گرانبهایی از تمدن و فرهنگ داریم که به ندرت، کشوری یافت میشود در این کره خاکی از این نعمات برخوردار باشد. آسمان باز، آفتاب زر، دشتهای بی در و پیکر.... هیچ دشمنی نتواند از سد سدید ما عبور کند اگر نادانسته خود دشمن یکدیگر نباشیم.
ایران همیشه بیش از دیگران از خود ضربه خورده است. کجفهمان نادان، دوستانی که ندانسته آب را به آسیاب دشمن ریختهاند. جنایتکارانی که از این آب و خاک بیش از آنچه حقشان بوده ثروت و شهرت کسب کرده و آن را در سفره بیگانگان گذاشتهاند. اختلاسگرانی که با ترفند و ریاکاری چونان موریانه در تشکیلات اقتصادی رخنه کرده و برداشتهای ناجوانمردانهای به کلان داشتهاند. جاسوسانی که به طمع جیرهای ناچیز مادر خود را به دامن دشمنان انداختهاند و کسانی که در جای خود نبودهاند، آن بزرگنمایان کوچکی که از فرصتها و رانتها سوءاستفاده کرده و شایسته کاری که پذیرفته اند نیستند. همه این فرصتطلبان دشمنان رنگین کمانی ایرانند که از دشمنان خارجی خطرناکترند.
درست به خاطر دارم معلم خوشخطی داشتیم که به ما سرمشق میداد تا با قلمنی، خط درشت بنویسیم. یکی از سرمشقهای او این شعر ساده پرمعنی بود:
«دشمن دانا بلندت میکند/ بر زمینت میزند نادان دوست»
مشکلات اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و هر آنچه نظام جمهوری اسلامی با آن درگیر است نخست به دشمنان رنگین کمانی داخلی برمیگردد که از پائین تا بالا میتوان نمونههای آن را مثال زد و سپس به دشمنان خارجی که با نقطه ضعفگیری از عملکرد ما به نام دوستی دشمنی پیشه میکنند و با فریب افکار عمومی، ما را به جان هم میاندازند. نخست باید خود را از آفات خودی بپیراییم تا سلسله مراتب اداری و تشکیلاتیمان متعادل، نظمپذیر و سالم شود و حق ایثارگران و فداکاران محفوظ بماند و سره از ناسره تشخیص داده شود که اگر جز این شود همه خسارت میبینیم. ایران امروز بیش از هر زمان دیگری به وحدت، همفکری و همدلی نیاز دارد. با هم باشیم تا شکسته نشویم.
والسلام