آیا آنگونه که امام خمینی(ره) در سال 58 خطاب به کارگران گفتند: «خداوند تبارک و تعالی خودش کارگر است...» واقعا کارگری را میتوان یکی از صفات خدا دانست؟
پاسخ به این سئوال ما را بیشتر در خلقت به تفکر و اندیشه وا میدارد که کارگری چیست؟ و کارگر کیست؟
موریس مترلینگ در کتاب مورچگان پژوهشهای واقعبینانهای پیرامون عملکرد مورچههای کارگر دارد که خواندنی است. به تعبیر دیگر تمامی موجودات عالم در حال کارند. از رویش یک دانه در زیر خاک تا تلاش تمامی جانداران برای بقاء همه در کارند. حتی خدا در ایجاد خلقت و نظارت بر آن!
وقتی شاعری میگوید: «ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند/ تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری/ همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار/ شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری...» سخن درستی است که کار جوهره بقا برای ایجاد حرکت و سرزندگی است. پس کار فینفسه یک ضرورت است که اگر نمیبود و یا نمیشد حیات معنایی نداشت. از این روست که کار و کارگر در هر صنف و شغل و وضعیتی به نسبت بازده و نتیجهای که حاصل میکنند ارزشمند و مورد احتراماند.
از معلم و مهندس و پزشک تا مربی و متفکر و ورزشکار همه به نوعی کارگرند و کار میکنند اما اصطلاحا کارگر به کسانی اطلاق میگردد که بیشتر جسم و جانشان در تلاش برای گذران زندگی است وگرنه تقسیمبندیها بیشتر قراردادی و تبعی هستند.
یازدهم اردیبهشت هر سال روز کارگر و دوازدهم اردیبهشت روز معلم در تقویمها ثبت شده است. اما به واقع هر روز و هر ساعت روز کارگر و روز معلم است که میباید آن را پاس داشت.
هر انسان و حیوان و نباتی دو روی دارد. رویی به ظاهر آرام و شکلی زیبا و رویی در زیر پوست و اندرون که اگر با چشم غیرمسلح چونان پزشکان جراح و یا پژوهشگران شاغل در آزمایشگاه به آن بنگریم از کوچکترین ذره یک جسم ساده که در طبیعت دیده نمیشود مانند اتم تا جمع مولکولها و سایر جانداران ذرهبینی همه در کارند و کار خاصی بالفطره و به غریزه انجام میدهند تا کلی یا کلیتی از انسان، حیوان و نبات ظهور و بروزی آشکارا داشته باشند. پس نمیتوان از واژه کار صرفا به تلاش کارگران توجه کرد هرچند کارگرانی که براساس قراردادهایی مشغول به کار میشوند در برابر عملی که انجام میدهند مزدی دریافت میکنند، کم یا زیاد اما مهم این است که به اندازه تلاش و کارشان دستمزد و یا حقوق دریافت میکنند یا نه؟
بد نیست بدانیم که هر یک از اجزاء بدن انسان، حیوان و یا گیاه اگر در برابر حرکت و تلاشی که دارند خوب تغذیه نشوند در کارشان خلل ایجاد میشود و این یک اصل طبیعی است. حال فرض کنیم دغدغه معاش فکر کارگران یا معلمان را چنان مشغول دارد که بر کیفیت و کمیت کارشان تأثیر گذارد آن وقت چه حاصلی به بار میآید؟ قطعا ناقص، معیوب یا ناسالم.
از این روست که سعدی در باب فقر و نارسایی میگوید: «یکی تحرمه عِشا بسته، دیگری منتظر عَشا نشسته این بدان کی ماند...» حقوق و دستمزد اگر پاسخگوی نیازهای معلمان، کارگران و یا هر آدم در کاری نباشد مثل این است که سلولهای بدن خوب و به جا تغذیه نشوند آن وقت بیماری ظاهر میشود.
مزرعه، کارگاه، کلاس درس هم میتوانند بیمار و کمحاصل شوند وقتی کشاورز، کارگر و یا معلمی به علت ناتوانی در تأمین نیازهای معیشتی خود نتوانند به خوبی کار کنند و مسئولیتشان را به نحو احسن انجام دهند.
اگر آفتاب نتابد، ابر نزاید و ماه نور افشانی نکند زمین از کار باز میماند. کافی است به روح کار و کارگری توجه عمیق شود.
توسعه شهرها و هر آنچه امروز در سازهها و ساختمانها و صنایع و محصولات کشاورزی و دامی را شاهدیم همه از دسترنج کارگران و معلمان، پزشکان، مهندسان و دیگر اصناف، به دست آمده است که نمیتوان در حاصل کار همه تفکیک قائل شد.
کارگران زنبور عسل و محافظان و نگهداران نوزادها و جستجوگران گلهای خوش عطر و بو حاصل کارشان عسل است که غذایی بسیار مفید و ارزشمند است. اگر به این قلم که مینویسد به خوبی فکر کنیم روح کارگران در آن جاری است. حال چگونه میتوان تصور کرد که مزدی به نسبت زحمت و تلاش برای ساخت چنین وسیلهای به کارگران پرداخت نشود!
بیاییم به کنه عملکردها فکر کنیم. به فرسایش تن و جانی که در معدن یا مزرعه و یا کارخانه برای تأمین نیازهای مادی به استمرار در تلاش است بیاندیشیم و از ظاهر و صورت به درون برویم آنگاه خوب فهم میکنیم که چه بایدمان کرد. اگر مسئول کارخانه، مزرعه و یا مدرسهای باشیم که افرادی در آنها مشغول به کارند که اگر نباشند و یا نتوانند حاصلی به بار نمیآید.
نظامی در سفارش به فرزندش شعری حکیمانه سروده است که یکی از بیتهای آن چنین است:
«روزی که در آن نکردهای کار
آن روز ز عمر خویش مشمار...»
والسلام