هنر که بازتاب عشق به زيبائي هاست از زمان هبوط آدم تا به اينک بار سنگين فرهنگ را به دوش کشيده به گونه اي که فرهنگ در قالب هاي هنري، روزگار درازي را عليرغم جنگ ها و تهاجمات پشت سر گذاشته است. دين، مذهب و تمايلات انسانها هرگاه در قالب هنر ارائه شده اند پذيرش و مقبوليت بيشتري داشته اند.
قرآن و دعاهاي مسلمانان که از تناسب و توازن برخوردارند و قرائت آنها داراي صوت هايي دلنشينند در فهم و حافظه، مقبوليت دارند و جاذبه ايجاد مي کنند.
زيبائي بناهاي مذهبي همه الهام گرفته از باورهاي ديني و مذهبي اند که با هنر درآميخته اند خواه خط باشند يا طراحي کاشي هاي مثال زدني و يا معماري هاي چشم نواز و ديگر هنرها.
فرهنگ، ترکيبي از باورها، سنت ها، هنرها و آثاري هست که در تعاملات فردي و اجتماعي نمود پيدا مي کند.
براي آنکه بتوان رابطه هنر و فرهنگ را نزديک و نزديک تر کرد عزيز داشتن مقام و جايگاه هنرمندان و به کارگيري هنر آنها براي ايجاد خلاقيت هاي نوظهور امري ضروري است. اينکه آثار فرهنگي به جاي مانده از دوران هاي مختلف تاريخي معمولا به دست شاهان سلسله هاي مختلف بوده حرف جديدي نيست اما آنچه مي بايد مورد توجه قرار گيرد و متأسفانه کمتر به آن توجه شده است قدرداني از هنرمند و قدر هنر دانستن است که مسلما بودجه و هزينه مي طلبد. يکي از آثار ذيقيمت سعدي در گلستان درباره اهميت هنر و رابطه آن با فرهنگ و معيشت اين بيان مانا و دلنشين است که خود برآمده از فهم و ذهن هنري سعدي است.
«حکيمي پسران را پند همي داد که جانان پدر هنر آموزيد که ملک و دولت دنيا را اعتماد نشايد و سيم و زر بر محل خطر است يا دزد به يک بار ببرد يا خواجه به تفاريق بخورد. اما هنر چشمه زاينده است و دولت پاينده. هنرمند هر جا رود قدر بيند و بر صدر نشيند. اما بي هنر سختي بيند و لقمه چيند
وقتي افتاد فتنه اي در شام
هر کس از گوشه اي فرا رفتند
روستازادگان دانشمند
به وزيري پادشاه رفتند
پسران وزير ناقص عقل
به گدايي روستا رفتند.»
هنر علاوه بر آنکه در ادبيات و دين مداري نيروي جاذب و تأثيرگذاري است در سياست و اقتصاد و اعتلاي فرهنگ هم حرف هايي براي گفتن دارد.
اگر مديريت هنر است، به تعبيري هنر انجام دادن کارها توسط ديگران است که از همه کس برنمي آيد. عشق زاينده هنر مي تواند باشد وقتي قابليتي و استعدادي در اين بخش از قوه به فعل درآيد.
ما اگر طالب جذب مخاطب هستيم و مي خواهيم رسالت خود را در خدمتگزاي نشان دهيم نبايد غافل از هنر باشيم.
امروز اکثريت مردم دنيا مخاطب فيلم هاي سينمايي با موضوعات مختلف اند و بيشتر فيلمي را مي پسندند که مورد علاقه شان باشد. يا به سخناني گوش فرا مي دهند که گوينده هنر بيان داشته باشد و سخنان خوبي را بيان کند.
به هر تقدير آنچه مسلم است و با تجارب تاريخي به اثبات رسيده رابطه مستقيم و غيرمستقيم هنر با فرهنگ است که متأسفانه بعضي و بسياري از مديران و صاحب مقام ها در عصر و روزگار آهن و فولاد که ماشينيسم بر سرنوشت ما چيره شده از شناخت و حمايت هنر اصيل دور افتاده اند تا جايي که بسياري از مخاطبان ما گرايش به جاذبه هاي هنري غرب پيدا کرده اند و غرب زدگي جاي خود را در جامعه شرقي ما باز کرده است.
تدبيري بايد و حمايتي تا بازگرديم به نگهداشت و تشويق و ارتقا هنر و هنرمندان. اميد که چنين شود.
والسلام