هر بيننده و شنونده اي که ظرف يکماه گذشته مسابقات جهاني فوتبال را دنبال کرده باشد به فراواني آمار و اطلاعاتي که گزارشگران و مجريان پيرامون مسابقات و مربيان و بازيکنان و نيمکت نشينان و تماشاگران بر زبان مي آوردند پي برده است. از قد و وزن و نرخ بازيکنان گرفته تا ميزان دوندگي آنها در زمين و شمار پاس هاي دقيق و تعداد کرنرها و خطاها و شوت هاي در چارچوب و حتي اطلاعات زير پوستي و کاملا خصوصي پيرامون زندگي و زن و فرزند بازيکنان و حضور عمه و خاله آنها روي سکوي استاديوم که اگر از برخي اطلاعات فاقد ارزش فوتبالي و غير فني نظير آنچه پيرامون ديدگاه هاي فلان و بهمان بازيکن بر زبان مي آوردند صرف نظر کنيم ، ورود مجريان و گزارشگران به ساير جزئيات نشان مي دهد که امکان انتشار اطلاعات ريز و درشت در برنامه هاي اقتصادي و اجتماعي و سياسي در صدا و سيما هم وجود دارد . يعني مي توانيم بگوييم فلان وزير يا مدير کل در طول تصدي يک مسئوليت چند امضاي بي نتيجه يا نتيجه بخش داشته است و در هر سفر چقدر هزينه کرده و بابت هر روز کار يا هر ساعت از شبانه روز در حالت خواب و بيداري چه ميزان حقوق دريافت کرده و وزارت خانه يا اداره را در چه شرايطي تحويل گرفته و با چه تغييراتي تحويل داده است . در باره ي نحوه ي چينش نيروها و کم و کيف راهيابي نمايندگان به مجلس و جزئيات آراي آنها و همچنين دخل و خرج وزراتخانه ها همراه با نتايج حاصل از فعاليت آنها نيز حرف هاي زيادي براي گفتن وجود دارد . هر چند شفافيت فوتبالي يک تفاوت اساسي با شفافيت پيرامون مسائل اقتصادي و سياسي و اجتماعي و حتي فرهنگي دارد و آن اين که با انتشار اخبار ريز و درشت فوتبالي به جايي برنمي خورد و آسمان به زمين نمي آيد و لازم نيست که سازمان هاي جاسوسي کشورهاي مقتدر هر پنجاه سال يک بار پيرامون نقشي که شخصيت هاي سياسي کشورهاي جهان اولي يا جهان دومي و در حال توسعه ويا عقب نگه داشته شده در اداره ي کشورها داشته اند ، پس از بي اثر شدن خبرها و سوخت شدن آنها ، اطلاع رساني کنند تا معلوم شود که چه کساني علي رغم شهرتي که داشته اند چه خدمت ها و خيانت هايي از آنها سر زده است . به هر حال اخبار صحيح سياسي و اقتصادي و فرهنگي تبعات دارد ولي مثلا اگر ثابت شود قطر براي گرفتن امتياز ميزباني چند ميليون دلار به مسئولين و دست اندرکاران فيفا رشوه داده باشد يا اين که آرژانتين با اطمينان از صعود در مرحله مقدماتي به عربستان باخته تا هزينه ي احداث يک ورزشگاه در کشورش را از عربستان دريافت کند و يا اين که قطر به عنوان مالک پاري سن ژرمن نهايتا بايد دوتيمي را روي سکو ببيند که بازيگران اصلي اش در اين تيم بازي مي کنند و همزمان با روز ملي قطر شاهد برگزاري مراسم اختتاميه جام جهاني فوتبال باشيم و مسايلي از اين دست تاثير چنداني روي قيمت نفت و نرخ طلا و افت و خيز بورس هاي جهاني ندارد  !حتي برخي افشاگري ها در عرصه ي ورزش مي تواند ساير خبرهاي مهم اقتصادي و سياسي و اجتماعي را به حاشيه ببرد .ولي افشاي نامه ها و مذاکرات محرمانه فيدل کاسترو با سازمان سيا با آن سابقه ي مبارزاتي اش بايد به بعد از مرگش موکول شود تا او همچنان قهرمان جلوه کند  !

هيچ کس انکار نمي کند که قطر برنده واقعي جام جهاني بود آن هم از چند جهت : يکي اين که با سفر تماشاگران فوتبال از جاي جاي جهان به قطر آنها از نزديک با فرهنگ و نحوه ي سلوک مردم مسلمان اين منطقه آشنا شدند و پول خرج کردند و خطوط هوايي قطر نيز در جريان جابجايي مسافران درآمد سرشاري به جيب زدند و زمينه اي براي تعاملات فرهنگي بين مسلمانان و پيروان ساير اديان فراهم شد . ضمن اين که دولت قطر با در پيش گرفتن رويه اي اعتدالي و پذيرش معقول گردشگران از شدت اسلام هراسي ها کاست و الگويي از امکان همزيستي مسالمت آميز را ارائه کرد و به موازات آن امکانات و ظرفيت هاي خود را براي سرمايه گذاري به نمايش گذاشت و قدرت مديريت خود را با ايجاد هماهنگي بين مولفه هاي تاثيرگذار بر برگزاري يک تورنمنت بين المللي حساس و بي نقص نشان داد و حتي براي ساير کشورهاي عربي و اسلامي و حاشيه خليج فارس هم آبروداري کرد .

جام جهاني در قطر به پايان رسيد اما پيام هايي که قطر توانست به سرتاسر جهان مخابره کند تا سالها ادامه خواهد داشت . قطر نه تنها چيزي را از دست نداد بلکه غير از سود سرشار اقتصادي توانست به عنوان بازيگري زيرک در منطقه ي خاورميانه قابليت هاي خود را بدون آن که هزينه اي بر مردم خود تحميل کند ، نشان دهد . مهم نيست که تيم فوتبال قطر ضعيف ترين تيم معرفي شد ، مهم اين بود که يکي از پرتماشاگرترين و مهيج ترين جام هاي جهاني درکشوري کوچک که جايگاهي در فوتبال جهان نداشت برگزار شد و به تمامي اهداف غيرفوتبالي اش رسيد