شايد باور آن دشوار باشد اما مي توان مدعي شد که تمامي رويدادها اعم از تلخ و شيرين ، تمامي امکانات ايجاد شده و خدماتي که در سرتاسر جهان به انسان ها ارائه مي شود ، جنگ ها و آشتي ها ، چپاول ها و غارت ها ، دوستي ها و دشمني ها ، تشخيص بيماري ها و درمان ها ، اندوختن ها و هزينه ها ، کسب و کارها و اختراعات و اکتشافات و هنرورزي ها و تاسيس مراکز علمي و آموزشي و پژوهشي و بسياري از ناگفته هاي ديگر که شرح جزئيات آن از حوصله ي اين يادداشت بيرون است حتي ظهور پيامبران براي بالا بردن کميت و کيفيت زندگي است لذا تلاشي که براي ارتقاء معنويات و احترام به ارزش هاي اخلاقي و انساني صورت مي گيرد نيز به منزله ي اقدامي در همين راستاست . تلاشي موازي ، هم براي افزودن به درازاي زندگي و هم عمق بخشي به کيفيت آن .
اين که ما خود به تعريفي از زندگي رسيده باشيم و يا اين که به پيروي از ديگران در اين مسير قرار بگيريم و هدفي خاص را دنبال کنيم نيز پيوندي معنادار با کميت و کيفيت زندگي دارد . حتي کسي که جانش را در راه آسايش مردم و نجات انسان ها از جهالت و ناداني و خرافات فدا مي کند نيز به دنبال بالا بردن کيفيت زندگي خود و ديگران است .
هر چند ، در اين مسير بسيار دشوار امکان اين که بتوان تمامي انسان ها را زير چتر باوري مشترک گرد آورد وجود ندارد زيرا عوامل گوناگوني از قبيل گرايش هاي ملي و قومي و مذهبي و همچنين منافع گروهي و اقتصادي و وضعيت روحي و رواني و مراتب دانايي و تجربه و ... دست به دست هم مي دهند تا شخصيتي شکل گيرد و باوري در ذهن جايگير شود ؛ از اين رو واقع بينانه ترين رويکرد اين است که تلاش کنيم همگان را با هر باور و انديشه اي متقاعد سازيم که به دنبال همزيستي مسالمت آميز باشند به گونه اي که زندگي خوشايندي داشته باشند و در عين حال زندگي آنها مانعي براي زندگي راحت ديگران نباشد . پيشنهاد اديان توحيدي خصوصا اسلام به موازات پذيرش تفاوت ها ، برگزاري مسابقه نيکي بين پيروان اديان توحيدي است و راه حل کساني که چندان در حال و هواي باورهاي ديني نيستند ، به رسميت شناختن تکثرگرايي و پذيرش آن با محوريت رعايت استانداردهاي زندگي به گونه اي است که همه به هنجارهاي نهادينه شده بر اساس قانون هاي متعارف پاي بند باشند و به دنبال همگرايي براي رفع دغدغه هاي مشترک که صد البته با اما و اگرهاي زيادي روبروست باشند. بگذريم از اين که طرفداران اين دو رويکرد تا چه اندازه در راستاي تخطئه ي يکديگر تلاش مي کنند و براي اثبات صلح آميز بودن نگاه و انديشه ي خود جنگ هايي بي ارزش و نامقدس به راه مي اندازند .
در پيوند با تلاش هايي که براي افزايش کم و کيف زندگي صورت مي گيرد حرف هاي زيادي براي گفتن وجود دارد ، از جمله اين که برخي که تصور مي کنند زندگي با کيفيتي دارند به دنبال افزايش کميت و درازاي آن هستند و کساني که زندگي با کيفيتي ندارند تلاشي براي افزودن بر کميت آن به خرج نمي دهند و رفتارهاي پرخطري دارند زيرا احساس نمي کنند که چيزي براي از دست دادن وجود داشته باشد . در جريان تلاطم هاي اجتماعي چنين افرادي بدون آن که نگاهي عاقبت نگرانه داشته باشند ، پيشگام هستند .
مشکل اساسي در اين ميان نگاه غلطي است که به کيفيت زندگي وجود دارد براي نمونه در يک جا مي بينيم که پدر و مادر يک دانش آموز براي بالا بردن کيفيت زندگي فرزندشان او را در بهترين مدارس دور از خانه ثبت نام مي کنند ولي بخشي از زندگي کودک خود را در مسير طولاني که بايد با سرويس طي شود به هدر مي دهند .
در يک جا مي بينيم که عده اي براي گرفتن نان با قيمت مناسب و يارانه اي با ايستادن در صف هاي طولاني از کم و کيف زندگي خود مي کاهند و در جاي ديگر سالانه چندين هزارتن نان خشک و کپک زده به عنوان خوراک دام مورد استفاده قرار مي گيرد که نمي توان منکر تاثير آن بر کم و کيف زندگي همگان در دراز مدت شد !
پدر و مادرهايي هستند که حاضرند براي تربيت فرزند خود و بالا بردن کيفيت زندگي اش ، طوري او را کتک بزنند که قادر به راه رفتن نباشد . يعني کيفيت را فداي کيفيت مي کنند .
کساني را سراغ داريم که به خاطر دفاع از چيزي که آن را ارزش تلقي مي کنند ، ارزشي بالاتر را مورد هجمه قرار مي دهند و انتظار احسنت و آفرين و مرحبا هم دارند .
کساني را سراغ داريم که براي چند لحظه نشئه گي و خوشي گذرا به دام اعتياد مي افتند و براي هميشه از حيز انتفاع ساقط مي شوند . يعني لذتي گذرا و تخدير کننده را زمينه ساز بيچارگي دراز مدت مي کنند .
افرادي هستند که وقتي جو زده مي شوند ، براي بهره مندي از امتيازي موهوم که رندان به آنها القاء کرده اند ، يکديگر را زير دست و پا له مي کنند .
افرادي که اهل رياکاري و سالوس هستند ، لذت هاي معنوي که بالاترين حد کيفيت براي زندگي است را در پاي دروغ ذبح مي کنند و به استقبال لعنت ابدي مي روند .
کسانيهستند که براي يک عمر برنامه ريزي مي کنند تا پولي به دست آورند ولي حتي يک ساعت هم براي استفاده از آن وقت نمي گذارند يعني در واقع کم و کيف را با هم به درک مي فرستند .
کساني هستند که نه براي خود بلکه براي ديگران زندگي مي کنند و آنقدر که برايشان مهم است ديگران در باره آنها چه نظري دارند ، نظر خودشان پيرامون نوع زندگي شان اهميتي ندارد . اين گونه آدم ها سود و سرمايه را با هم به فنا داده اند .
آدم هايي را سراغ داريم که تفريحشان براي خودشان و زن و بچه و همراهانشان مصداق شکنجه اي بي پايان است . مثلا براي اين که زودتر به مقصد برسند آنچنان رانندگي مي کنند که هرگز به مقصد نمي رسند !!
و در کنار همه ي اين افراد که شرح شيرين کاري هاي آنها پاياني ندارد کساني هستند که تنها و تنها به کيفيت زندگي مي انديشند و به ابدي بودن لذت ها و تداوم آن در دنياي ديگر باورمندند که صد البته انگشت شمارند و کمياب.