ديدم که شاخه هاي انگور سر از ديوار برآورده و مسير خانه همسايه را طي نموده است اما آن را محصولي نيست جز آنکه حجم زيادي از فضا را اشغال کرده است.
باغباني با تجربه که ساليان عمر را در ميان درختان سپري کرده از آن مسير مي گذشت قيچي را از کيف درآورد و در پي نردبامي مي گشت تا شاخه هاي اضافي را هرس کند اما نيافت. ناگزير از ديوار بالا رفت تا عطش اصلاح را فرو نشاند. صاحبخانه فرياد برآورد که آي دزد!
باغبان هر چه فرياد برآورد و تقلا کرد کاري از پيش نبرد، گزمه ها رسيدند و او را به جرم دزدي روانه زندان کردند. مدتي بدين منوال در اسارت گذراند تا خلاصي يافت.
باز او را از اين کوچه گذر افتاد، با خود گفت: صاحب خانه را خبر مي کنم تا راضي شود اين درخت از زير بار شاخه هاي اضافي خلاص شود و به بار نشيند. صاحبخانه در را به روي باغبان گشود. باغبان گفت مرا طاقتي به اين سبب نيست که مي بينم انگورِ خانه شما سر از ديوارهاي همسايه هم برآورده تا فرصت هست اجازت فرماييد آن را هرس کنم.
صاحبخانه گفت: تو را از اين مقصود چه نفعي رسد که به اين کار اصرار داري؟
باغبان گفت مرا اين وظيفه است تا به جاي نياورم آرام نگيرم.
صاحبخانه به ناچار تن به اين تقاضا داد.
درخت انگور از شاخه هاي اضافي فراغت يافت و به بار نشست آنچنان که تاکنون چنين محصولي نداده بود.
اين حکايت مرا به اين تفکر انداخت که نظام هاي حکومتي از پس ساليان شاخ و برگهاي اضافي آنها را از ثمردهي محروم مي کند. باغباني چيره دست و باتجربه بايد تا اصلاحاتي به عمل آورد و اضافه ها را قيچي نمايد هرچند مسئولان رضايت ندهند اما کارشناس مسئول را آرام و قرار در پي تقاضا نباشد.
به راستي دولت مي بايد بازنشسته ها را به افتخار بازنشستگي روانه خانه کند که اگر تجربه اي هم دارند و آن را در سياست و اقتصاد به کار گرفته اند جز آنکه تکرار اوضاع را به دور باطل برده و خبر خوشي از توفيقات اقتصادي نمي رسد کاري از پيش نبرده اند.
به قول سعدي:
«اي که چشمت منت حقير نمود
تا درشتي هنر نپنداري
اسب لاغر ميان به کار آيد
روز ميدان نه {مرد} پرواري...»
آنان که روز واقعه به ميدان آمدند بيشتر جوانان و نوجوانان بودند چنانکه نيرو و قدرت آنان سر خصم را به سنگ دفاع کوفت و از ميان برداشت.
آنان که در مقام دفاع از جمهوري اسلامي بد دفاع مي کنند در ميدان مبارزه کارآمد نيستند بايد به ميانگين سني پست هاي کليدي دقت کنيم. درختي که شاخ و برگ هاي اضافي اش هرس نشده بار نمي دهد.
باغبان بايد دست به کار شود و دست به اصلاح بزند. هرچند صاحب منصبي را خوش نيايد. باغ پيوسته در معرض تهاجم آفت هاست.
گاه کرم ها در ريشه و ساقه آن لانه مي کنند. گاهي تگرگ و صاعقه و سرما فرصت رشد و باردهي را از آنان سلب مي کند و گاه با هجوم ملخ ها مواجه مي شود. به موسم زمستان زمان رسيدگي است تا بهاري روح بخش داشته باشند.
حاکميت ها هم همانند باغند با درختان متنوع و فراوان. دچار آفت و کرم خوارگي و بلاياي طبيعي مي شوند. تورم، گراني، تحريم، بي اعتمادي، تأثيرگذاري هجمه تبليغاتي و رسانه هاي دشمن به آفت هايي مي مانند که مي بايد به موقع رفع گردند قبل از آنکه به خشکي و بي ثمري برسند. هرس کردن به موقع، ريشه ها و کنده ها را ستبر و پر زور مي کند و به هر سال شاخ و برگ هاي بيشتر از آن مي رويند. اگر امروز دانش بنيان ها خار چشم دشمنانند جوان ها در کارند. جوانان دانشمند و دوره ديده به ز پيران فرصت سوزي.
مي بايد در سياست و اقتصاد هم از جوانان استفاده کنيم و سالخوردگان را اگر توفيقاتي داشته اند به مشاورت بگيريم زيرا باغ را همانند حکومت داغي است که جز به قيچي تدبير ثمر نخواهد داد.
فسانه گشت و کهن شد حديث اسکندر
سخن نو آر که نو را حلاوتي است دگر
والسلام