چند روزي مانده به پايان سال ، رسانه ها دست به انتشار مطالبي پيرامون شخصيت هاي سفر کرده مي زنند که البته سوژه ي پرطرفداري است چرا که تنبلي ذهن ، مردم را سمت کلي نگري سوق مي دهد . سالي که گذشت شاهد درگذشت شخصيت هاي علمي و هنري و ورزشي و همچنين تني چند از فعالان اجتماعي بوديم که مرور زندگي تاثير گذار آنها براي مردم فارغ از جنبه ي سرگرم کنندگي مي تواند عبرت آموز باشد .
اين که ما باور داشته باشيم کسي به کلي از صحنه ي روزگار محو شده باشد ، رويکرد درستي نيست چرا که مرگ هرگز به سراغ افراد تاثيرگذار اعم از هنرمند و ورزشکار و چهره هاي علمي و شخصيت هاي فعال و نيکوکار نمي رود ، سفرکرده ها تا زماني که به نحوي در زندگي ما حضور دارند ، زنده هستند . اگر کسي نويسنده بوده و نوشته هايش احساسات مردم را در جهت رشد و شکوفايي برانگيخته يا ورزشکاري بوده که تاريخ سازي کرده و براي کشور افتخاراتي را به ارمغان آورده و رکوردي از خود بر جاي گذاشته يا پژوهشگري بوده که پس از صرف عمر خود در کتابخانه ها و مراکز اسناد و آزمايشگاه ها و لابراتوارها موفق به کشف پديده اي ارزشمند گرديده با سفر کردن به دنياي ديگر تمام نشده و هنوز آثار وجودي او در زندگي ما ديده مي شود . البته منظور ما از نويسنده کسي نيست که کتابي چاپ کرده باشد زيرا در جامعه اي که ما زيست مي کنيم ساليانه تنها تعداد محدودي کتاب ارزشمند نوشته و منتشر مي شود و بيشتر کتاب ها فاقد تاثيرگذاري بالا هستند . همه کساني که خود را به عنوان نويسنده کتاب مطرح مي کنند ، نويسنده به معناي واقعي کلمه نيستند . تعداد شاعران واقعي که صاحب سبک و تاثيرگذار باشند و مردم آثار آنها را به خاطر مي سپارند نيز زياد نيست . اين که کساني تحت تاثير آثار شاعران کلاسيک به توليد مضامين تکراري بپردازند منجر به ماندگاري آنها در تاريخ ادبيات کشور نخواهد شد هر چند صدها کتاب چاپ شده داشته باشند. همان گونه که از بين افراد خير و نيکوکار نيز تنها کساني که دارايي حاصل از تلاش خود را صرف کارهاي عام المنفعه کرده باشند ، خير واقعي به حساب مي آيند نه کساني که با موج سواري و دلالي و در پيش گرفتن نوعي زندگي انگلي ثروتي به چنگ آورده اند و گاهي براي اين که نام آنها بر سر زبانها بيفتد بخشي از ثروت بادآورده خود را با ساز و نقاره به عده اي بيچاره که خودشان عامل بيچارگي آنها بوده اند مي بخشند . اين روزها مردم به اندازه اي آگاه شده اند که مي توانند اين گونه مسائل را به خوبي تشخيص بدهند.
براي زندگي هر فردي مي توان نموداري رسم کرد . از رشد جسمي و رشد علمي و توانايي اقتصادي گرفته تا بلوغ فکري و نهايتا زوال و فراموشي و آلزايمر، اگر چنين نموداري شيب ملايمي داشته باشد نشان دهنده ي رشدي طبيعي است و اگر کسي ناگهان از هيچ به همه چيز برسد معلوم مي شود که ايرادي در کار او وجود دارد . از ثروت نجومي گرفته تا مدارج تحصيلي غير قابل باور و يا مسئوليت هاي خطير و ....
کسي که يک نهال مي کارد به همان اندازه که آن نهال با تبديل شدن به درختي تنومند و سايه بخش و مثمر ثمر به هوا طراوت مي بخشد در زندگي مردم نقش دارد . در نقطه مقابل نيز کساني که بدعت گذار رفتارهاي زشت بوده اند و با نگاه ابزاري به مردم راهي براي حرکت خود گشوده اند و سهمي در بيچارگي و استيصال مردم داشته اند ، همواره مورد لعن و نفرين هستند .
گاهي با نگاهي از دور به يک عصر و دوره ، به نتايج در خور تاملي پيرامون عملکرد يک نسل دست پيدا مي کنيم . اين که ظرف يک بازه ي زماني چند ساله شاهد انجام چه کارهايي بوده ايم حائز اهميت نيست بلکه آنچه مهم است ، دستاورد و جمع جبري تمامي تلاش هاست . توسعه اعم از توسعه فرهنگي و اجتماعي و اقتصادي معنايي جز اين ندارد که با برنامه ريزي به داشته هاي خود ارزش و اعتبار بيشتر ببخشيم . توسعه ، نتيجه ي حرکت به تنهايي نيست بلکه نتيجه ي حرکتي مبتني بر برنامه ريزي و موفقيت است . حرکت همان هزينه است و از آنجايي که هر هزينه کردي نمي تواند مقرون به صرفه باشد ممکن است هر حرکتي هم ما را به هدف نرساند بنا براين رشدي هم اتفاق نيفتاده است .
رشد ، حاصل تفريق داشته ها در يک بازه ي زماني مشخص است . مثلا ما در ابتداي يک سال سرمايه اي داشته ايم و در انتهاي همان سال آن سرمايه را به کار گرفته و به آن افزوده ايم . در اين صورت است که مي توانيم مدعي رشد اقتصادي باشيم . رشد فرهنگي و اجتماعي نيز از همين قاعده پيروي مي کند و رشد معنوي هم با همين معيار ارزيابي مي شود . وقتي مردم در امر نوعدوستي ، مشارکت در امور خير ، راستگويي ، دوري از خشونت کلامي و رفتاري و ... وضعيت بهتري پيدا کرده باشند مي توانيم مدعي رشد معنوي باشيم در غير اين صورت تمامي هزينه هايي که ظاهرا براي رشد معنوي مردم صرف شده ، به هدر رفته
است .
ارزيابي عملکرد يکساله در هر زمينه اي بايد با چنين معياري صورت گيرد . اين که ابتدا موجب ايجاد گراني شويم و سپس گراني را برطرف سازيم ، هيچ اتفاق خوشايندي نيفتاده است و رشدي صورت نگرفته بلکه از جايي به عقب رفته ايم و دوباره به همان نقطه بازگشت داشته ايم .
از اين رو به نظر مي رسد که در ارزيابي هاي ساليانه بايد بدانيم که از کجا به کجا رسيده ايم .