درخت انجير پيري داشتيم که ريشه در اعماق داشت آن هم در باغي که از جوي آب رواني پيوسته برخوردار بود. کنده هاي سالخورده اي که ساليان دراز چهار فصل را به خود ديده بود با ترک هايي که مورچگان و حشراتي چند در زواياي آن لانه کرده بودند و به هر سال برآمدگي پوست هاي زمخت آن هيکل درخت را نازيبا جلوه مي داد و هر تابستان اميد کمتري به ميوه هاي درشت و شيرين آن بود.
به هر بهار که جوانه هايي چند سر از ريشه برمي آوردند با قيچي باغبان سرمي باختند به اين بهانه که اين جوانه ها از رشد کُنده ها مي کاهند. چند سالي به هم برآمد تا آنکه با پيري بيش از حد، مرگ درخت کهن انجير باغ، دور از انتظار نمي بود.
پدر ، با دور انديشيکنده هاي ترک خورده را بريد تا سال بعد جوانه ها با قدرت سر بيرون آورند و جلوه گري کنند .
شماتت همسايگان شروع شد که چرا اين درخت مقدس را بريديد؟
گناهي عظيم مرتکب شديد و ديگر چنين درختي را نخواهيد داشت!
پدر، پيوسته مي گفت: کنده هاي ترک برداشته پير و بي حاصل بودند. جوانه ها ريشه در اعماق دارند و با زمان کمتري رشد و بالندگي خواهند داشت.
چند سالي کوتاه به هم برآمد تا اين که جوانه ها چنان سر بر آسمان سائيدند که در باور هيچ کس نمي گنجيد.
ميوه هاي آبدار و درشت در ارتفاع، مرغکان زيبا را به خود مي خواندند و ماکيان ها در زير سايه آن در گرماي تابستان مي آسودند و ديگر شکافي نبود تا مورچگان و کرم ها مجالي يابند و در آنها لانه کنند.
اين خاطره را از آن رو آوردم تا نسبتي باشد بين جامعه پير و جامعه جوان.
آدمي گذشته از آنکه مدني بالطبع است تنوع طلب و نوآور هم هست.
اگر جواناني نتوانند و يا نگذاريم جاي پيران را پر کنند به تدريج شاهد جامعه اي پير و فرسوده و فرتوت خواهيم بود که بخاري از آن برنخواهد خاست.
جوان، پرزور، شادي بخش، محرک و پرکار است. فرصتي بايد تا اميد و توکل به ريشه-هاي در اعماق پيوندي زنند.
ما چه اصراري داريم زير بغل کساني را بگيريم تا بتوانند از جاي خود بلند شوند و بر کرسي مديريت و نمايندگي بنشينند؟
چرا پيشينه بعضي از دست اندرکاران پير و فرتوت بهانه اي است براي حفظ آنها به هر بهايي که مبادا ميدان از اهل تجربه خالي شود؟
کشور ما به باغي مي ماند که درختان پير و کم حاصل سايه بر جوانه هاي تازه سر از خاک برآمده دارند.
تجربه دانش بنيان ها کافي است تا بدانيم که جوانان مستعد و هوشمند ما چه مايه ها و توانايي هايي دارند.
تجربه دفاع مقدس در جنگ تحميلي يادآور حماسه سازي ها و آزاد کردن مرزهاي غربي کشورمان است که توسط دشمن تا دندان مسلح اشغال شده بود.
مجلس شوراي اسلامي به خون تازه و حرکتي با سرعت بيشتر نياز دارد.
بگذاريم که احساس هوايي بخورد. بگذاريم که جوانه هاي ريشه در اعماق سر بر آسمان بسايند و سايه افکنند چنان که سرو قامتشان را هيچ طوفان و حوادثي بر زمين نيفکند. چرا کشورهاي مهاجرپذير سرمايه هاي جوان و کارآمد انساني ما را مي ربايند و ما بي خيال از کنار آن مي گذريم؟
مگر نيروي جوان، هواپيما يا اتومبيل است که بتوان با پول از خارج وارد کرد. اگر نيک بنگريم ارزش وجودي و سرمايه اي يک خلبان بيش از يک هواپيماي پيشرفته است، هيچ وقت حاضر نمي شويم اجازه مهاجرت به آنها بدهيم. سالها بايد که تا يک کودکي از روي طبع بشود شهيد دوران يا شهيد بابايي و ....
اگر تجربه پيران کارآزموده را به نيروهاي جوان پيوند بزنيم مي شود همان درخت انجيري که گرچه در ساليان به حال خود رها شده بود و ثمري نداشت اما بريده شد تا ريشه هاي آن جوانه هاي برآمده از زمين را بيشتر تغذيه کنند و به بار نشانند.
قداست را به باور بدهيم نه به داور. داورها گاه مصلحت انديشند و محافظه کار و حق را نمي بينند.
انقلاب ما به حرکت نو، خوني تازه و نسيمي فرح بخش نياز دارد. اميد با شادي آفريني در دلها ريشه مي دواند و کار زير سايه اميد و بهروزي به ثمر مي نشيند. سن هفتاد و پنج سال براي يک نماينده سن پيري است هرچند با تجربه باشد چون در اثر خستگي روي صندلي خوابش مي برد.
به قول سعدي:
«چون قلم پرکار يک پا در شريعت استوار
پاي ديگر سير هفتاد و دو ملت مي کنم»
سير هفتاد و دو ملت با هوشمندي، جوانگرايي، عقلانيت و نيروي تجربي حاصل مي شود که دانشمندي چون سعدي را به جهانيان عرضه داشت.
در حماسه محرم ديديم که جوانان چه شوري برپا کردند و خودجوشي آنان که ريشه در اعماق داشت چه حرکتي را در رستاخيزي عام از خود بروز دادند.
جوانان را باور کنيم. لباس قداست را بر تن باور کنيم و حرمت نگه داريم تا حکمت راه گشايد و انقلاب زنده بماند. صد البته که سالخوردگان و اهل تجربه مي توانند از طريق رسانه ها و صدا و سيما به تحليل مسائل روز بپردازند و بدون اين که از گردونه ي تلاش و سازندگي حذف شوند به جوانان انگيزه بدهند .
والسلام