فرهنگ از دو واژه فر و هنگ تشکيل شده است، فر به معناي بالا و برتر است. هنگ(هنج) يعني رفتار. پس فرهنگ رفتار برتر است.
ريشه و تغذيه کننده فرهنگ، دانش، دين، ارزش ها و باورهائي هستند که در طول تاريخ يک ملت به سنت و روشي تبديل شده اند که مردم به آن عادت کرده اند.
لذا فرهنگ زماني به چشم مي آيد که در رفتار و کردار آدم ها ديده شود. هر آنچه به عنوان ميراث فرهنگي در حافظه تاريخ ضبط و ثبت گرديده است اعم از هنرهاي تجسمي تا ديگر هنرهاي مکتوب و غير مکتوب که به ديداري و شنيداري معروفند زيرساخت تمدن هاي حال و گذشته اند.
نظم پذيري، قانونمندي، ميهن دوستي، مهرورزي و رعايت مقررات شهروندي همه نشانه اي از فرهنگ است و تمدن.
حال اگر مردمي بي توجه به نظم و قانونمندي سعي در دور زدن قانون کنند و يا به هر وسيله و ترفند براي رسيدن به هدف تلاش نمايند به همان نسبت از فرهنگ دور مي شوند، يعني رفتار برتري از آنان مشاهده نمي کنيم.
دلجويي از يتيم و دست مهر بر سر بيچارگان کشيدن هر چند مي تواند نشانه اي از باور اسلامي باشد اما زير ساخت به بار نشاندن هر باوري فرهنگ است.
فرهنگ با هنر قرين است و هيچ فرهنگي بدون هنر شناخته شده نيست.
هنر و هنرمند ذخيره و سرمايه هر ملتي اند که ارزش گذاري کار آنان از الزامات رفتار فرهنگي است.
جايگاه هنر در قلب و احساس آدمي است زيرا هنر با زيبائي قرين است و زيبائي مطلوب طبع خاطر همگان است.
هيچ کالا و يا توليد انساني بدون زيبايي ارزش هنري ندارد.
هنر همانند آب زلالي است که چون از تخته سنگ ها با صبوري و سعي و زحمت بسيار راه گشايد تا خود را به دريا رساند به چشم صاحب نظران مي آيد لذا اگر خداوند را زيبا و زيبادوست بدانيم مخلوقات عالم چنان در زيبائي و نظم غرقه اند که جز لطف و اشتياق نمي توان در آنها جوهره اي ديد و به توصيف آن پرداخت.
هنر هنرمند اين است که طبيعت را بشناسد تا از آن بهره گيرد. کلاس پايان و بالايي وراي فلسفه و دانش، خداشناسي و خودشناسي است.
استعداد ذاتي و غناي متعالي در هر انساني به عدالت پيدا و پنهان است. شرايط، هوش و محيط است که آن را کشف مي کند و به منصه ظهور مي رساند.
نتيجه بحث آنکه اگر مي خواهيم با ابزار هنر و فرهنگ رافع مشکلات رفتاري و انديشه اي باشيم بايد هنرمندان را قدر بشناسيم و بر صدر نشانيم و اگر قرار است مجرياني براي چنين منظورهايي انتخاب شوند در هر جاي ايران حتي سمت هاي وزارتي در سازمان تبليغات در آموزش و پرورش و در هر محل و مرکز هنرپروري و هنرشناسي که لازمه کار است بهتر است هنرشناس و هنرمند باشند. زنبورهاي عسل و مورچگان که به صورت غريزي تابع نظم و فهمي هستند که در دفاع از حريم خود و تلاش براي ذخيره سازي نيازهاي خوراکي و توليد مثل در عين زيبائي، هنر خانه سازي را با معيارهاي مهندسي به پايان مي برند نکته مهم و قابل تصور هنرشان است.
حداقل مي توان از آنها آموخت، از پرندگان و هنر خانه سازي شان، از طبيعت و هنر زايندگي اش و نهايت از خدا که جوهره هنر در انديشه و عمل و به اين زيبائي و بي بديلي ارائه کرده است.
والسلام