تصويب کليات لايحه پيشگيري از آسيب ديدگي زنان و ارتقاي امنيت آنان پيش از آن که سر در آبشخور عملکرد دولت ها و موضع اين مجلس يا آن مجلس داشته باشد به تحولاتي برميگردد که در جامعه رخ داده و منجر به در جريان افتادن چنين طرحي در راستاي ايجاد موازنه گرديده است . پر واضح است که اگر نگاه انساني به افراد صرف نظر از زن و مرد بودن آنها دنبال شود ، امکان پوست اندازي قوانين خانواده قوت مي گيرد زيرا در نظام سنتي مبتني بر مردسالاري همواره اين خوف وجود دارد که حمايت همه جانبه از حقوق زنان به شائبه فمينيست بودن چنين حرکتي دامن بزند و مطالبات ديگري را به دنبال داشته باشد که بخش هايي از جامعه ظرفيت پذيرش آن را ندارد .
در گذشته هاي دور به دليل اين که زنان عملا در رتبه ي دوم اهميت قرار داشتند و اغلب بيسواد بودند اولا در برابر رفتاري که با آنها مي شد به عنوان يک قانون نهادينه شده نگاه مي کردند و حتي خيال مخالفت با آن را نيز در سر نمي پروراندند ، ثانيا به دليل بيسوادي و محدود بودن فعاليتشان به امور خانه داري و فرزند آوري و نهايتا انجام کارهاي دستي و کمک به همسر در کار کشاورزي و دامداري ، قادر به درک حقوق خود به عنوان يک انسان نبودند . اين معضل هم در شرق و هم درغرب وجود داشت و در مقاطعي از زمان شرقي ها از غربي ها وضعيت بهتري داشتند . اغلب دختران در شرايطي به ازدواج مردان درمي آمدند که از بلوغ عقلي برخوردار نبودند و تنها به بلوغ جنسي آنها توجه مي شد و همين امر موجب مي گرديد که پدر يا پدربزرگ قيموميت آنها را در بحث انتخاب همسر و تعيين مهريه و شيربها و ميزان جهيزيه بر عهده داشته باشد و ازدواج آنها در گرو رضايت قيم قانوني باشد . هر چند ظاهرا عنوان مي کردند که رضايت دختر هم شرط است ولي دختري که در صورت مخالفت با خواسته پدر از هيچ حمايت مالي و تجهيزاتي براي زندگي برخوردار نبود ، ترجيح مي داد که اين موضوع را بپذيرد و در اغلب موارد اختياري در کار نبود .
رواج مرگ فرزندان در سنين پايين در شرايطي که بسياري از واکسن ها هنوز کشف نشده بود و همچنين نبود وسايل پيشگيري موجب مي شد که شاهد تولد فرزندان زياد در هر خانواده باشيم به طوري که زنان تا قبل از سن پنجاه سالگي يا فرزند شيرخوار داشتند و يا حامله بودند و به همين دليل خانه براي آنها بهترين مکان به حساب مي آمد . شاعري چون فردوسي اگرچه در جايي از شاهنامه دختري چون گردآفريد را مي ستايد ولي نگاه عمومي او به زنان از اين حد فراتر نمي رود که در خانه بنشينند و پسراني شير صفت به دنيا بياورند
زنان را همين بس بود يک هنر
نشينند و زايند شيران نر
اکنون ديگر جامعه ي انساني بر چنين مداري نمي چرخد و زن و مرد بر اساس توانايي اقتصادي و امکانات بيروني و همچنين شرايط جسماني براي فرزند دار شدن تصميم مي گيرند و چه بسا به دليل ابتلاي زن يا شوهر به بيماري خوني قابل انتقال از طريق ژن قادر به فرزند آوري هم نباشند .
امروزه اغلب ازدواج ها در شرايطي صورت مي گيرد که دختران بلوغ جنسي و بلوغ عقلي را پشت سر گذاشته اند و چند سال از سن فرزند آوري آنها گذشته است . همين مسئله موجب گرديده که برخي از جوامع با مشکل پيري جمعيت مواجه شوند که البته راهکارهايي براي ترميم چنين وضعيتي وجود دارد که مهمترين آن اعطاي امتيازات اقتصادي در بحث معيشت و مسکن و تحصيل و همچنين متقاعد کردن آنها براي درک منافع ملي است .
در جوامعي نظير جامعه ي ما که حقوق مرد به تنهايي براي اداره زندگي کافي نيست ، زنان نيز ناگزير وارد عرصه ي کار مي شوند که اين امر در اغلب موارد در گرو برخورداري از تحصيلات عاليه است . از طرفي دولت هم به دليل درازي سفره اي که در اندروني و بيروني پهن کرده و براي خود تعهداتي ايجاد نموده که با هژموني نظام گره خورده قادر به تامين مسکن و معيشت و ايجاد فضاي کار در حدي که پاسخگوي نياز جامعه باشد ، نيست . نتيجه اين مي شود که شاهد برخي چالش هاي اجتماعي و خانوادگي باشيم و نيازمند قانوني که حامي زنان در برابر نگاه نخ نما شده ي سنتي به آنان باشد .
گاهي برخي از آن سوي پشت بام مي افتند و سر از ناکجا آباد و گرايش هاي فمينيستي در مي آورند و زنان را در برابر مردان قرار مي دهند در حالي که زن و مرد مکمل يکديگرند نه در برابر يکديگر . برخي از کارها که نياز به دقت و ظرافت دارد در حوزه تخصص و حوصله ي زنان است و برخي از کارها که نيازمند قدرت بدني و فعاليت در محيط هاي خشن است را مردان انجام مي دهند . حتي در محيط خانواده نيز محبت مادرانه با هيبت پدرانه براي تربيت فرزندان کارکرد فراواني دارد . البته موارد استثنايي هم پيدا مي شود که يک زن مي تواند راننده تريلي شود و يا مردي قادر به انجام کاري زنانه باشد ولي بر اساس چنين استثنائاتي نمي توان به قانون رسيد.
اگر نگاه جنسيتي با نگاه انساني در هم بياميزد به خط تعادل و ميانه روي منصفانه نزديک مي شويم تا نه در چاه مردسالاري نفرت انگيز بيافتيم و نه در چاه فمينيسم وسوسه آميز .