اگر بخواهيم به ريشه هاي رويکرد قبيله اي و جانبداري از خويشاوندان در مناسبات اجتماعي بپردازيم ناگزير هستيم به زمان آغاز شکل گيري اجتماعات انساني برگرديم زيرا در آن زمان اجتماعات کوچکتر و بر محور خويشاوندي بوده است کما اين که هنوز هم بسياري از ساکنين روستاها در ايران با يکديگر خويشاوند هستند و بر اساس نظام پدر سالاري فاميل خانوادگي يکساني دارند . برخي از باورها نظير اين که عقد پسر عمو و دختر عمو را در آسمانها بسته اند نيز بيش از آن که ريشه در يک حقيقت و قانون الهي داشته باشد به تلاشي بازمي گردد که در راستاي حراست از اموال و دارايي مشترک که به عموزادگان رسيده صورت مي گيرد . از اين رو جاي شگفتي نيست که در جوامع بدوي و سنتي شاهد رويکردهاي قبيله اي با رنگ و بوي بيشتري باشيم . در جوامع توسعه يافته که منفعت عمومي اولويت اول تلقي مي شود و اين امر در گرو مهاجر پذيري و استقبال از سرمايه هاي خارجي و بهره گيري از دانش اتباع ساير کشورهاست ، رويکردهاي قومي عمق چنداني ندارد و اگر رسوباتي هم از آن برجاي مانده باشد در ميادين ورزشي نمود پيدا مي کند . قوم گرايي مانند تيغ دو لبه است يعني در حالي که مي تواند از جهاتي موجب استحکام جوامع کوچک و هم افزايي و همکاري بين آنها باشد براي جوامع متکثر و تشکيل شده از اقوام گوناگون خطري بالقوه محسوب مي شود بنابراين تا زماني که چنين رويکردي در اجتماعات خرد و روستاها و نهايتا برخي شهرستان هاي کوچک مورد استفاده قرار مي گيرد مي تواند تا حدودي مفيد فايده باشد ولي همين رويکرد در کل کشور روي احساس هم سرنوشتي تاثيري منفي مي گذارد به همين دليل قوم گرايي آن اندازه که در انتخابات رياست جمهوري خطرناک است در انتخابات شوراهاي روستايي ايجاد مخاطره نمي کند . اصولا اين که خويشاوندان بخواهند در موضع گيري هاي سياسي تحت هر شرايطي از بستگان خود حمايت کنند تبعات ناخوشايندي دارد . چنين پديده اي در انتخابات مجلس آن هم در کلان شهرها به ريزش آرا و رنگ قومي گرفتن مطالبات و شعارها مي انجامد و کسي که با آراي تعيين کننده ي قوم و قبيله اي خاص به مجلس راه مي يابد ، اگر صادق باشد بايد تمام هم و غم خود را صرف پاسخگويي به مطالبات همان قوم و قبيله کند و منافع ملي را در پاي چنين رويکردي قرباني نمايد . قاعدتا کساني که در مجلس شوراي اسلامي براي قانونگذاري و تصميم گيري پيرامون سرنوشت ملت گرد هم جمع مي شوند بايد به معناي واقعي کلمه از هر جهت نخبه و برگزيده باشند زيرا کساني که به اتکاي برخي از معيارهاي شگفت انگيز نامزد نمايندگي مجلس مي شوند و سپس بر اساس نگاه قومي راي مي آورند هرگز نمي توانند تصميم گيرنده ي خوبي براي ملت باشند . اگر بخواهيم تابع معيارهاي قابل دفاع براي تاييد صلاحيت نامزدهاي نمايندگي مجلس باشيم ، خروجي آن خيلي بهتر خواهد بود تا اين که کساني بخواهند به اعتبار معادل سازي و سر هم بندي پيشينه ي کاري براي خود مدرک تحصيلي دست و پا کنند و بروشورهاي تبليغاتي خود را به عناوين علمي نظير دکتر و کارشناس مزين نمايند مسلما چنين کساني قادر نخواهند بود که براي مردم نماينده ي خوبي باشند زيرا پس از ورود به مجلس نيز مي خواهند با همان روشي که با خودشان رفتار شده با طرح ها و لوايح برخورد کنند .
آفت بخشي نگري که براي طرح هاي ملي سم مهلک به حساب مي آيد از رويکردهاي قومي ناشي مي شود . بارها اتفاق افتاده که يک نماينده براي عبور دادن يک جاده از وسط و يا کنار شهرستاني که حوزه ي نمايندگي اوست هزينه ي زيادي را بر کشور تحميل کرده در صورتي که در طرح هاي ملي بايد به منافع ملي انديشيد .
فراتر از اين حتي عرض اندام کردن رويکردهاي استاني در برابر رويکردهاي ملي نيز خسارت بار است . ظرف چهل سال گذشته برخي از استان ها به دليل اين که نمايندگاني صاحب نفوذ داشته اند توانسته اند در بحث راه و احداث کارخانه و حتي انتقال برخي از کارخانجات از استاني ديگر به استان خود موفق عمل کنند و يکي از دلايل ضعف استان فارس در بحث بزرگراه و صنعت و حتي گردشگري اين بود که برخورد نمايندگانش در خوش بينانه ترين حالت در اغلب دوره ها نجيبانه بوده است . رد پاي اين موضوع را حتي در بازتاب نطق هاي پيش از دستور نيز مي توان مشاهده کرد و اين مسئله متاسفانه علي رغم توانمندي برخي از نمايندگان فارس رخ داده است .
نبايد فراموش کرد که قبيله گرايي اعراب در اوايل گسترش اسلام بيشترين آسيب ها را به اين دين وارد کرد زيرا آنها بر خلاف توصيه هاي قرآني با تکيه بر نژاد و قوم و قبيله و خانواده کماکان در همان مسير نخ نماي شده ي قوم گرايي عصر جاهليت حرکت کردند و موجب تجزيه ي مسلمانان به دسته جات گوناگون شدند تا جايي که اکنون بيش از 200 فرقه و مذهب و مسلک همه دم از اسلام و قرآن مي زنند و داعيه ي حق گويي دارند و در عين حال سايه ي يکديگر را نيز با تير مي زنند . چگونه مي شود در حالي که پيامبر اکرم (ص) دايره وار مي نشست تا بين او و سايرين تفاوت و تبعيضي نباشد عده اي با ادعاي انتساب به او خود را از ساير مسلمانان متمايز مي دانند . عباسيان خود را عموزاده پيامبر مي دانستند و امويان هم ادعاي خويشاوندي داشتند و با چنين ادعاهايي جنايت هاي بزرگي مرتکب شدند .
هر کشوري متعلق به ملتي است که در آن سکونت دارد و ملت تشکيل شده از اقوام و مذاهب که هر کدام گويش و فرهنگ و لباس و پوششي خاص خود دارند لذا کساني که مي خواهند از حق و حقوق چنين مردمي دفاع کنند بايد ضمن احترام به قوميت ها و آداب و رسوم هر منطقه در وهله ي اول به منافع ملي بينديشند و دنباله رو شعاري نباشند که تعلق کشور به گروه يا جناح و قوم خاصي را به ذهن متبادر مي کند.
تنها خويشاوندي که مي تواند مبنايي براي تنظيم مناسبات انساني و اجتماعي باشد اين است که بگوييم همه فرزندان آدم هستيم و فلسفه ي طرح داستان آفرينش در کتاب هاي آسماني نيز همين است که اين باور شکل بگيرد که :
بني آدم اعضاي يک پيکرند
که در آفرينش ز يک گوهرند
چو عضوي به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
چنين شعاري که زينت بخش سر در سازمان ملل است مي تواند روشنگر راه تمامي انسان ها براي کنار گذاشتن ادعاهاي واهي باشد .