از زماني که پژوهشگران به نقش آمار در تاييد و رد ايده ها و يا واقع نمايي داده ها وقوف يافتند بهره گيري از اين دانش در تمامي عرصه هاي علمي از جمله آسيب هاي اجتماعي به يک رويه ي هدفمند تبديل شد . وحشت بي دليلي که برخي از قدرت شفاف سازي داده هاي آماري دارند ، اغلب به عملکرد خود آنها برمي گردد يعني در واقع نمي خواهند و يا نمي توانند تحمل کنند که اطلاعات آماري منجر به نتيجه گيري از عملکرد آنها گردد. اصولا در جوامع سنتي و يا در حال گذار که هنوز شاهد حاکميت فرهنگ شفاهي هستيم و سخن مستدل و مبتني بر دلايل متقن و قابل اثبات طرفدار زيادي ندارد با هر حرکتي که منجر به شفاف شدن فضا گردد مخالفت مي شود . ما در بحث بهره گيري از علم آمار به سراغ هر پديده ي اجتماعي که برويم به نتايج قابل اعتنايي دست مي يابيم .
آمار ، هنر و دانش جمع آوري ، تعبير و تجزيه داده ها و استخراج تعميم هاي منطقي در مورد پديده هاي تحت بررسي است .
ويژگي شاخص هاي آماري اين است که مفسر و مکمل يکديگر هستند براي نمونه از روي رقم تورم مي توان به آمار عرضه و تقاضا و يا توليد رسيد . به طور کلي امکان ندارد مسئولي بتواند با ارائه ي آمار غلط يک خبرنگار خبره و حرفه اي را بپيچاند زيرا قادر به توجيه آماري که نفي کننده ي آمار ارائه شده است ، نيست .
در مقوله هاي اجتماعي اولين اتفاقي که دستاورد بهره گيري از دانش آمار تلقي مي شود ، روشن شدن وضعيت جمعيتي يک کشور است . اين که يک کشور چند نفر جمعيت دارد و درصد پراکندگي جمعيت در روستاها و شهرها به چه ميزان است . نسبت جمعيت پير و جوان ، زاد و ولد و مرگ ، دلايل منجر به مرگ ، نحوه ي توزيع ثروت بين طبقات گوناگون اجتماعي ، مهاجرت ، جابجايي سرمايه ، افراد برخوردار از تحصيلات مفيد و همچنين تعداد بيسوادان ، شاغلان و افراد بيکار و همچنين رواج بزه کاري در محيط هاي گوناگون و .... تمامي اين موارد که پژوهشگران مي توانند به رابطه ي موجود بين آنها نيز پي ببرند ، به مسئولين و دست اندرکاران اداره کشور کمک مي کند که نسبت به اصلاح قوانين ، تغيير رويه ها ، اختصاص بودجه به برخي موضوعات ، بهره گيري از تجارب ساير کشورها براي مقابله با آسيب هاي اجتماعي و .... اقدام نمايند .
اصحاب رسانه وقتي مي خواهند مصاحبه اي مفيد داشته باشند و يا اين که به تهيه ي گزارشي قابل اعتنا بپردازند و تحليلي ارائه دهند ناگزير به استفاده از آمار دقيق هستند .
توجه به اهميت آمار در واقع دستاورد حاکميت فرهنگ مکتوب و نتيجه ي رواج کتابخواني و مطالعه و پژوهش در يک کشور است . در هر جامعه اي برخي از نهادها و کانون هاي علمي و پژوهشي وظيفه ي انعکاس و يا تاييد آمار منتشر شده را بر عهده دارند . براي نمونه بانک مرکزي ، سازمان پروهش هاي مجلس ، برخي از نهادهاي نظارتي و همچنين مراکز پژوهشي وابسته به کانون هاي علمي و وزارتخانه ها که بودجه ي مخصوصي در پيوند با انجام پژوهش و تحقيق و بازرسي دريافت مي کنند به اطلاعات ريز و درشت مرتبط با حوزه ي کاري خود دسترسي دارند و مي توانند به اصحاب رسانه براي رسيدن به تحليل هاي دقيق کمک کنند .
متاسفانه غفلت از کيفيت و توجه به آمارهاي کمي موجب گرديده که خروجي فعاليت رسانه ها با وجود تعدد و تکثر در خور اعتنا نباشد . اغلب رسانه ها با نگاهي مبتلا به بيماري روزمره گي تلاش مي کنند در حدي که پاسخگوي حقوق کارکنان خود باشند و بتوانند به تامين کاغذ و فيلم و زينک و پرداخت هزينه چاپ و ... بپردازند به گسترش دامنه ي فعاليت خود علاقه نشان مي دهند در نتيجه از ورود به ميدان حرفه اي گري باز مي مانند و قادر به ارتقاي کيفي نشريه ي خود نيستند به همين دليل با تعدادي محدود خبرنگار و گزارشگر و مصاحبه کننده و عکاس که حتي براي پوشش دادن رويدادهاي رسمي نيز با مشکل مواجه هستند ، مبادرت به انتشار خبر مي کنند و چون در فضايي کوچک و غيراستاندارد فعاليت مي کنند از امکان اختصاص فضا به جايي تحت عنوان بايگاني و همچنين اتاق پژوهش و ... برخوردار نيستند و به دليل اين که قادر به جلب اعتماد مجامع دانشگاهي نيستند ، ارتباط معقول و تعريف شده اي هم با نخبگان علمي و محققين دانشگاهي ندارند و از همه مهمتر اين که از آمادگي بالايي براي پذيرش تبعات ناشي از انتشار آمار واقعي هم برخوردار نيستند و ترجيح مي دهند که با کمترين چالش به حرکت لاک پشت وار خود در اين مسير ادامه دهند . پر واضح است که با چنين شرايطي قادر به تاثيرگذاري بر تصميم سازي ها نيستند و مسئولين هم از آنها حساب نمي برند زيرا باور نمي کنند که اطلاعات فعالان در حوزه ي رسانه بيشتر از اطلاعاتي باشد که مشاوران تبليغاتي آنها در حوزه ي روابط عمومي انتشار مي دهند يا در اختيار دارند .
مسلما رسانه ها با چنين بضاعتي نمي توانند عنوان پر طمطراق رکن چهارم دمکراسي را يدک بکشند و فراخور جايگاهي که دارند اميدي به تاثيرگذاري بر افکار عمومي داشته باشند . نتيجه ي چنين عملکردي توجه قاطبه مردم به کانون هاي توليد خبر در فراسوي مرزهاست که به اغراض گوناگون آغشته است و با اهدافي غيرهمسو با منافع ملي دنبال مي شود .
وقتي بسياري از راه هاي دسترسي به آمار صحيح اعم از کانون هاي نظارتي و پژوهشي رسمي ، کانون هاي علمي و دانشگاهي و تشکل هاي مردم نهاد بر روي اصحاب رسانه بسته باشد ، کمتر رسانه اي مي تواند مدعي درک فضاي حاکم و همچنين تحليل واقعيت ها باشد . دستاورد چنين حالتي اين گرديده که رسانه ها نيز دچار شعارزده گي مي شوند و گاهي حتي خودشان هم صداي خودشان را نمي شنوند چه رسد به اين که بخواهند مدعي تنوير افکار عمومي باشند . بيگانگي با زبان آمار براي اصحاب رسانه بدان شباهت دارد که کسي بخواهد با دست و پاي بسته در يک ماراتون جهاني از ديگران پيشي بگيرد و قادر به خودنمايي باشد .