مادري ثروتمند و مسلمان که فرزندانش در آمريکا ساکن بودند طي تماس تلفني بعد از ماه ها انتظار به دخترش گفت: «مگر من مادر شما نبودم؟ چرا از من سراغي نمي گيريد؟ چرا از يک تلفن هم دريغ مي کنيد؟ دختر در پاسخ گفت: «شما وقتي مادر ما بوديد! از ما چه مي خواهيد؟ گرفتاري زيادي داريم. فرصت نشد تماسي داشته باشيم...»
مادر دل آزرده و غمزده تلفن را قطع کرد و صبح روز بعد به اداره اوقاف مراجعه نمود و گفت: «من وارثي ندارم، مي خواهم تمامي اموالم را وقف کنم...» او حتي نقدينگي هايي که در بانک داشت را وقف نمود و وقتي دار فاني را وداع کرد بستگانش براي کفن و دفن او هزينه کردند.
اين واقعيت تلخ حکايت بسياري از مهاجراني است که چون ميهن خود را ترک مي کنند و براي زندگي بهتر راهي ديار غربت مي شوند پدر و مادر پير خود را رها کرده چنان جذب و شيفته شرايط کار و زندگي در خارج مي شوند که اگر پدر و مادر را در کنار خود دارند هم آنها را به خانه سالمندان مي سپارند.
آزردگي مام ميهن از بريدگان مهاجري که وطن را به فراموشي برده و يا از دور به نام آزادي تحت تأثير شرايط و جو دشمنانه کشور بيگانه سنگ پراني مي کنند کم از مادراني نيست که جگرگوشه خود را هزاران کيلومتر دورتر از وطن به نظاره نشسته اند.
در اين ميان جنگ بر سر ايراني است که در دعواي خانوادگي يکي دست آن را مي کشد، ديگري گيسويش را و چند تني هم با مشت و لگد به جانش افتاده اند و ظاهرا دلسوزانه مي خواهند زخم هايش را درمان کنند.
کلام هاي مأيوسانه و مخرب از دهان هاي تعليم ديده با ابزار دشمنان سوار بر امواج فاصله ها را طرفه العيني طي کرده ذهن و اراده مردم را بمباران مي کنند تا نظم و امنيت عمومي را برهم زنند و شرايط را براي بازگرداندن کساني که به دام دشمنان افتاده اند فراهم گردد.
به نام ايران، به نام آزادي به نام حقوق بشر، به نام نان، مسکن و بهروزي فرمان مي دهند. دستور صادر مي کنند و اگر بتوانند از مرزها اسلحه وارد مي کنند تا به قول خود مدينه فاضله اي را شبيه آنچه در سوريه، عراق، يمن، لبنان، ليبي و افغانستان اتفاق افتاد فراهم کنند و ايران ايرانستان شود.
اگر نيک بنگريم ايران زخمي امروز، قبل از آنکه زخمي کاري از طرف کشورهايي چون آمريکا که منافعش را در کشور ما از دست داده بخورد و از پاي درآيد بيش از همه زخم خورده بعضي فرزندان کج فهم و بدعهد خود است.
نه فقط کساني که در خارج نشسته و آتش بيار معرکه شده اند، بلکه کساني که به زعم خود از وضع موجود ناراضي و عصباني اند و راهي جز مقابله با نظام کنوني نمي دانند.
چه مقابله اي؟ تخريب، دشمني، ناامني و به هم ريختن نظم اجتماعي که حاصل آن زخم هاي بيشتري بر پيکر مادري است که زادگاه همه ماست.
حال اگر عاقلانه بيانديشيم و از اسب سرکش احساس جاهلانه پياده شويم و در ميدان بمانيم و جاي خالي نکنيم بالطبع براي ساختن ايراني آباد و امن و مرفه با دانش و تجربه و تحصيلاتي که با خون دل همين ملت به ثمر نشسته در کرسي هاي مديريتي جايگاه خدمت پيدا مي کنيم.
حال اگر روند منازعه چونان گذشته ادامه يابد شرايط اقتصادي و فرهنگي بدتر از اين که هست خواهد شد.
براي نمونه عرض مي کنم در انتخابات مجلس شوراي اسلامي کساني که توان و تجربه و دانش مسئوليت پذيري دارند اگر در خانه بنشينند و ميدان را به کساني دهند که مي خواهند از اين نمد کلاهي براي خود درست کنند همين مي شود که مي بينيم و به ياد ضرب المثلي مي افتيم که خودکرده را تدبير نيست.
اگر به اخبار توجه کنيم و وقايع و رويدادها را با دقت پي گيريم دلائل مهاجرت نخبگان، پزشکان، پرستاران و صاحبان تجربه را براي زندگي بهتر و درآمد بيشتر تحليل و بررسي نمائيم به اين نکته مهم مي رسيم که رفتن و ايران را تنها گذاشتن به هر دليل پسنديده و ناپسنديده نشانه ميهن دوستي نيست.
يادش به خير مادر عزيزم پيوسته مي گفت:
«مرا در روز محنت يار بايد
وگرنه روز شادي يار بسيار»
قريب به ده ميليون ايراني در خارج از کشور به دشمنان ايران خدمات مي دهند. از انگليس و آمريکا و فرانسه گرفته تا کشورهاي ديگري که آرزو دارند بر گنج هاي دروني و بروني ايران تسلط يابند، چه نفعي بهتر از اين براي بيگانگان است که نيروهاي آماده و آموزش ديده را به کار گيرند؟ اگر منصفانه به تحليل وقايع گذشته و حال، مروري داشته باشيم مهاجران ما که هيچ، کليه مهاجران کشورهاي مسلمان که از جنگ و نابساماني فرار کرده اند در واقع به يک اسارت داوطلبانه تن داده اند. برده داري نويني که شکل عوض کرده و به آرايش جديدي روي آورده است و با سختي هاي بسيار همراه است.
سئوال؟ آيا نمي شود به دور از سلايق مختلف سياسي و ورود به جهنمي که اختلافات گروهکي و حزبي و... مي خوانندش در مام ميهن ماند و به مردمي که براي آنها دلسوزي مي کنيم خدمات رساند و در دام استعمار و استثمار جديد از ما بهتران نيفتاد؟
ايران را مي توان به گونه اي دوست داشت که مستحق آن است و آن خالي نکردن ميدان براي فرصت طلبان است.
کساني که از شير مادرشان تغذيه کرده و بزرگ شده اند اينک پستان را گاز مي گيرند و بر صورتش سيلي مي زنند آنگاه مي خواهند با داروي خارجي بر جراحات آن مرهم گذارند.
براي رهايي از فقر، بيکاري، گراني، تبعيض، بي عدالتي و بسياري از مصائبي که ايران امروز با آن دست به گريبان است راهي جز ماندن و ارائه خدمات صادقانه توسط متخصصان واقعي نمانده است.
آواز دهل شنيدن از دور خوش است، مرغ همسايه غاز نيست.
ايران را به هر آنچه نياز دارد دريابيم و دوست بداريم نه به آنچه نسخه هاي فريبکارانه است. آزادي را با ظرفيت و فرهنگ و باورهاي خودمان معني کنيم و نسخه عوضي به دست مردم ندهيم.
والسلام