انتصاب هاي توصيه اي بدون ضابطه و براساس روابطي که احساس اعتماد را به حسب ظاهر اشخاص برمي انگيزد در طول 43 سالي که از پيروزي انقلاب اسلامي مي گذرد موجب خسارات فراواني گرديده که ذکر تمامي آنها مثنوي هفتاد من کاغذ شود.
اين انتصابات که به حسب روابط فاميلي، حزبي، تشکيلاتي، خانوادگي و رانت و پارتي بازي به انجام رسيده از وزارت گرفته تا مديريت يک اداره يا شرکت، زمينه سوءاستفاده از موقعيت هاي شغلي را براي مدير يا زيردستان فراهم نموده تا آنجا که فساد در شبکه هاي مويرگي يک اداره هم نفوذ کرده و براي اصلاح و پاک سازي و ريشه کني زور فيل لازم است و دل شير.
به قول سعدي:
«سرچشمه شايد گرفتن به بيل
چو پر شد نشايد گذشتن به پيل...»
درست به خاطر دارم در اوائل انقلاب که بازار نماز جمعه بسيار گرم بود و حتي مردم در خيابان هاي اطراف مساجد اقامه نماز مي کردند بعضي مسئولان و رابطين در آنجا مديران را شناسايي مي کردند و به توصيه اين و آن انتصاب صورت مي گرفت زيرا ملاک تعهد و الزام به باورهاي اسلامي بود. هر چند آن تعهد و الزامات اسلامي بعضا به هنگام عملکرد در ادارات همانند کوه يخ در گرماگرم ندانم کاري ها ذوب مي شد و از آن پوسته اي باقي مي ماند و جز ناتواني و خسارت ثمري به بار نمي آورد.
پيامبر اسلام(ص) در آغاز بعثت در انتخاب افراد براي تصدي مسئوليت ها به توانايي افراد توجه مي کردند و سوابق کاري شان.
بلال چون صداي خوبي داشت اذان گو شد و امام علي(ع) چون رزمنده و پهلوان کم نظيري بودند پرچمدار اسلام شدند و حمزه سيدالشهدا چون به فنون رزم آشنايي داشتند مسلمانان را آموزش نظامي دادند.
در آن زمان به صرف اينکه يک نفر انسان عابد و خوش مشربي است به کارهاي سخت منصوب نشد. «هزاران نکته مي بايد به غير از حسن زيبايي...»
آري انقلاب اسلامي ايران از ناتواني بعضي مديران بيشتر ضربه خورده تا توانايي کساني که مدعي تعهد و اخلاق اسلامي نبوده اند.
براي پيشگيري از فساد در ابعاد مختلف آن مي بايد پست هاي مديريتي ضابطه مند باشند و افرادي که متقاضي مشاغل کليدي هستند و يا دست چين مي شوند به صورت پلکاني مدارج ترقي و تجربه اندوزي را طي کرده باشند.
به عنوان مثال يک معلم خوب هميشه يک مدير خوب نيست و يک مدير خوب شايد معلم خوبي از کار در نيايد اما يک معاون خوب مي تواند يک مدير خوب هم باشد.
اگر ملاک ها و سلايق تغيير کنند چه بسيار مديران خوب مسئوليت پذيري از خانواده هاي خوش نام انتخاب شوند.
تشکيل پرونده هاي شخصيتي مي تواند ميزان کارآمدي و آمادگي جسمي و رواني افراد را به صورت گويا اطلاع رساني کند.
اگر فلان نماينده مجلس به خود اجازه ندهد که در انتخاب فلان فرماندار يا مدير کل دخالت کند و بده بستان براي انتخابات آينده نداشته باشد آن وقت افراد صالح تر و داناتري منصوب مي شوند. اما اگر بعضي نمايندگان به استاندار يا وزرا فشار نياورند و يا توصيه نکنند که فلاني را در فلان سمت به کار گمارد بالطبع دست استاندار و ديگر مسئولان براي انتخاب افراد صالح و توانمند باز خواهد بود و مسئوليت کم و کيف کار آنان را نيز مي پذيرند و گناه را به گردن توصيه کنندگان نمي اندازند.
آيا تاکنون به اين مهم توجه کرده ايم که يک بانک اطلاعاتي از نام و نشان و عملکرد افراد تشکيل دهيم و عملکرد آنها را در طول خدمت رصد کنيم؟
اگر به لحاظ امنيتي وزارت اطلاعات و يا اطلاعات سپاه اين حق را دارند که درخصوص سوابق مديران اظهارنظر کنند، وزراء و مديران کليدي هم اين حق را مي بايد داشته باشند که نظر ديگران را بپذيرند يا نپذيرند تا بتوانند مسئوليت انتخاب يا انتصاب خود را قبول کنند و متعهد به آن باشند.
چهره هاي حزبي، مذهبي و ظاهرا خوش نامي که بيشتر از پدران خود مايه مي گذارند تا از خودشان، نبايد ملاک انتخاب قرار گيرند.
انقلاب اسلامي مديون عملکرد مديران و مسئولاني است که سلامت نفس و تعهد به کاري که پذيرفته اند داشته و نيز در انجام مسئوليت ها موفق بوده اند اما به همان نسبت از ناتواني، ناکارآمدي، عدم تخصص و توصيه پذيري و رانت محوري ضربه خورده است.
آيا اين همه تجربه کافي نيست که باز هم شاهد دور باطلي از انتخابات و انتصابات ناموفق باشيم.
اختلاس گر و مفسد مولود شرايطي است که زمينه ساز فساد است. زمينه ها و حاشيه هاي فسادآور را بايد از ميان برداشت.
به قول حافظ:
«نه هر که چهره برافروخت دلبري داند
نه هر که آينه سازد سکندري داند
هزار نکته باريکتر ز مو اينجاست
نه هر که سر بتراشد قلندري داند»
والسلام