ادبيات محاوره اي از جهاتي مي تواند آيينه ي تمام نماي نگاه مردم به زندگي باشد ، زيرا فراواني بکارگيري ضرب المثل ها و ملکه شدن آنها در ذهن افراد به تعيين سمت وسوي رفتار آنها مي انجامد . در پيوند با اين جستار اگر مقايسه اي بين ضرب المثل هاي رايج در هر کشوري داشته باشيم مي توانيم به تفاوت نگاه آنها به زندگي پي ببريم . وجود اشتراکات مفهومي و پيام هاي مشابهي که کارکردي مشخص را براي ضرب المثل ها ترسيم مي کند نيز از حاصل تجارب مشترکي سرچشمه مي گيرد که ملت ها در سير تحولات اجتماعي و نشيب و فرازهاي تاريخي داشته اند . از اين رو فرقي نمي کند که ما با زبان غربي ها بگوييم " هر چيزي که مي درخشد ، طلا نيست " يا اين که بگوييم " هر گردي ، گردو نيست " آلماني ها مي گويند " يک ظرف هر چه خالي تر باشد ، صداي بيشتري دارد " و ما ايراني ها مي گوييم " طبل توخالي صداي زيادي دارد " فرانسوي ها مي گويند به خاطر ترساندن يک موش ، خانه ات را آتش نزن " و ما ايراني ها مي گوييم " قيصريه را به خاطر يک دستمال به آتش نکش "
اگر به همين ترتيب به جستجو در ضرب المثل ها با موضوعات گوناگون بپردازيم به وجود نقاط مشترک بيشتري در تجارب انساني پي مي بريم . از منظري ديگر گاه مشاهده مي کنيم که فراواني ضرب المثل ها در يک جامعه از رويکردي خاص و نگاهي ويژه به زندگي حکايت دارد.
در جوامعي که شانس و قضا و قدر و جبر و بي اختياري و اعتقاد به چشم زخم و نقش فلک و گردش آسمان و زمين و مدارستارگان در تعيين سرنوشت در محاورات روزمره بيشترين کاربرد را دارد ، شاهد انفعال بيشتر مردم در برابر رويدادها و کم استعدادي همگاني براي عبرت آموزي از رويدادهاي تاريخي هستيم به همين دليل ممکن است وقوع صد رويداد مشابه در چنين جامعه اي نيز نتواند به بيداري و تغيير خط مشي عمومي منجر شود زيرا حافظه ي تاريخي مردم تحت تاثير چنين باورهايي ضعيف مي شود و تحت تاثير باورهاي بي اساس خلق و خويي ويژه پيدا مي کنند که مي تواند مورد سوء استفاده کساني قرار گيرد که از هر ابزار پيش پا افتاده اي براي سوار شدن بر گرده ي مردم بهره مي گيرند .
اگرچه نمي شود منکر تاثير جغرافيا بر شکل گيري برخي باورها و رفتارهاي نشان دار و متمايز کننده شد اما در جهان امروز که به سرعت تبادل فرهنگ و دانش و تجربه افزوده شده نه تنها با تغيير جغرافيا بلکه با جايگزين شدن آگاهي هاي جديد به جاي باورهاي نخ نما شده ي قبلي شاهد نزديک شدن رفتارها و جابجايي هنجارها در سطح جهاني هستيم به نحوي که گاه آنچه در گذشته تهديد به حساب مي آمده ، اکنون فرصت تلقي مي شود .
بايد اذعان داشت که دگرگوني فرهنگ ها و آفت زدايي از برخي باورها ي غلط اگر به دنبال رويکردي واقع بينانه و عقلاني صورت گيرد نه تنها مذموم نيست بلکه بسيار پسنديده و در خور تحسين است که اگر غير از اين باشد سفرها و تجربه اندوزي ها و کسب آگاهي هاي جديد براي ما هيچ دستاوردي نخواهد داشت .
در بحث تعاملات فرهنگي ، حتي اگر براي ما دشوار است که از کشورهاي توسعه يافته تقليد کنيم بايد نسبت به بومي سازي شاخص ها و ويژگي هاي مثبت آنها اقدام نماييم و چنين حساسيتي وجود نداشته باشد که ما هر چه داريم خوب است و بايد آن را حفظ کرد و بيگانگان هر چه دارند ناپسند است بلکه بايد ببينيم از رهگذر پذيرش يک رفتار جديد چه سودي مي بريم
ترديدي نيست که عده اي از ثبات خلق و خوي مردم و تداوم نقاط ضعف آنها در زمينه هاي گوناگون بهره برداري مي کنند به همين دليل چنين کساني همواره در برابر تحولات اجتماعي صرف نظر از سودي که مي تواند براي ما داشته باشد ايستادگي مي کنند . البته در نقطه ي مقابل نيز اگر تاسي به فرهنگ و رفتاري وارداتي براي ما هزينه بر باشد و به عنوان ابزاري براي به بردگي کشيده شدن ما مورد استفاده ي بيگانگان قرار گيرد بايد نسبت به آن حساس باشيم و به اصطلاح غيرت ورزي کنيم . اما نبايد نام هر گونه مقاومت در برابر تغييرات مثبت را غيرت ورزي گذاشت .
کساني که وظيفه ي خود را ديدباني مرزهاي فرهنگي مي دانند بايد به جاي امر و نهي هاي عاري از منطق و استدلال ، مردم را به بصيرتي که مصونيت ايجاد مي کند تجهيز کنند مانند زنبورهاي نگهباني که در آستانه ي لانه مي ايستند تا مراقب زنبورهايي که حامل شهد گل هاي آلوده و نامناسب هستند باشند . البته زنبورها چنين رفتار بازدارنده اي را در چارچوب غريزه از خود بروز مي دهند اما انسان ها بايد با استفاده از عقل و منطق و اقناع سازي چنين ماموريتي را به سرانجامي خوش برسانند .
بر اهل مطالعه پوشيده نيست که زماني غربي ها ريزه خوار سفره ي گسترده فرهنگ ما بوده اند و در سايه چنين رويکردي موفق به ايجاد تغييراتي مثبت در مناسبات اجتماعي و ارتقاء سطح کيفي مراکز علمي خود شده اند اما پس از آن ما به دلايل گوناگون تاريخي دچار عقب افتادگي هاي فراوان شده ايم و اکنون که در صدد بازسازي فرهنگ خود و آسيب زدايي از برخي باورهاي غلط هستيم نبايد از اين که مثلا در موضوعاتي نظير نظم و ترتيب و قانون مندي و کار و تلاش و حسابرسي هاي دقيق از ساير کشورها الگو مي گيريم ، احساس بدي داشته باشيم .
دنياي ما دنياي رقابت است که البته گاه به دشمني تعبير مي شود در حالي که اگر نگاهي واقع بينانه بر آنچه در جهان مي گذرد داشته باشيم ، مي بينيم برخي کشورها به دليل پيروي از نظم و قانون و کار و تلاش و رفتار مبتني بر تعقل و دانش روزآمد و همچنين تبديل تهديد ها به فرصت و آغوش گشودن به روي انديشمندان و صاحبان سرمايه و کارآفرينان ، به مقاصد و اهداف از پيش تعيين شده ي خود دست مي يابند و در اين راستا از توطئه و بزرگنمايي و غوغا سالاري و تفرقه افکني و تحريک قوميت ها و گرم کردن بازار خرافات و باورهاي صد من يک غاز و دميدن در تنور جنگ هم ابايي ندارند . پر واضح است که در جريان رقابت و مبارزه و جنگ اقتصادي و تبليغاتي بهره گيري از خدعه و فريب دادن طرف مقابل امري پذيرفته شده در دنياي سياست است . لذا کساني که وارد چنين دنيايي مي شوند نبايد رواج خدعه و نيرنگ در چنين دنيايي را توجيه کننده ي عدم موفقيت خود بدانند زيرا هر کسي که در چنين ميداني به قصد خدمت به مردم وارد مي شود بايد از دانش و زيرکي و فطانت و قدرت استفاده از فرصت ها بهره اي وافر داشته باشد ؛ آن هم نه در ادعا بلکه در عمل ؛ به طوري که وقتي به وضعيت اقتصادي و فرهنگي و اجتماعي و آموزشي جامعه نگاه مي کنيم ، مهارت و هوشياري و زيرکي گردانندگان کشور را تصديق نماييم و اذعان کنيم که خدمتگزاران مردم در دنيايي سرشار از تهديد و فرصت چگونه گليم مردم خود را از اين آب گل آلود بيرون مي کشند .