سرمقاله "محمد عسلی" 4 مرداد 1402 از اين سموم که بر طرف بوستان بگذشت ...
اگر انقلاب را تغييرات بنيادين در ساختار سياسي، اقتصادي، فرهنگي و نظامي بدانيم قطعا انقلاب اسلامي ايران اين تغييرات و تحولات را به خود ديده است اما اينکه انقلاب ايران به اهداف اوليه خود نائل آمده جاي بحث فراوان دارد زيرا هر نوع تغييري به معناي تحقق اهداف مورد نظر نيست.
مثلا در مسائل اقتصادي از ابتداي پيروزي انقلاب تا به اينک کشور و ملت دچار چالش تورم، گراني و کمبود ارز خارجي بوده اند زيرا تحريم ها، جنگ 8 ساله و دشمني هاي پيدا و پنهان آمريکا و متحدين آن يا قابل پيش بيني نبوده و يا اينکه سياست خارجي به گونه اي رقم خورده که به دشمني ها دامن زده است.
از طرفي سهم خواهي بعضي احزاب فعال و سازمان هاي چريکي که ديدگاه ها و باورهاي متعارضي را داشتند فرصت مغتنمي به آمريکا داد تا آنها را تحت پوشش تبليغاتي و رسانه اي قرار دهد و براي روز موعود در آب نمک بگذارد.
با اين وجود مسئولان مملکت که از اقتصاد علمي و روابط بين المللي چندان مطلع نبودند از همان ابتدا با نيروهاي کليدي تحصيلکرده در خارج روبرو شدند که به اتفاق امام خميني به عنوان نيروهاي انقلابي مذهبي وارد ايران شدند. افرادي مانند صادق قطب زاده ابوالحسن بني صدر، محمد ابراهيم يزدي و امثالهم.
غافل از آنکه سازمان جاسوسي «سيا» آمريکا مستقيم و غير مستقيم روي اين افراد نفوذ داشت و شرايط به گونه اي رقم خورد که بني صدر با اکثريت آراء رئيس جمهور شد. قطب زاده نخست به سمت مديرعامل صدا و سيما و سپس وزير امور خارجه منصوب گرديد و يزدي هم علاوه بر مشاور ارشد در امور سياسي به وزارت امور خارجه رسيد.
درست به خاطر دارم که نشريه پيغام امروز آن زمان اين سه نفر را "مثلث بيق" ناميد که حرف اول ب نشانه بني صدر حرف ي نشانه يزدي و حرف ق نشانه قطب زاده محسوب مي شد.
با اعتصابات پي در پي دانشگاهيان و اختلاف نظري که با حاکميت پيدا کردند دانشگاه ها براي مدتي تعطيل شدند و انقلاب فرهنگي براي اصلاح و بازسازي کادر آموزشي دانشگاه ها شروع شد زيرا جمهوري اسلامي دانشگاهي مي خواست که با فرهنگ و آموزش هاي غربي فاصله داشته باشد و اساتيد آن با روح ديني به ويژه محتواي اسلامي همخوان و همساز باشند. نتيجه آن شد که پس از خيانت بني صدر به سبب پيوستن به سازمان مجاهدين خلق و رقم زدن کودتاي نوژه توسط قطب زاده اين دو از صحنه سياسي ايران حذف شدند و يزدي هم پس از استعفاي مرحوم مهندس بازرگان عملا از ميدان رانده شد. حمله دانشجويان پيرو خط امام به سفارت آمريکا و تبعات ناشي از آن نيز هنوزا هنوز با پيامد هاي سياسي همراه است.
دولتمردان روحاني بنام جمهوري اسلامي از همان ابتداي پيروزي نهضت يا به دست گروه فرقان ترور شدند و يا توسط سازمان منافقين «مجاهدين خلق» با انفجار حزب جمهوري اسلامي و دفتر نخست وزيري به شهادت رسيدند که اگر بتوان تحليلي واقع بينانه از آنچه بر جمهوري اسلامي تاکنون رفته است داشت و نسبت رجال سياسي کارآمد از دست رفته را برآورد کرد آنچه باقي ماندند و در سمت هاي مختلف منصوب شدند به جز چند نفر انگشت شمار بقيه از قابليت و توانايي آن شهدا برخوردار نبودند. هرچند با تغيير شرايط سياسي و اقتصادي ناشي از جنگ تحميلي 8 ساله و تحريم هاي کمرشکن اقتصادي 40 ساله، نيروهاي جان بر کف و خدومي هم به ميدان آمدند اما به همان نسبت افراد فرصت طلب، رياکار و سودجو در لباس دين ضربه هاي هولناکي به اقتصاد ايران وارد کردند که نمونه هاي مصيبت بار و خسارت زاي آن را در اختلاس هاي کلان شاهد بوده ايم.
و اما امروز، امروز کشور با چالش هايي همراه است که بخش عمده اي از آن ريشه در گذشته دارد و دشمني هايي که در داخل و خارج با انقلاب و مردم ايران شده است بخشي هم ناشي از مديريت هاي بي ضابطه و توصيه اي است که قوم گرايي، رانت، پارتي و مصلحت طلبي در انتصاب آنها بي تأثير نبوده است.
ايران به مثابه پيکري که از هر سو مورد تهاجم و فشار قرار گرفته دولتمردان نظام را يا در موضع دفاعي قرار داده و يا در موضع تهاجم.
وقتي تماميت ارضي و هويت ملي و انقلابي و امنيت به خطر افتاد ، مي بايد براي حفاظت از قلب کشور بيشتر هزينه ها و توجهات و مدافعات به آن سمت باشد و اگر مسائلي مانند اقتصاد، فرهنگ و ارتباطات خدشه پذير شده کمتر به آن توجه شده است.
اينک 8 ميليون مهاجر ايراني در خارج از کشور زندگي مي کنند و روند مهاجرت نيروهاي کاري ادامه دارد که اين خود زنگ خطر بزرگي است و نمي توان از کنار آن بي تفاوت گذشت و نيز 10 ميليون مهاجر افغانستاني در ايران ساکن شده اند که اين هم زنگ خطر کمي نيست و عواقب آن نامعلوم است هرچند نيروهاي کاري خدماتي اند و در بخش هاي مختلف کارآمد به حساب مي آيند، اما به لحاظ فرهنگي و آينده نگري جاي بحث فراوان دارند.
نکته مهم تر آنکه به هر دليل قوانين مصوبه مجلس بعضا اجرايي نشده يا نمي شود که آن سرمقاله ديگري مي طلبد که مي بايد به شرح دلائل و مستندات آن پرداخته شود.
آنچه مهم است واگذاري بسياري از کارهايي است که مي بايد از دوش دولت برداشته شود و به ملت واگذار شود تا به صورت خودجوش حساسيت برانگيز شود. يکي از اين موارد که جنبه سياسي پيدا کرده مسئله حجاب است که مي بايد با ديدگاه فرهنگ ديني و ملي به آن پرداخت و رنگ و بوي سياسي را از آن گرفت که دشمن از آن سوء استفاده نکند.
اينک با تمامي رنج ها و مصيبت هايي که به پايداري و استقلال کشور منجر شده جز اين نمي توان گفت که به قول حافظ:
«از اين سموم که بر طرف بوستان بگذشت
عجب که بوي گلي هست و رنگ نسترني...»
والسلام