گاهي نگاه از منظري خاص به پديده ها و جامعه ي انساني منجر به شکل گيري تصويري متفاوت از هستي مي شود . براي نمونه وقتي از دريچه ي زيستمندي و حيات به تلاش ها و فعاليت ها و سمت گيري انديشه ها و مناسبات و تعاملات انساني مي نگريم به راحتي مي توانيم به وجود رابطه اي چند سويه بين همه چيز پي ببريم و به اين نتيجه برسيم که تمامي فعاليت ها با هدف حفظ حيات صورت مي گيرد و تمامي موجودات عالم هستي در راستاي تنازع با يکديگر رقابت مي کنند و تداوم چنين رقابتي است که حيات انساني و جانوري و گياهي را امکان پذير مي سازد . هر چند در مواردي زندگي يکي در گرو مرگ ديگري باشد اما عبور از خط قرمزي که طبيعت ترسيم کرده حيات همگاني را تهديد مي کند . مسئله ي مهم در اين ميان ، بر هم خوردن موازنه ي چرخه ي حيات توسط انسان هاست زيرا جانوران و گياهان تابع غريزه و مطيع قوانين حاکم بر طبيعت هستند اما انسان ها به دليل برخورداري از اختيار و دانش تغييراتي در طبيعت ايجاد مي کنند که موجب افزايش بي رويه جمعيت ، کاهش منابع غذايي ، آلودگي محيط زيست ، تخريب جنگل ها و تغيير مسير رودخانه ها مي شود و طبيعت هوشمند را به خشم مي آورد . از اين رو لازم است که انسان ها همان قوانيني را که در جوامع انساني رعايت مي کنند به طبيعت هم تسري بدهند . مثلا اگر کسي کاري انجام دهد که به نفع خودش و به زيان سايرين باشد ، کاري غير قانوني انجام داده است زيرا با بديهي ترين اصل همزيستي مسالمت آميز مغايرت دارد . ما بايد بپذيريم که با طبيعت همزيستي و بده و بستان داريم و همين که از سايه و ميوه و چوب درخت استفاده مي کنيم بايد مشوق ما باشد براي اين که از درختان مراقبت کنيم و اگر درختي را از ميان برديم ، درختي ديگر به جاي آن بکاريم .
درقوانين مدني کشتار فردي و جمعي نهي شده است . يعني نمي شود سلاح برداشت و کسي يا کساني را کشت اين در حالي است که ما با آلوده کردن طبيعت و از بين بردن درختان و درياچه ها و تالاب ها موجب ايجاد تغييرات آب و هوايي مي شويم که نهايتا طبيعت را به خشم مي آوريم و عده ي زيادي در اثر توفان و سيل و خشکسالي از بين مي روند . در حالي که به دنبال چنين قتل عامي هيچ کس دستگير نمي شود زيرا چه بسا کساني که زمينه ساز چنين حوادث وحشتناکي بوده اند در دل خاک خفته باشند و ديگر اثري از آنها نباشد .
در آموزه هاي اخلاقي به رعايت حقوق همسايگان تاکيد شده است . حال اگر انسان ها پديده هاي طبيعي نظير جنگل و آب و رودخانه و مراتع را همسايه ي خود بدانند ، از بي اعتنايي به آنها و تهديد موجوديتشان با تخريب طبيعت خودداري خواهند کرد .
غير از تبعات ناخوشايندي که تاسيسات صنعتي به لحاظ توليد گازهاي گلخانه اي براي محيط زيست دارند ، عوامل ديگري از جمله درآمد زايي بدون درنظر گرفتن حقوق طبيعت و همچنين برداشت بي رويه از منابع آبي و ايجاد تغييراتي که به جابجايي خاک مي انجامد نيز موجب بر هم خوردن موازنه در طبيعت مي شود .
زماني بود که افراد منفعت طلب و کوتاه انديش در مقام واکنش به اظهارنظرهاي هشدار گونه فعالان و صاحب نظران درحوزه ي محيط زيست گفته ها و پيش بيني هاي آنها را به سخره مي گرفتند و آن را دستاويزي براي جلب توجه و مطرح شدن توصيف مي کردند اما اکنون که زمين هوشمند ولي خشمگين به دفاع از موجوديت خود برخاسته اين تصور در ذهن برخي افراد اهل تامل شکل گرفته که چه بسا در گذشته هاي دور نيز تمدن هايي با عظمت تر از تمدن کنوني به دليل بي اعتنايي به طبيعت مورد خشم و غضب زمين قرار گرفته اند .
اکنون کار دارد به جايي مي کشد که انسان ها بايد بي اعتنا به تفاوت هاي قومي و فرهنگي و باورهايي که آنها را به جان هم انداخته و مرزهاي جغرافيايي براي نجات زمين و امانتداري براي انتقال ميراثي پربها براي نسل هاي بعدي با يکديگر همکاري و همفکري کنند و با انقياد در برابر منشورهاي بين المللي که خردمندان و پژوهشگران آگاه آن را تدوين مي کنند ، نسبت به آيندگان اداي دين نمايند .
ترديدي نيست که تحقق اين مهم در گرو مديريت جهان توسط کساني است که نسبت به جامعه ي انساني احساس تعهد مي کنند و در عين حال از دانش و بينش کافي براي رسيدن به تصميمات کارساز برخوردارند .
اگر جهان اينگونه به حال خود رها شود و عده اي با کره زمين رفتاري مانند کفتار داشته باشند ، کشورهايي که سود و زوري هم تراز با سهمشان در توليد گازهاي گلخانه اي دارند چيزي از زمين باقي نخواهند گذاشت و در فرجام اين قصه ي تلخ ما مي مانيم و درياچه هاي خشک شده و رودهاي از حرکت ايستاده و جنگل هايي تبديل شده به صحراي بي آب و علف و خالي از شور و نشاط زندگي و سرزميني سوخته !
به نظر مي رسد که اگرامکانات ارتباطي، جهان بشريت را دستخوش بحران هاي ويرانگر نکند و مردم دنيا موفق به گفتگويي سازنده با يکديگر شوند در آينده اي نه چندان دور قادر خواهند بود زمينه ي حکمراني جهاني کساني که نسبت به سلامت و خوشبختي جامعه ي انساني احساس مسئوليت مي کنند را فراهم سازند تا زميني جايي امن تر براي زندگي باشد و ما ديگر شاهد چرخش تازيانه ي طبيعت در هوا براي فرود آمدن بر گرده ي انسان ها نباشيم . انسان هايي که بالاترين آرزوي آنها همزيستي مسالمت آميز است .