اگر مديريت را هنر انجام دادن کارها توسط ديگران بدانيم لازمه اعمال چنين مديريتي برنامه ريزي کارشناسانه براساس منابع موجود و موانع پيش روست.
سئوال؟ آيا انتصاب يا انتخاب مديران فعلي از سطح وزارتخانه تا مديريت يک دبستان براساس ضوابط و قواعدي است که اولا مدير انتصابي هنر انجام دادن کارها توسط ديگران را داشته باشد يا برعکس وظايف به جاي مانده کارکنان را خود انجام دهد؟
دو ديگر آنکه برنامه ريزي ها چنان علمي و کارشناسانه است که با شناخت و نحوه استفاده از منابع موجود بوده و موانع پيش رو ديده شده است يا خير؟
به نظر مي رسد يکي از علل ضعف هاي مديريتي ما انتصاب هاي بي ضابطه و توصيه اي است و ملاک صرفا سوابقي است که مدير انتخابي نقطه ضعفي در مسائل اعتقادي و سياسي نداشته باشد بلکه مثلا در جبهه هاي جنگ فرد کارآمد و جان نثاري بوده است.
بديهي است يک رزمنده بيشتر در ارتش و سپاه مي تواند کارآمد باشد مشروط بر آنکه دوره هاي نظامي را در سطوح متوسط يا عالي گذرانده باشد. و يا اگر مديري در آموزش و پرورش توفيقاتي کسب کرده و مشوق هايي دريافت نموده معلوم نيست بتواند در جايگاه صنعت يا کشاورزي مدير موفقي از کار درآيد و چه بسا که ناتواني وي جايگاه قبلي وي را مخدوش نمايد. متأسفانه با گذشت 45 سال از پيروزي انقلاب اسلامي هنوز ضوابط مديريتي را در سمت هاي مختلف به صورت کارشناسانه تدوين نکرده ايم.
يادم هست يکي از استانداران اسبق فارس به سمت هيأت مديره و سپس مديرعامل بانک معتبري منصوب شد زيرا نسبتي با مقامات داشت. بعد از دو سه سالي به علت اختلاس هاي کلان در آن بانک و سوءاستفاده-هايي که از ناتواني مديريت وي شد، وي و تني چند برکنار شدند هرچند آن مدير خود در سوءاستفاده ها سهيم نبود. يا بود و اعلام نشد.
اين مورد و مواردي بسيار از اين دست که ذکر تمامي آنها در اين کوتاه سخن نمي گنجد نشانه و نمونه اي از عدم ضابطه مندي مديران کليدي و يا پائين دست هايي است که ضعف مديريتي آنها براي نظام بار سنگيني داشته است.
اگر علت را جويا شويم بازمي گرديم به نحوه نظارت بر عملکرد مديران. متأسفانه در باب نظارت بسيار ضعيف عمل کرده ايم زيرا دستگاه هاي نظارتي مي بايد هم از درون شاهد و ناظر عملکرد ادارات و مديران باشند و هم از بيرون زيرا ديکتاتوري شاهانه 2500 ساله روش و منشي را در طول قرن ها بر ملت ما تحميل کرده است که پيوسته مي بايد پليسي بالاي سر ما باشد و شمشير را بلند کند. هرچند در مورد همه مردم مصداق ندارد اما کافي است درصدي قابل توجه قانون ستيز يا قانون گريز باشند.
مثل ضرب المثلي است که به کرات شنيده ايم که: «سر ديزي باز است، حياي گربه کجا رفته» مي بينيم که در بسياري از مراکز اجرايي و حتي تصميم گيري سر ديزي باز است پيشگيري بي معني است و گربه هم هوايي است و فرصت طلب.
علت آن را در سوء مديريت هايي مي دانيم که منجر به واسطه گري، توصيه طلبي، رشوه خواري، تبعيض و فاميل گرايي شده است.
اگر نظام جمهوري اسلامي براساس قانون اساسي و قوانيني با تأسي به آن اداره مي شود و اين سيستم درون دادي دارد و برون دادي بالطبع بر درون دادها مي بايد نظارتي باشد و سلامتي تا سلسله مراتب اداري از بالا و پائين و برعکس از پايين به بالا نظارت شوند و نظارت سنگ محک ارزشيابي ها باشد.
سئوالي که در اينجا مطرح مي شود اين است که ما از مديران انتصابي يا انتخابي چه توقعي داريم؟
آيا بر ميزان اعمال سلايق و خلاقيت و هوشمندي آنها دقت و نظارت داريم يا به تسليم پذيري و بله قربان گويي آنها؟
آيا صرفا عدم سوء پيشينه آنها ملاک درستي کارکرد آنهاست يا موفقيت در ايفاي وظايف محوله؟
آيا گزارش ساليانه مديران از موفقيت ها و عدم موفقيت ها را از خودشان جويا مي شويم يا ناظريني به اين کار مهم مي گماريم؟
بارها شنيده ايم که ميزان کارايي کارکنان ادارات ما در طول روز به صورت ميانگين نيم ساعت است. آيا در بخش هاي خصوصي هم به همين نتايج رسيده ايم؟
چنين احساس مي شود که دولت عيال بار، روز به روز زايندگي هاي بيشتري دارد و تعداد کارکنان اضافه و اضافه تر مي شوند و هدف نهايي بسياري از دانش آموختگان دانشگاه هاي ما نشستن در پشت ميز ادارات است و تصدي شغلي که چه بسا در آن هيچ مهارتي ندارند.
چرا بسياري از خدمات دولتي به بخش خصوصي واگذار نمي شود تا دولت فراغت پيدا کند بيانديشد که موانع و سدهاي پيش رو را چگونه از مقابل خود بردارد؟
چرا پيوسته دولت بدهکار است و کارکنان بستانکار به ويژه در ميزان حقوق و مزايا.
اميد همه محرومان و بيچارگان و حتي طبقات زير فقر و متوسط به بالا به عملکرد دولت و دست و دلبازي اوست اما به همين نسبت دولت اميدي به ياري ملت و کارآيي آنها دارد؟
با شعار و لفاظي و ابراز احساسات کاري از پيش نمي رود زور بازو لازم است و قدرت تفکر خلاق و اراده و انگيزه براي انجام کار.
به قول حسين مکي نويسنده کتاب «نفت» نفت براي همه طلاست و براي ما بلا.
متأسفانه از زماني که بند ناف بودجه کشور به نفت بسته شد همه دست ها به سوي تهران دراز شد و دولت طلبکار ملت شد و مردم تسليم دولت. اما اگر بودجه کشور از طريق ماليات تأمين مي شد مردم مطالبه گر مي شدند.
حسن مطالبه گري آگاهي و شفاف سازي از عملکرد دولت است و اعمال نظارت خودجوشي که راه هاي انحراف از معيار را مي بندد. مديران در چنين شرايطي نمي توانند کم کاري، اهمال و تخلفات داشته باشند وقتي که مردم بر آنها نظارت کنند.
والسلام