مرزهای جغرافیایی و ملی از دیرباز به عنوان امری مهم و درخور اعتنا هم برای ساکنان سرزمین ها و هم برای اداره کنندگان کشورها مطرح بوده است. بهره گیری از منابع ، دریافت مالیات ، فراهم آوردن لشکر ، اجرای فرامین حکومتی ، دریافت حق گمرکی و همچنین به انقیاد درآوردن جمعیت بیشتر برای رواج باورها و نهادینه کردن برخی رفتارها و اجرای قوانین و همچنین در بحث سرشماری ، تقسیمات کشوری و برنامه ریزی و ... پیوند معناداری با مرزهای رسمی و بین المللی دارند .لذا به همان نسبت که در خصوص بهره برداری داشته ها حساسیت وجود دارد، حراست از مرزها نیز اهمیت ویژه ای پیدا می کند. در گذشته اغلب فرمانروایان ، مرز را محدوده ی اعمال قدرت خود می دانستند و با چنین نگرشی به دنبال توسعه آن بوده و در همین راستا دست به جهانگشایی می زدند تا هم توانایی خود را برای اداره ی سرزمین هایی وسیع به نمایش بگذارند و هم از این رهگذر خزانه ی پادشاهی را از باج و خراج و مالیات پر کنند زیرا بر این باور بودند که همانگونه که پول پول می آورد ، قدرت نیز زاینده ی قدرت بیشتر است . هر چند در نقطه مقابل فرمانروایان با انصافی نیز پیدا می شدند که مرز را محدوده ی مسئولیت
و ارائه ی خدمت به ملت خود می دانستند.
وقتی که ما از مرز سخن می گوییم چنین سخنی می تواند ناظر بر مرزهای زبانی و فرهنگی و دینی و قومی و قبیله ای و نژادی و جغرافیایی باشد اما واژه ی مرز مفاهیم دیگری را نیز به ذهن متبادر می کند . در عرف سیاسی رودخانه ها و کانال های آبی و دریاها و سواحل و ارتفاعاتی که یک کشور را از کشوری دیگر جدا می کند به عنوان مرز مشخص گردیده اند ولی فراتر از چنین مرزهایی، مرز دیگری هم می تواند ملحوظ نظر قرار گیرد . مرزی که بیش از سایر مرزها دافعه و جاذبه دارد و می تواند به عنوان معیاری برای ارزیابی سیستم های حکومتی مطرح باشد.
در جریان مسافرت های برون مرزی ، مواجهه با کسانی که زبان آنها را نمی فهمیم یا قادر به همراهی با آنها در خصوص رفتارشان یا غذاهای مورد علاقه شان نیستیم یا سرزمین آنها از نظر ما آب و هوایی بسیار سرد و یا بسیار گرم و غیر قابل تحمل دارد، این حس در ما ایجاد می شود که وارد سرزمین دیگری شده ایم که ممکن است نوع پوشش آنها و سبک و سیاق محل زندگی شان با آنچه ما در سرزمین خود به آن خو گرفته ایم یکسان نباشد ولی ما به عنوان یک انسان این ظرفیت و قابلیت را داریم که چنین تفاوت هایی را نادیده بگیریم به شرطی که برخورداری سرزمین بیگانه از برخی ویژگی ها برای ما جذاب و قابل قبول باشد . وجود نظم و قانون و امکانات نسبتا برابر و نبود تبعیض که تمامی این ویژگی ها را می توان در مفهوم عدالت جستجو کرد برای تمامی انسان ها صرف نظر از زبان و نژاد و دین و مذهب و آب و هوا و نوع غذا و ... جذابیت دارد .
امروزه که امکان سفر و جابجایی و مهاجرت هوایی و دریایی و زمینی به اقصی نقاط جهان فراهم گردیده و گردش آزاد اطلاعات زمینه ی آشنایی مردم جهان را با شرایط حاکم بر سرزمین ها و کشورهای گوناگون فراهم ساخته آنچه بیش از هر چیز دیگر برای مهاجران و مسافران و گردشگران جاذبه دارد و به جابجایی سرمایه های مالی و انسانی می انجامد فضا و شرایطی است که برای تحصیل و کار و احساس آرامش واندیشیدن و خلاقیت فراهم باشد . در آموزه های دینی توصیه شده که انسان ها برای دسترسی به دانش و همچنین چشیدن طعم عدالت و یا زندگی در شرایط بهتر دست به مهاجرت بزنند.
از جمله موضوعاتی که کشورهای گوناگون را به رقابت با یکدیگر سوق می دهد و از این رهگذر سود سرشاری را عاید آنها می کند ایجاد جاذبه برای طالبان دانش و عدالت و آسودگی است که آرمان و آرزوی اکثریت قریب به اتفاق انسان ها زندگی در سایه ی چنین جاذبه هایی است.
از این رو شاید بتوان گفت آنچه هر کشوری و یا مسئولان و گردانندگان هر کشوری می توانند به آن افتخار کنند نه برخورداری از آب و هوای مساعد و منابع و معادن بلکه برخوردار بودن سرزمینشان از ویژگی هایی است که برای همه ی انسان ها جذابیت دارد و همه حاضرند برای دستیابی به آن رنج سفر و دوری از میهن را بر خود هموار کنند .
باید باور کنیم که آنسوی مرزهای قراردادی ، می توان به ویژگی هایی دلخوش بود که محصول مدیریت و دانایی است .
" الملک یبقی مع الکفر و لایبقی
مع الظلم "سخن ارزشمندی از پیامبر اکرم (ص) است که بر مبنای آن می توان نتیجه گرفت از میان تمامی شاخص هایی که کشوری را از کشور دیگر متمایز می کند ( از آب و هوا و منابع زیرزمینی گرفته تا دین و قومیت و نژاد و زبان و ...) هیچ کدام به اندازه ی عدالت ارزشمند نیست. چنین مرز و محدوده ای فراتر از مرزهای قراردادی می تواند محل گردهمایی تمامی انسان ها با هر دین و آیین و مرام و نژاد و مسلکی باشد.