سرمقاله محمد عسلی 8 آذرماه عملکرد جزیره ای دانشگاه ها و انقطاع فرهنگی
در دانشگاه ها چه می گذرد؟ مسائل و مشکلات مالی و تحصیلی آنها چگونه انعکاس می یابد؟ انتظارات استادان و دانشجویان از دانشگاه ها چگونه برآورد می شود؟ ارزیابی عملکرد دانشگاه ها در کدام نشریه یا روزنامه انعکاس می یابد؟ برآورد هزینه های مالی و نتایج آنها توسط چه کسانی و چگونه ارزیابی می شود؟ آیا مردم فقط از اعتراضات بعضی دانشجویان که بیشتر جنبه سیاسی دارد مطلع می شوند و نمی دانند دروس و آموزش های دانشگاهی چه میزان در دانشجویان تأثیرات آموزشی و تجربی دارد؟
این سئوالات و بسیار پرسش های دیگر که تاکنون پاسخی برای آنها در جرائد و مطبوعات، نخوانده ایم مرا برآن داشت تا به موضوع مهمی بپردازم که سالیانی است از آن غفلت شده است.
به نظر می رسد دانشگاه، مطبوعات و خانواده ها ارتباط و داد و ستدهای فرهنگی و آموزشی با هم ندارند و سیستمی جزیره ای بر آنها حاکم است.
به عنوان مثال به ندرت یا هیچ ارتباطی بین مطبوعات و دانشگاه ها نیست. استاد و دانشجو دیدگاه ها و یافته های خود را در مطبوعات و دیگر رسانه ها مطرح نمی کنند و مطبوعات و رسانه های برخط هم به دنبال چنین مطالبی نیستند. بعضا دیده می شود که خبری از یک نشست منعکس می شود که بیشتر جنبه اداری دارد. کسری بودجه پژوهشی و تحقیقاتی دانشگاه شیراز رسانه ای نمی شود و جسته گریخته از زبان بعضی استادان در محافل خصوصی شنیده می شود. در صورتی که دانشگاه بدون پژوهش و تحقیق دانشگاه نیست. ضعف و ناتوانی بعضی از اساتید و مدرسان که به هر دلیل به دانشگاه راه یافته اند مورد تجزیه و تحلیل و علت یابی قرار نمی گیرد.
مسائل حاشیه ای بر موضوعات اصلی سایه افکنده و بعضا رؤسای دانشگاه ها وقت خود را صرف آن می کنند.
درون دادهای علمی و آموزشی به نسبت صرف هزینه های زیاد مالی و صرف اوقات گرانبهای اساتید و دانشجویان برون داد قابل توجهی ندارد.
استفاده از نبوغ و استعداد دانشجویانی که در مؤسسات دانش بنیان ارائه خدمات می دهند گرچه نتایج مطلوبی به بار آورده همانند کسب مدال های رنگارنگ المپیادهای علمی نشانه ای کلی از موفقیت مدارس و دانشگاه ها نیست و استثناء قاعده نمی شود.
انقطاع فرهنگی در حوزه های ادبی که مسیری ناپایدار را طی می کند مطلب دیگری است که جای بحث فراوان دارد. چاپ کتاب های تأثیرگذار در تربیت و تعاملات اجتماعی تقریبا متوقف است زیرا گرانی کاغذ و هزینه چاپ چنان سرسام آور است که میل به نوشتن و کتابت را تضعیف نموده است. ارتباط بین دانشگاه، مدرسه و مطبوعات که زنجیره تعاملات فرهنگی و آموزشی را تشکیل می دهند ضعیف و نامطلوب است. عدم تأثیرگذاری مقالات پژوهشی که معمولا میزان توانمندی اساتید و درجه دانشگاه به آن وابسته است در داخل به بایگانی می رود و سود انعکاس آنها در مجلات علمی پژوهشی خارجی بیشتر نصیب دانشگاه های خارجی می شود. تفکر خلاق جای خود را به حافظه محوری داده و مدرک گرایی باب شده است. مدرکی که کاربرد عملی ندارد نتیجه بخش نیست. به نحوی که یک استاد مکانیک تجربه دار در یک کارگاه معمولی درآمد بسیار بیشتری از یک فارغ التحصیل مهندس مکانیک دارد. چرا اساتید و رؤسای دانشگاه ها در محیطی بسته و صرفا در جلسات محدود مسائل خود را مطرح می کنند و آسیاب خود را به حاصل کمّی می چرخانند و دلخوش اند به اینکه همه ساله دانشجویان بیشتری را می پذیرند؟
ملاک انتخاب اساتید و رؤسای دانشگاه ها تا چه میزان علمی و شخصی است؟
این سئوال هنوز بی پاسخ مانده و ضوابط آن در رسانه ها اعلام نشده است. دیگر عنوان دکترا و کارشناسی ارشد اعتبار گذشته را ندارد و صرفا در مواردی از آن برای کسب اشتغال استفاده می شود به جز در علوم تجربی و آزمایشگاهی!
به نظر می رسد باید پرده ها را کنار زد و به شفاف سازی پرداخت و از لاک عملکرد جزیره ای بیرون آمد تا بتوان با حذف ناکارآمدی ها وزن دانشگاه ها را بالا برد و به آنها اعتلای کیفی داد.
متأسفانه عملکرد دانشگاه های آزاد که از هر شهر و ده و قصبه ای سر درآوردند و صرفا به جذب دانشجو بسنده کردند اعتبار دانشگاه ها را زیر سئوال برده تا آنجا که مدارک کم ارزشی را صادر نمودند که در بازار کار ارزش چندانی ندارد. زیرا با اختصاص یک ساختمان معمولی و اساتید به اصطلاح پروازی و یا جذب مدرسان بومی نمی توان تعریفی از دانشگاه را ارائه داد. استعدادها برای ظهور و بروز شرایطی را می طلبند که بسیاری از دانشگاه های ما فاقد آنند زیرا مهمترین رسالت دانشگاه تقویت احساس مسئولیتی است که یک دانش آموخته برای ارائه خدمات به ملت و میهن می باید داشته باشد. نه آنکه فرار را بر قرار ترجیح دهد و خدمات خود را در اختیار کشوری گذارد که شرایط بهتری را برای وی فراهم می کند. بلکه برعکس می باید از آن علاقه به زادگاه چنان برخوردار باشد که شرایط را به نفع خود تغییر دهد و میدان را برای ناتوانانان خالی نگذارد. آیا با این وضع ما دچار انقطاع فرهنگی نشده ایم؟
والسلام