سرمقاله 30 دی 1402 محمد عسلی به چشم عقل در این رهگذار پرآشوب ...
در جهان پرآشوب کنونی که از هر طرف تیر ملامت می بارد و در هر گوشه ای صدای خیانت بلند است و سوداگران زر و زور در جنایت پیشتازند چگونه می توان کشوری را اداره کرد که سهم گرگ ها را نداد و بر مرزها دیواری کشید تا نه نفوذ جاسوسان و مهاجران گرسنه را روزنه ای باشد و نه آسمان آسیب پذیر باشد که بتوان پرندگان آهنین بال دشمن را سرنگون ساخت.
قلب کشور امنیت است. امنیت مرزهای خاکی. امنیت مرزهای اندیشه. امنیت معاش. امنیت تلاش و کار و مهم تر آنکه ملت امیدی به فرداها و فرداها داشته باشند تا مهاجرت ها به صفر برسد و ارزی بی جهت و بی فایده از کشور خارج نشود. در آشفته بازار کنونی که حیات امپریالیست ها به حجم زرادخانه هایشان هست و جنگ افروزی شیوه دیرینه شان، دل شیر می باید و زور فیل تا بتوان از پس ترفندهای جنگی و سیاسی و اقتصادی برآمد زیرا تبلیغات گسترده دشمنان با نقطه ضعف گیری از مدیریت های ناکارآمد می تواند بر افکار عمومی تأثیرگذار شود و مدیریت آن را عهده دار گردد.
فی الحال ایران با اعمال قدرت نظامی توانسته است بازدارندگی را به چشم دشمنان انقلاب و کشور بکشد و به همین نسبت اتحاد دشمنان را سبب خواهد شد که از هر گوشه ای ندای مخالفتی با حاکمیت بلند شود.
سیل مهاجرانی که عمدتا مأیوسانه از کشور خارج شده اند در کشورهای خارجی دولت های متخاصم را دلیرتر می کند تا با تحریک آنان و میدان دادن به مخالفان دل مردم را خالی کنند هرچند تاکنون تیرشان به هدف های تعیین کننده اصابت نکرده و مردم ما هوشیارتر از آنند که از این سوراخ ها گزیده شوند اما استمرار دشمنی ها بر اقتصاد ما سایه می افکند چنانکه باور اسلامی را شکم گرسنه تحمل نخواهد کرد و به قول سعدی:
«شب چو عقد نماز می بندم
چه خورد بامداد فرزندم»
در این میان عاشقان باید بمانند و خواجگان می باید غم خدمتکاران راحتشان نگذارد. اگر در جنگ تحمیلی آن همه جوان برومند و مؤمن و باوفا شهید نمی شدند و اصولا جنگی در نمی گرفت ما هم اکنون دغدغه پیری جمعیت نمی داشتیم و اگر امروز یا فردا جنگی دیگر را به ما تحمیل کنند و یا ما بی مهابا به جنگی ورود کنیم که حاصل آن شهدای بیشتری باشد در آینده جمعیت پیرتری را شاهد خواهیم بود. روزگار غریبی است برادر که از هر طرف برویم وحشتمان افزون می شود. راه هدایت بسته است و طریق ضلالت گشوده. دام ها برای جوانان فریبنده اند و انحراف ها زیبنده. ما هم اکنون شرایط سالهای 57-58 را نداریم. شرایط بسیار تغییر کرده است. ما هم تغییر کرده ایم. جهان هم تغییر کرده است. نمی توان صرفا با وعظ و خطابه و پند و نصیحت مملکت را اداره کرد.
برنامه ریزی رکن رکین حکومت داری است آن هم نه با برنامه ریزی سلیقه ای و محفلی؛ برنامه ریزی های اقتصادی ابزارها و اهدافی را طلب می کنند تا بتوان از منابع موجود بهره برداری مفید کرد و موانع را از پیش روی برداشت. علیرغم آنکه به اصلاحات فرهنگی و رفتاری نیاز شدید داریم. اقتصاد را به اضطرار می-باید اولویت دهیم. اقتصاد شتر گاو پلنگی تورم زا، بی ثبات و خسارت بار است. دولت غم جهانی دارد و مردم غم نانی، این بدان کی ماند؟
کشتی آمال ها و آرزوهای ملی کشور در اقیانوس پرخطر تلاطم ها و امواج سهمگین مقصدی را پیش روی دارد که اگر از آن مخاطرات رهایی بخشد به ساحل مقصود می رسد. یاری همگان باید و اتفاقی که هر کس برای حفظ جان از درون، کشتی را به سمت و سوی گرداب سوق ندهد. به قول حافظ:
به چشم عقل در این رهگذار پرآشوب
جهان و کار جهان بی ثبات و بی محل است
والسلام