در زمانه ای به سر می بریم که سرعت واکنش به رویدادها در حال همزمان شدن با سرعت انتقال خبر وقوع آنهاست . تا پیش از رواج بهره گیری از اینترنت و تلفن همراه وقتی خبر یک رویداد به گوش مردم می رسید حداقل یک روز و یا چندین ساعت از وقوع آن گذشته بود و خبرنگارها این فرصت را داشتند که پیش از بازتاب یک رویداد پیرامون چند و چون آن با مسئولین و کارشناسان مصاحبه کنند و به زمینه ها و بسترها و پیامدهای ناشی از آن بپردازند اما امروز به دلیل رقابت منابع خبری برای حفظ مخاطب ، هر رویدادی را حتی در حد گمانه زنی منتشر می کنند . به عنوان نمونه بسیار دیده شده که یک خبرگزاری ابتدا از شنیده شدن صدای یک انفجار در نقطه ای از کشور یا منطقه و جهان خبر می دهد که با گمانه زنی هایی همراه می شود و هیجانات و انتظاراتی را به مخاطبان خود تزریق می کند ، به طوری که تاثیر روانی آن را چند ساعت بعد روی قیمت طلا و ارزهای تاثیرگذار و بورس اوراق بهادار مشاهده می کنیم که البته برای جامعه ای که دچار بی ثباتی اقتصادی است و بازاری تاثیرپذیر از رویدادهای داخلی و منطقه ای و جهانی دارد ، بسیار زیان بخش است و صد البته کسانی هم که سواد رسانه ای ندارند با همین سرعت دچار خطا در داوری و موضع گیری می شوند که متعاقب آن شاهد انتظارات روانی مضاعف برای افزایش قیمت کالاها خواهیم بود . چنین وضعیتی، ریسک نگهداری پول در بانک ها را افزایش می دهد و مردم خرید ارزهای خارجی و طلا را بهترین شیوه ی پس انداز می دانند . جالب اینجاست که به دنبال تکمیل شدن پازل های همان خبر شاهد بازگشت قیمت ها به وضعیت قبل از انتشار اخبار اولیه نخواهیم بود زیرا سونامی های اقتصادی چند دهه ای نظیر تحریم، ایجاد این باور که قیمت ها پایین می آید را دشوار ساخته اند. پر واضح است که هم شبکه های خبری داخلی و هم خارجی وابسته به جریانات سیاسی و امپراتوری های رسانه ای از انتقال پلکانی اخبار سود برده و برای دامن زدن به گمازنه زنی های هدفمند، رویداد ها را آنگونه که دلخواه خودشان و در راستای تایید مواضع حزب و جناح متبوعشان تفسیر کرده و بدین وسیله به مدیریت افکار عمومی می پردازند.
بهره گیری غیر مسئولانه از حقه های تصویری مبتنی بر تکنولوژی مدرن نیز به یاری غوغاسالاران می آید تا شهر و منطقه ای را به جای شهر و منطقه ای دیگر جا بزنند. از این رهگذر وقوع یک رویداد غیرمنتظره به نفع کسانی است که به دنبال کاهش تنش های روانی ایجاد شده در پیوند با برخی رسوایی ها و سوت زنی ها هستند . شبکه های خبری وابسته به چنین جریان هایی بدون فوت وقت دست به کار شده و مشغول شاخ و برگ دادن به حواشی یک رویداد می شوند و انتظار دارند که بتوانند با معطوف کردن نگاه مردم به خبر جدید، برخی از موضوعات و مطالبات مطرح شده را از گردونه پیگیری خارج سازند .
متاسفانه تاثیر اخبار مهم بر ارزش پول ، همه ، خصوصا سرد و گرم چشیده های روزگار را علاقمند به پیگیری لحظه ای اخبار کرده و به موازات آن ، بی اعتمادی به رسانه های داخلی به دلیل خودسانسوری و محدودیت های غیر قابل توجیه، موجبات میدان داری رسانه های خارجی و فضای مجازی را فراهم نموده و آنها را به مرجع خبری طیف وسیعی از مردم تبدیل کرده است ! طبیعتا در چنین شرایطی نمی توان با تخطئه ی فضای مجازی کاری از پیش برد بلکه باید با استقبال از شفافیت و میدان دادن به رسانه های داخلی که رویکردی واقع گرایانه با محوریت منافع ملی دارند ، زمینه را برای ترمیم اعتماد آسیب دیده ی مردم فراهم کرد. در این وضعیت آشفته گاه می بینیم که در میان چهره های سیاسی و اقتصادی و هنری و مذهبی، افراد خلافکار ، گنده گو و خالی بند و کم سوادی پیدا می شوند که در عین همه چیز خواهی، ادعای همه چیزدانی هم دارند ، همین افراد موجب بازار گرمی گردانندگان فضای مجازی می شوند و در واقع تامین کننده ی سوخت لوکوموتیو قطار حاشیه سازی هستند به طوری که هم خود را مضحکه ی خاص و عام می کنند و هم اعتقادات مردم را به بازی می گیرند و در اغلب موارد کسی هم جرات گفتن از گل نازکتر به آنها را ندارد!
اگرچه به بهانه ی گل، آب به رازیانه هم می رسد و سیل به راه افتاده بسیاری از خرافات و باورهای غلط را مانند خار و خاشاک با خود مزبله تاریخ و دریای عدم می ریزد و روزبه روز از رونق برخی دکان های دو نبش کاسته می شود ولی باز هم نمی توان از خساراتی که به بار می آورد غفلت کرد . گاهی ماله کشی های ناشیانه برای جبران یک خطا از سوی کسانی که موقعیت و منافع و شهرت کاذب خود را به دنبال یک رسوایی در مخاطره می بینند ، موجب بروز خطاهایی زنجیره ای می شود که به روشن شدن زوایای رخدادهای فضاحت آمیز می انجامد .
در وضعیتی که نه رسانه های نیم بند می توانند عملکردی با خروجی مثبت داشته باشند و نه همه ی مخاطبان از سواد رسانه ای لازم برخوردارند ، شاهد ، گونه ای بلبشوی فرهنگی هستیم که در خوش بینانه ترین حالت به احساس بلاتکلیفی و تولید انتظاری کش دارختم می شود . تجربه ثابت کرده که در چنین شرایطی نه زایشی صورت می گیرد و نه بستری برای سرمایه گذاری های کلان فرهنگی و آموزشی و زیربنایی فراهم می گردد . ازاین رو ، به نظر می رسد که ما بیش از هر چیز نیازمند خروج از این وضعیت شتر گاو پلنگی برای پایان بخشیدن به انتظارات کشدار هستیم .
قابل کتمان نیست که زندگی در خانه های شیشه ای در عصر ارتباطات، هزینه های خاص خودش را دارد و وقتی همه چیز در حال دگرگونی های اساسی و پوست انداختن است دیگر نمی توان با شیوه های نخ نما شده به ارزیابی امور و مهندسی رفتارها پرداخت.