وارد حساب کاربری خود شوید

نام کاربر *
کلمه عبور *
مرا به خاطر بسپار

ایجاد یک حساب کاربری

فیلدها با ستاره (*) مشخص شده اند مورد نیاز است.
نام *
نام کاربر *
کلمه عبور *
تائید رمز عبور *
پست الکترونیک *
تأیید ایمیل *
کپچا *
Reload Captcha

    جنگ‌های تحمیلی و اما و اگرها  

    توسط محمد عسلی/ مدیرمسئول روزنامه عصرمردم 04 آبان 1403 30 0
    سرمقاله 5 آبان 1403 محمد عسلی                  جنگ‌های تحمیلی و اما و اگرها
    جنگ گاهی اجتناب‌ناپذیر می‌نماید و گاهی هم قابل پیشگیری است. بستگی دارد که جنگ هدف و منافع کدام کشور قدرتمند را تأمین می‌کند.
    جنگ‌هایی که در خاورمیانه اتفاق افتاده سه هدف عمده را در پی داشته است.
    یکم اعمال سلطه امپریالیست‌ها بر مخازن نفت و گاز، دوم پیشگیری از رشد اقتصادی و قدرت سیاسی کشورهای نفت‌خیز و سوم فروش و مصرف تجهیزات نظامی و وابستگی بیشتر به قدرت‌های صنعتی و نظامی غرب یا شرق.
    اما امروز آمریکا و انگلیس دو متحد که یکی سناریونویس است و دیگری مجری و کارگردان، جنگ در خاورمیانه را در واقع جنگ بر علیه سه کشور متحد قدرتمند دامن می‌زنند که مهمترین آن وارد کردن چین به جنگی ناخواسته به منظور تضعیف قدرت اقتصادی و محک زدن قدرت نظامی است. اما در این میان ایران را وجه‌المصالحه و لولوی ترسناکی نشان می‌دهند به ویژه برای کشورهای عربی منطقه تا نه فقط اتحادی بین ایران و این کشورها شکل نگیرد، بلکه دشمنی و اختلاف را تشدید نماید. همان سیاست انگلیسی‌ها که تقریبا پانصد سال است اجرایی کرده‌اند.
    اختلافات مرزی و دینی و مذهبی، دو هدف عمده‌ای است که تاکنون کشورهای اسلامی را از اتحاد با یکدیگر دور کرده است.
    سیاست خارجی کشورهای اروپایی، سیاستی بر مبنای اصول روابط بین‌المللی و دیپلماسی صادقانه و شفاف نیست بلکه مصلحت‌طلبی و اعمال زور به بهانه‌های مختلف حتی به بهای کتمان حقیقت و واقعیت‌هاست. به عنوان مثال برای خوش‌آمد و طرح دوستی با امارات به منظور ترغیب آن کشور در سرمایه‌گذاری و خرید تجهیزات نظامی و صنعتی علیرغم اینکه می‌دانند جزائر سه‌گانه جزء لاینفک خاک ایران است اعلام می‌کنند این جزائر متعلق به کشور امارات است. روسیه و چین هم همین هدف را دنبال کردند زیرا منافع خود در کشورهای عربی را چرب‌تر می‌دانند و به لحاظ سیاسی قصد دارند آنها را از روابط دوستانه با آمریکا دور نمایند زیرا آمریکائی‌ها به صراحت تاکنون اعلام نکرده‌اند که جزائر سه‌گانه تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی متعلق به امارات است.
    اگر جنگی تمام عیار در منطقه خلیج فارس اتفاق بیفتد بیشتر منافع کشورهای غربی از جمله آمریکا را تأمین می‌کند. شبیه جنگ خلیج فارس که آمریکا کویت را از حلقوم صدام درآورد و طی قراردادی 50 درصد نفت آن را متعلق به خود دانست به این بهانه که برای بازگرداندن کشور به وضعیت اول هزینه نظامی و سیاسی پرداخت کرده است.
    در مورد عراق پس از صدام هم همین اتفاق افتاد. انگلیس و آمریکا دو عضو ناتو پس از شکست صدام توافق کردند که آمریکائی‌ها از منافع نفتی برخوردار باشند و انگلیسی‌ها از منافع توریستی و داد و ستدهای تجاری خانواده‌‌های مظلوم و رزمنده آن همه کشته و خسارت‌های مادی و انسانی که عراقی‌ها در جنگ با آمریکا دادند چه طرفی از شکست صدام و سلطه آمریکا بستند و چه منافعی نصیب آنها شد؟
    هدف از جنگ‌هایی که آمریکائی‌ها بعد از جنگ جهانی دوم در آسیا و آفریقا به آن دامن زدند و هم‌اینک نیز می‌زنند صرفا سلطه سیاسی و اقتصادی بر منابع مالی و نفتی و جغرافیایی است زیرا در طول تاریخ هیچ امپراطوری بدون سلطه و کشتار مردمان دیگر کشورها نتوانسته است پایه‌های قدرت و سلطنت خود را سفت و محکم کند. خواه جنگ بین دو کره باشد، بین دو ویتنام شمالی و جنوبی باشد یا بین ایران و عراق و فلسطینیان و رژیم صهیونیستی و... در هیچ یک از این جنگ‌های خونین نه حقوق بشر رعایت شده. نه به قوانین بین‌المللی توجه شده و نه آه و ناله مظلومان دیده و شنیده شده است فقط هدف تأمین یا حفظ منافع کشورهای سلطه‌گر بوده است.
    اگر آمریکا به جنگی گسترده در خلیج فارس و خاورمیانه دامن بزند برای حمایت از هیچ کشوری نیست، حتی کشورهای متحد آمریکا بلکه غارت و چپاول ذخائر ارزی و منابع نفتی کشورهای مسلمان است و تضعیف آنها تا به یک قدرت منطقه‌ای تبدیل نشوند و پیوسته محتاج غرب باشند. در جنگ 1973 که ملک فیصل شیر نفت را به روی کشورهای غربی بست توسط برادرزاده‌اش در همان قصری که زندگی می‌کرد ترور شد هرچند آمریکائی‌ها به وعده خود عمل نکردند و قاتل ملک فیصل گردن زده شد و آرزوی پادشاهی را به گور برد.
    جنگ‌های تحمیلی که جنگ روسیه با اوکراین هم یکی از نمونه‌های آنهاست مرز نمی‌شناسد بلکه شرایطی را فراهم می‌آورد تا کشوری به قصد دفاع وارد جنگ با کشور دیگر شود هرچند می‌داند منافعش در جنگ نیست و برعکس خسارت‌های بسیار مالی و جانی خواهد دید. دیپلماسی زمانی کارساز است که بده بستان‌هایی در میان باشد.
    مانند زمانی که ارتش ایران و عراق در سال 1347 مقابل هم صف‌آرایی کردند با وساطت آمریکا قرارداد الجزائر تنظیم و امضا شد و در واقع جنگی رخ نداد اما دولت ایران قرارداد خرید هواپیماهای F4 را با آمریکا با خرید سایر تجهیزات نظامی به مبلغ 6 میلیارد دلار امضاء کرد و روس‌ها هم با عراق چنین معامله‌ای در حد و حدودی که اطلاع ندارم امضاء کردند یعنی جنگ با صلح مسلح عجالتا خاتمه یافت.
    کشورهای منطقه، هم‌اکنون نیز با چنین وضعی مواجهند. بهای صلح با خرید تسلیحات که گاه به گاه تهدید می‌شود و تجهیزات نظامی نوتری در رقابت کشورهای همسایه با هم خرید می‌شوند لذا صلح پایدار بدون خرید تجهیزات نظامی معنایی ندارد. همین روند است که بخش عمده‌ای از بودجه کشورها را می‌بلعد و سهم آموزش و پرورش و بهداشت و طرح‌های عمرانی کاهش می‌یابد و کسری بودجه‌ها را دامن می‌زند تا جایی که عربستان در زمان جنگ با یمن برای تکمیل طرح‌های عمرانی خود مجبور شد از بانک‌های آمریکایی وام دریافت کند.
    پیوسته جنگ‌های تحمیلی با اما و اگرهایی همراه بوده است که بعضا پیروزی در جنگ هم کمتر از هزینه‌های شکست نبوده است. برای پیشگیری از ضرر بیشتر بعضی مواقع تحمل ضرر چندی به مصلحت است مهم این است که چه امتیازی با چه بهایی باید به طرف مقابل داد و چه امتیازی با چه بهائی باید گرفت در اینجاست که دیپلماسی حرف اول را می‌زند.
    والسلام
     
    شماره روزنامه:8171
    این مورد را ارزیابی کنید
    (1 رای)
    آخرین ویرایش در جمعه, 04 آبان 1403

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
    از ارسال دیدگاه های نا مرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
    در غیر این صورت، «عصر مردم» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.