آه که چه زود پير ميشوند درختان، هوا، ابرها، زمين و ما آدمها! گويي همه چيز در مسير فرسودگياند و ديگر اصالتي نيست تا مسير طبيعي را طي کند از آن سمومي که برطرف جويبار وزيده عجيب است که رنگ گلي مانده و بوي نسترني!
راستي ما انسانها در اين بهشت که هنوزاهنوز در ديگر سيارات نمونهاي از آن يافت نشده جز آلودگي نيفزودهايم و اگر دانش و تجربهاي براي توليد و مصرف بيشتر به کار گرفتهايم و در ژنهاي درختان و آدمها تأثيرگذار بودهايم، خاصيت، طعم و مزه طبيعي ميوهها و محصولات را تغيير دادهايم. اين تغيير بيشک در ناسلامتي ما بي تاثير نبوده به نحوي که سموم ناشي از تغذيه درختان از کودهاي شيميايي در ميوهها رسوب کرده و در شير گاو هم رسوخ داشته است. مرگ و ميرهاي ناشي از تصادفات رانندگي کمتر از جانباختگان جنگ تحميلي و فرسايشي 8 ساله نيست. تألمات رواني حاصل زندگي ماشيني که بيش از توان آدمي سرعت حرکت را افزايش داده و انسانها را در حصار محدود تنفسي زنداني کرده است مقوله قابل بحث ديگري است که جاي حرف و حديث بسيار دارد و ما آنقدر در چم و خم مسائل اقتصادي و معيشتي و افزونخواهي گرفتاريم که به اين معذورات و محدودات و محصورات نميانديشيم.
چه بايدمان کرد که در دايره پرگار نقطه مياني، سرگردان شدهايم و هرچه بيشتر تلاش ميکنيم کمتر آرامش و آسايش داريم. دروغ از درون بازتابي چشمگير به برون دارد. يعني دروغ زباني و کلامي جاي خود را به سازهها، تصاوير و نوشتههايي داده است که انحراف از معيارهاي اخلاقي را آنچنان وسيع و گسترده کرده که پيدا کردن نقطه آغاز انحراف، زمان زيادي را ميطلبد تا بنشينيم و بيانديشيم که، که بوديم و چه شديم. از کجا آمديم و به کجا ميرويم.
اگر از پاي نيفتادهايم و هنوز حرکتي و اميدي داريم که مثلا دستمان، پايمان و چشمان ما کار ميکنند به اين معني نيست که دردي ما را نميرنجاند و از خود بيخود نميکند. بيماريهاي مسري پيري زودرس را ميتوان از لبهاي بسته و چشمان خمار و لرزش دستها ديد که چگونه همگان خيلي زود پير ميشويم اما طعم پيري را در تداخل روح جواني احساس نميکنيم.
ما مصرفکنندگان هواي آلوده، داروهاي بيهوده و غذاهاي فرسودهايم. ميگوييد نه! سري به مطبها و بيمارستانها بزنيد. تعداد داروخانهها را بشماريد. به حجم وسيع پروندههاي دادگستري نگاه کنيد. ميزان جرائم جنايي و حقوقي و تعداد احکام صادره در طول يک روز را ملاحظه نماييد. قتل و جرحهاي ناشي از تصادفات رانندگي و سوانح کاري را بررسي کنيد. و به اين مهم بيانديشيد که راستي کجاست برنامه اي براي پيشگيري از اين همه ناراستيها و ناملايمات و بيماريهاي قانونگريزي و قانونستيزي حاکم بر طبيعت؟
عجب است که با اين خرابيهايي که بشر بر زمين کريم تحميل کرده است باز هم ميچرخد. هرچند کمکمک آن هم انحراف از معيار پيدا کرده و ظريفانه جهت خود را به سمت برزخ تغيير مسير داده تا آنجا که شاهديم بارانهاي سنگين و حجيم شهرها را ميبلعند و طوفانهاي مهيب، همه سازهها و درختان را از جاي ميکنند. حتي گردبادهاي آنچناني به کاميونهاي سنگين رحم نميکنند و آنها را به فضا پرتاب ميکنند.
آيا اين تغييرات ما را به اين مهم توجه نميدهد که خانه از پايبست ويران است و ما در انديشه نقش ايوانيم؟
افسوس که سياستهاي جهاني آنچنان بر وقايع تلخ سايه افکندهاند که دانشمندان و نويسندگان هم از اين همه تغييرات ناصواب غافل ماندهاند. يا در انديشه کشفي جديدند و يا غم نان آنها را به اسارت برده است هرچند در تلاشي که مقدر بشر است دعوي بينيازي از هيچ قومي مقبول نيست اما کدام تلاش براي انسان آرامش و انديشه خلاق را رقم ميزند. گامهايي که پلکان سردابههاي الکل را طي ميکنند و چشمهايي که در محافل تخديرکننده روح و روان آدمي، حريصانه به سکس نگاه ميکنند و دستاني که ابزارهاي پرنده را براي حمل بمبهاي چند ده تني آماده ميسازند تا بيشتر بکشند و تخريب کنند چه پيام روشني براي سعادت و خوشبختي بشر دارند؟
کجايند نسخههاي پيشگيري قبل از درمان و درمان درست تشخيص دردها؟ آيا جز اين است که حلقههاي مفقوده پيشگيريها به فراموشي رفتهاند؟
انسان عاصي، گستاخ و افسار گسيخته بداخلاق امروزي با کدام توشه و قدرت مي تواند به کمال برسد که مدعي تسخير فضاهاي آسماني ديگر است؟
مگر چه گلي بر سر زمين زده است که ميخواهد سياره قابل زندگي ديگري را بيابد که در آن آب باشد و درخت و شرايط زيست؟
والسلام