میگویند دروغ هر اندازه بزرگتر باشد باورش سادهتر است. فرار از مجازات خلاف، جرم، جنایت، تقصیر، گناه که همه واژههای قراردادی هستند با دروغ و پنهانکاری امکانپذیر است. تاریخ نوشته و نانوشته گواه ترفندها، مکرها، حیله و فریبهایی کوچک و بزرگ هستند که در سیاست دولتها و جنگها و معاملات به کار گرفته شده است.
نادرشاه افشار برای نشان دادن تعداد عظیم لشکری که نداشت شبانه هزاران بز را با چرب کردن شاخهایشان و آتش زدن آنها از کوهستان اطراف مشهد به پایین روانه کرد تا به چشم دشمن لشکری عظیم به حساب آیند و وحشت آنها را به تسلیم وا دارد که چنین شد.
رجزخوانیهای تاریخی برای بزرگنمایی قدرتهای جنگی فاصله طولانی را طی کرده و تا به اینجا رسیده است که دونالد ترامپ رئیس جمهور فعلی آمریکا در سفرهای اخیرش به منطقه عربینشین خاورمیانه به گندهگویی و ترفندی متوسل شود که بگوید: «من از قدرت برای صلح استفاده میکنم...» در صورتی که در گوشه دیگری از خاورمیانه و در سرزمین ستمدیده فلسطین از قدرت برای کشتار کودکان، زنان و افراد غیرنظامی بیدفاع استفاده میکند و آنها را در خانههایشان که دیگر سقفی از آن نمانده توسط دستنشانده خود «اسرائیل» به خاک و خون میکشد.
سیاست که دیگر به معنای تنبیه کردن نیست و صرفا گشایش راهی برای تجاوز، غارت و فشار است دستمایه دولتهای آمریکا از بدو پیدایش تا به اکنون بوده و منبعد هم خواهد بود که از دو قدرت سختافزاری «نظامی» و نرمافزاری «موجپراکنی» برخوردار است. این شعر معروف که از گذشتهها به یادگار مانده: «برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی/ که در نظام طبیعت ضعیف پامال است» سخن بجایی است که تصویری از جهان گذشته و حال را نشان میدهد. قدرت اقتصادی و نظامی آمریکا ایجاب میکند تا رؤسای جمهور آنان خوی جهانخوارگی و زیادهخواهی را به نمایش گذارند و اگر غیر از این باشد باید تعجب کرد!
صلح مسلحی که آمریکائیها به دنبال آن هستند در بطن جنگ نهفته است و خود وسیله جنگی است که با تهدید، ارعاب و ایجاد ترس در طرف مقابل هر کشوری را تسلیم میکند اگر قویتر از آمریکا نباشد جز ایران که بر قدرت باور متکی است، تحریم، انزوای سیاسی و جنگ نرم هم وسیله کاربردی دیگری است که نوعی جنگ را رقم میزنند.
امپراطوریهای گذشته وقتی بزرگ و بزرگتر میشدند به نهنگهای دریایی میماندند که برای زنده ماندن باید هر روز ماهیهای بیشتری را بخورند. کسری بودجه آمریکا باید از راه جنگ تأمین شود و یا از طریق صلح مسلح، راه سومی وجود ندارد.
صلح آمریکایی یعنی باز کردن دروازهها برای ورود سرمایهدارانی که به دنبال سود و سلطه بیشتری هستند با روش و منش و فرهنگی که با خود میآورند و به کشورهای دیگر تحمیل میکنند. راه گریزی هم نیست مگر آنکه فرهنگ قویتری مقابل آنها بایستد و آنها را در فرهنگ خودی ذوب کند.
ژاپنیها، چینیها، کرهایها و دیگر کشورهای آسیایی که بسیار در حفظ فرهنگ سنتی خود مصمم بودند با ورود سرمایهگذاران آمریکایی تسلیم فرهنگ غرب شدند هرچند به ظاهر بعضی آداب و سنن خود را حفظ کردهاند اما جوانان آنها در چند نسل چنان ذوب فرهنگ غرب شدهاند که وقتی به زبان آنها سخن میگویند و کت و شلوار میپوشند و یا آواز و موسیقی غربی را به نمایش میگذارند آن وقت است که دیگر چینی، ژاپنی و یا کرهای نیستند.
قدرت اقتصادی برتر، فرهنگ زورآور را با خود همراه دارد. سخنانی که ترامپ در مورد ایران به زبان آورد هر چند به زعم بعضیها خیرخواهانه بود اما به بشقاب پلویی شبیه بود که موش مردهای روی آن باشد.
ما باید در برابر این قدرت از سیاستی بهره ببریم که طرف مقابل احساس پیروزی نکند و حواسمان باشد که اگر به خانه ما وارد شد چهارچشمی مواظبش باشیم و در حصار کامل نگهش داریم.
عربها، مغولها، ترکها و... به ایران تاختند اما در فرهنگ ما ذوب شدند. سلطه آنان دوامی نیاورد و جز آثاری از آنان باقی نماند و ایران با مرزهای فعلیاش در جغرافیای جهان ماند برای 2500 و اندی سال اما ما نه آن مردمان عصرهای امپراطوری هخامنشی، ساسانی، اشکانی هستیم و نه مردمان عصر صفوی و افشاری یا زند و قاجاری. زبان ما، لباس ما، سنتهای غذایی و قضایی ما دچار تغییر و تحولاتی شده است که ایران به ضرورت پذیرفته و نوعی یکدستی را رقم زده است.
به نظر میرسد قدرت نظامی و جنگ نرمافزاری ما هم به نوعی تقلیدی از غرب است با این تفاوت که چاشنی آن باور و ایمان اسلامی ماست. پس آنچه اجتنابناپذیر مینماید تأثیر و پذیرش دستاوردهای علمی و فنآوریهای روز است که تا حدودی از آن عقب ماندهایم.
ترامپ به خوبی میداند که تاب آوری مردم ما در برابر تحریمها و فشارهای اقتصادی تا چه میزان است و این نکته مهم را هم میداند که مرد جنگیم. امروز او با حربه صلح آمده است همراه با تهدید نظامی. فرصتی است تا با دیپلماسی از منافع صلح بهره بریم اما به این سادگی هم نیست.
دولتمردان آمریکا هزار چهره دارند و نم پس نمیدهند جز آنکه آبی دریافت کنند. ما باید تدبیری به کار گیریم که نه مانند کشورهای نفتخیز عربی جمع کنیم و دو دستی تقدیم آمریکا نماییم و نه تصور کنیم که بدون هیچ امتیاز دادنی به صلح میرسیم. سیاست پیوسته با دروغ همنشین و همراه بوده است. چندان هم در برابر دشمن صادق نباشیم. کتاب نه جنگ ونه صلح «هلی کارر دانکوس» روایتگر وعدههای دروغ و عملی نشده آمریکا و روسها بعد از جنگ جهانی دوم است که به ترفند، کشورهای دیگر را در استعمار خود درآوردند بدون آنکه، آزادی، نان و امنیت به آنها بدهند به مخاطبان توصیه میکنم این کتاب را که در سال 1367 منتشر شده است بخوانند.
والسلام