سرمقاله 28 اردیبهشت 1404 اسماعیل عسلی کابوس صلح دائمی در غرب آسیا
سیاست ، دنیای شگفت انگیزی است که اگر چه اصول آن را در دانشگاه ها تدریس می کنند و پیوند محکمی با اقتصاد دارد ولی در عین حال اینگونه نیست که بتوان رفتارهای سیاسی را با فرمول های ثابتی تفسیر و تحلیل کرد . رفتارهای متناقض در چنین دنیایی کم نیست که از نتیجه گرایی اغلب سیاستمداران حکایت دارد و بازی ناجوانکمردانه برای آنها مهم نیست . به همین دلیل است که برخی می گویند درآمیختن اخلاق و فرهنگ با سیاست با نتیجه گرایی سازگاری ندارد زیرا سیاست همه چیز را به رنگ خود در می آورد و همواره در حال تغییر و جابجایی است و دستاویزهای فراوانی برای انحراف از معیار در کنه رفتارهای سیاسی نهفته است . شما هر چقدر هم که اهل تسامح باشید نمی توانید دیدار ترامپ با احمدالشرع را توجیه اخلاقی کنید ولی بر پایه برخی ملاحظات سیاسی که مقطعی هم هست چنین دیداری می تواند راه رسیدن به اهداف منطقه ای را حداقل در مقطعی کوتاه برای ترامپ هموار کند . در همین رابطه فروش سلاح به کشورهای ثروتمند عربی با توجه به شعار ترامپ که خواهان خاورمیانه ای بدون جنگ است نیز پرسش برانگیز است ! شاید بتوان گفت ماجرای سفر ترامپ به خاورمیانه شباهت زیادی به رویداد 7 اکتبر دارد که اسرائیل مدعی بی اطلاعی از آن است و به اصطلاح می گوید که از حماس رکب خورده و مغبون شده ولی وقتی به دستاوردهای جنگ غزه که تغییر وضعیت در لبنان و سوریه و به تبع آن عراق و سایر کشورهای منطقه که نمونه ای از آن است نگاه می کنیم می بینیم اسرائیل قاعدتا نباید از این رویداد عصبانی باشد.
ممکن است ما از خود بپرسیم که چرا جمهوری خواهان که همواره روشن کننده ی آتش جنگ و رونق بخش کارخانه های تولید سلاح بوده اند و تداوم بی ثباتی ( زیر سر هر کسی که باشد ) به نفع آنهاست به دنبال برقراری صلح هستند . پیامی که دورنمای حاکمیت صلح در خاورمیانه به جهان مخابره می کند از دست رفتن مشتریان ثروتمند عرب است که برای حراست از امنیت مورد نیاز خود در صدد مسلح شدن به انواع سلاح ها هستند. همین تناقض هاست که بسیاری را در مقام تحلیل آنچه در غرب آسیا می گذرد دچار سردرگمی می کند .
ممکن است پاسخ این باشد که ترامپ به دنبال تاریخ سازی در مقطعی کوتاه است تا مشکلات اقتصادی آمریکا شامل بیکاری و تورم و کسر بودجه و بدهی های این کشور را با اتخاذ چنین سیاستی حل کند و جایزه صلح نوبل را هم بگیرد و زمینه ساز سرمایه گذاری در کشورهایی باشد که ظرف چند دهه ی اخیر بسیاری از زیرساخت های خود را در جریان جنگ های کور و بدون پیروز و خانمانسوز از دست داده اند.
اما این که گفته شود آمریکا اسرائیل را دور زده بیشتر به یک شوخی تاریخی شباهت دارد زیرا آمریکا همواره نیازمند به کشوری مانند اسرائیل است که تزریق کننده ی بی ثباتی در منطقه باشد تا دستاویزی برای فروش سلاح و برجسته شدن ادعای حمایت آمریکا از امنیت اعراب و حتی اسرائیل در مقابل هر گونه تهدیدی باشد .
در پیوند با همین موضوع معرفی ایران به عنوان عنصر اصلی برهم زننده ی امنیت منطقه از سوی ترامپ سخن شگفت انگیزی است که اگر واقعیت داشته باشد که قاعدتا نباید داشته باشد آمریکا باید منت پذیر باشد نه شاکی و اگر سخنی غیرواقعی است پس این اسرائیل است که برطرف کننده ی نیاز غربی ها و حتی چین و روسیه به بی ثباتی در منطقه است .
حالا شما هر چقدر هم که به خود بپیچید و به انواع و اقسام تحلیل ها متوسل شوید نمی توانید با فرمول ثابتی به ارزیابی عملکرد کشورهای منطقه بپردازید مگر این که اهل محاسبه باشید و ببینید مردم چه کشورهایی در این میان سود می برند و مردم چه کشورهایی زیان می بینند .
از زمان فروپاشی امپراتوری عثمانی تاکنون منطقه ی غرب آسیا و شمال آفریقا همواره به عنوان کانون تنش و منطقه ی مورد اختلاف مطرح بوده که سود آن به جیب سوداگران اسلحه رفته و به همین دلیل حاکمیت صلح در این منطقه به منزله ی کابوسی برای سوداگران جنگ خواهد بود.
از زمانی که برخی از کشورهای حاشیه خلیج فارس با سوء استفاده از وضعیت ایران تحریم شده به فکر سرمایه گذاری و ایجاد بازار و رونق بخشی بندرگاه های خود افتادند و به صنعت گردشگری روی خوش نشان دادند و فرودگاه های بین المللی راه انداختند ، مسئله ی امنیت برای تداوم این وضعیت برای آنها به اولویت اول تبدیل شد و آمریکا نیز به ایران هراسی روی آورد تا از این کشورها باج بگیرد . موافقت کشورهای عربی با مذاکرات هسته ای در این مقطع بیشتر با این هدف دنبال می شود که آنها می خواهند نقطه پایانی بر حکایت ایران هراسی بگذارند و استقبال از پیمان ابراهیم نیز کامل کننده ی این پازل است که با اما و اگرهای فراوانی روبروست
سیاست آمریکا و اروپا و حتی چین و روسیه درغرب آسیا اینگونه است که آنها این منطقه آغشته به تهدید و ناامنی را برای خود فرصت می بینند از این رو به نظر نمی رسد که حاضر به معاوضه تهدید و ناامنی با صلح باشند صلحی که برای آنها به کابوس شباهت دارد . اینجاست که رویکرد ایران به صلح در چارچوب قواعد پذیرفته شده بین المللی بهانه های نخ نما شده را از آنان خواهد گرفت .