وارد حساب کاربری خود شوید

نام کاربر *
کلمه عبور *
مرا به خاطر بسپار

ایجاد یک حساب کاربری

فیلدها با ستاره (*) مشخص شده اند مورد نیاز است.
نام *
نام کاربر *
کلمه عبور *
تائید رمز عبور *
پست الکترونیک *
تأیید ایمیل *
کپچا *
Reload Captcha

    شرکت استارتاپي ننه ي سلندر

    توسط اسماعیل عسلی/ سردبیر روزنامه عصرمردم 26 اسفند 1399 670 0
    یادداشت طنز سردبیر اسماعیل عسلی 27 اسفند 1399               شرکت استارتاپي ننه ي سلندر

    گيشنيز خانم از بوي گند مغازه مرغ فروشي محل که چهار قدم اونطرف تر خونه شون بود گلايه داشت و به ننه ي سلندر مي گفت : من نمي دونم آقا سيروس رو چه حسابي برداشته مغازه ي دولچه دوزي باباي خدابيامرزش که هيچ آزار و مزاحمتي براي همسايه ها نداشت ، کرده مرغ فروشي ، تا چند مدت پيش که يه مشت سگ و گربه اطراف مغازه پرسه مي زدن و حالو هم که مردم صف کيلومتري مي بندن که مرغ بگيرن ، از صبح تا شب هم صداي دعوا و مرافعه تو گوشمون مي پيچه و کوچه مون هم شده جاي پارکينگ ماشين و موتورسيکلت و دوچرخه و جاي سوزن اندازنيست ! ديروز دوتا کيف قاپ تو کوچه پرسه مي زدن ! ميگم والله سفره ي شما هم بو نفت ميده ؟!
    ننه ي سلندر که گوشش پر بود از خبرهاي ريز و درشت و داغ و ولرم اقتصادي و جسته گريخته چيزهايي در باره ي کارآفريني شنفته بود ، بدون توجه به گلايه هاي گيشنيز خانم فکري به نظرش رسيد و گفت : گيشنيز خانم اين حرفا رو ول کن ، ميگم چيطوره ما هم مثل اهل سياست از اين تهديد براي خودمون فرصت بسازيم و زير سايه ي مغازه ي آقا سيروس شرکت استارتاپي راه بندازيم . گشنيز خانم گفت : شرکت استارتاپي ديگه چه صيغه اي هست ؟ ننه ي سلندر گفت : من شنفتم تو شرکت استارتاپي چند نفر آدم بلاتکليف دور هم جمع ميشن و همديگه رو سرکار ميگذارن و با حرف مفت پول درميارن !
    گيشنيز خانم گفت : به حق چيزهاي نشنيده ، ميگم والله مثل اين که تو آروم و قرار نداري و دنبال شر ميگردي !
    ننه ي سلندر گفت : شر چي چيه عزيزم ، اين روزا تو دنيا از آب کره مي گيرن ، مشکل ما اينه که مغزمون درست کار نمي کنه ، بنده ي خدا تو اين محل ده بيست تا بچه ي قد و نيم قد از صبح تا شب بيکار و بيعار ميگردن ، من ميخوام براشون کار درست کنم !
    گيشنيز خانم گوشش رو تيز کرد بفهمه که منظور ننه ي سلندر از کار چي چيه ! ننه ي سلندر هم که مثل ترمز بريده هاي تشنه ي انتخابات روي ريل ايده پردازي افتاده بود گفت : نيگاه کن ببين چه صفي راه افتاده ! من شمردم چهارصد و پنجاه و هفت نفر مثل سرو ناز ارم رديف تو صف مرغ وايسادن ، بالاخره اينها خسته ميشن ، خيلي از اين بنده گون خدا بازنشسته ي ديابتي هستن که نميتونن خودشون رو بگيرن و اگر فريادرس نداشته باشن بايد به خودشون پوشک ببندن ، من ميخوام برم به همه شون بگم ، هر که نميتونه سرپا وايسه يکي از اين بچه هاي محل به جاش نوبت مي گيره و خودشون هم کنار ديوار بشينن بحث سياسي بکنن تا نوبتشون بشه ، هر کي هم دست به آب داره بياد خونه ما ، بالاخره کسي که ميخواد هفت هشت ساعت تو صف وايسه هم خسته ميشه و هم تنگش ميگيره ، بابت جاگيري 100 تومن و بابت هر نوبت دستشويي هم 50 تومن ازشون مي گيريم . من ميشم رئيس هيأت مديره اين شرکت استارتاپي تو هم بشو مشاور تبليغاتي و غنچه خانم هم عضو علي البدل که اگه يه وقت سرمون شلوغ شد ، دم دستمون باشه ازش کار بکشيم . با اين شيوه هم اين بچه موچه ها به نون و نوايي مي رسن ، هم خودمون حق کاريابي مي گيريم .
    با همين نام و نشون شرکت استارتاپي ننه ي غضنفر و شرکاء راه اندازي شد و گيشنيز خانم هم از سمساري محل چند تا صندلي زهوار دررفته کرايه کرد تا پيرپاتالا جايي براي نشستن کنار صف مرغ داشته باشن ، اصغر ماتيکي هم اومد تا با لودگي و قر و قنبيل اداي حاجي فيروز دربياره و غنچه خانم هم به کمک ننه ي سامان شروع کردند به صدور قبض پارک خودرو و حق نگهباني و حق دستشويي و ظرف يک هفته کاري کردن کارستون و دستشويي خونه ي ننه ي سلندر هم برو و بيايي به هم زد که گفتن نداره . روز دوم يک شرکت سست بنيان براي چسبوندن سفارش هاي تبليغاتي خودش به ديوار دستشويي ننه ي سلندر بابت هر ساعت 200 هزار تومن کرايه مي داد ، کار به جايي کشيد که از طرف شبکه "من برات بميرم" قرارداد پخش مستقيم مراسم توزيع گوشت مرغ با شرکت استارتاپي ننه ي سلندر امضاء شد و بچه هاي محل صف راه انداختن براي جاگيري که تو واگذاري کار به بچه ها عدالت رعايت بشه و خلاصه شهر فرنگي راه انداختن که اون سرش ناپيدا و تنها مشکلشون اين بود که چون مردم پول خرد نداشتن قرار شد آقا سيروس حق تخليه و پارگينگ و جاگيري و هزينه خنده و کرکر و تصويربرداري هم بکشه رو قيمت مرغ تا يکجا از حساب مشتري ها کم بشه ، آخر هفته که آقا سيروس و ننه ي سلندر و گيشنيز خانم و غنچه خانم نشستن پاي حساب سيصد و پنجاه ميليون تومن درآمد داشتن و خلاصه خرج دررفته دويست ميليون تومن رسيد به ننه ي سلندر ولي چشمتون روز بد نبينه دو هفته که از اين ماجرا گذشت دستشويي خونه ي ننه ي سلندر پلمپ شد . چون بعد از بررسي اظهار نامه بهداشتي بيماران بستري معلوم شد تمام اون بيچاره هايي که کرونا گرفته بودند حداقل يکبار رفته بودن دست به آب تو خونه ي ننه ي سلندر ، با معرفي دستشويي خونه ي ننه ي سلندر به عنوان يکي از کانون هاي شيوع ويروس کرونا در غرب خاورميانه از طرف اداره ي بهداشت دور خونه ي ننه ي سلندر نوار قرمز رنگ کشيدند و ننه ي سلندر هم در به در دنبال قسط بندي جريمه اي بود که براش بريده بودن . طولي نکشيد که شرکت نوظهور استارتاپي ننه ي سلندر هم از هم پاشيد و از قرار معلوم مرغ فروشي آقا سيروس هم براي جلوگيري از ازدحام مردم به کتابفروشي تبديل شد تا براي هميشه خلوت بمونه و تو اين کوچه قو هم پر نزنه !!!

    شماره روزنامه:7156
    این مورد را ارزیابی کنید
    (1 رای)
    آخرین ویرایش در سه شنبه, 26 اسفند 1399

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
    از ارسال دیدگاه های نا مرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
    در غیر این صورت، «عصر مردم» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    آرشیو روزنامه

    Ad Sidebar
    Ad Sidebar-3