اجلاس اخیر سران کشورهای اسلامی بار دیگر صحنه صدور بیانیهای مشترک در محکومیت حملات نظامی اسرائیل بود. اما پرسشی که امروز بیش از گذشته مطرح میشود این است که این محکومیتها تا چه اندازه میتوانند تأثیر عملی بر واقعیت میدانی داشته باشند؟
بیانیه پایانی اجلاس، از نظر ادبیات سیاسی قاطع و بیپرده بود و انسجامی نسبی میان اعضا به نمایش گذاشت. این اتفاق در شرایطی رخ داد که طی سالهای گذشته شکافهای عمیقی در میان کشورهای اسلامی درباره نحوه برخورد با مسئله فلسطین دیده میشد. در نتیجه میتوان گفت از نظر نمادین این یک گام مثبت و مهم بوده است اما در سطح عمل تجربههای گذشته نشان داده که محکومیتهای لفظی هر چند مهم، بدون پیگیری حقوقی و دیپلماتیک مشترک، بیشتر مصرف رسانهای دارند تا اثرگذاری واقعی. همین جاست که کشورهایی مانند قطر میتوانند نقش متفاوتی بازی کنند، دوحه با شبکه ارتباطی گسترده خود و با ابزارهای رسانهای و با سابقه میانجیگری در بحرانها، این ظرفیت را دارد که بیانیههای سیاسی را به طرحهای عملی و فشارهای دیپلماتیک تبدیل کند.
به بیان دیگر، اگر بیانیههای اجلاس در قالب اقدام هماهنگ مثل حمایت حقوقی از فلسطین در مجامع بینالمللی با ایجاد ساز و کارهای اقتصادی و سیاسی مشترک دنبال نشود، محکومیتها به همان الگوی تکراری گذشته فرو میغلتند. اما اگر کشورهایی مانند قطر و چند بازیگر دیگر ابتکار عمل را به دست بگیرند، این محکومیتها میتواند مقدمهای برای نقشآفرینی مؤثر جهان اسلام باشد.
در نتیجه، اجلاس اخیر را باید همزمان «فرصت» و «آزمون» دید. فرصتی برای نمایش وحدت سیاسی و آزمون برای اینکه آیا این وحدت به عمل منجر خواهد شد یا نه؟
قطر در اجلاس اخیر با تمرکز بر سه محور اصلی حمایت از آرمان فلسطین، تقویت همکاریهای اقتصادی میان اعضاء و توسعه ابزارهای دیپلماسی مشترک برای حل بحرانهای منطقهای، توانست تصویری از یک بازیگر فعال و مسئولیتپذیر ارائه دهد. سخنرانی نماینده عالیرتبه این کشور که بر «ضرورت همبستگی عملی» میان دولتهای اسلامی تأکید داشت، بازتاب گستردهای در رسانههای عربی و بینالمللی یافت.
از منظر نتایج عملی، کارشناسان چند پیامد را برای قطر برجسته میکنند:
1-تقویت جایگاه دیپلماتیک به معنای حضور فعال و ارائه ابتکارات جدید، وزن سیاسی دوحه را در تصمیمگیریهای سازمان همکاری اسلامی بالا برد.
2-فرصتهای اقتصادی: توافقهای جانبی حاشیه اجلاس، بستر تازهای برای همکاریهای سرمایهگذاری و تجاری قطر با کشورهای عضو ایجاد کرد.
3-افزایش نقش میانجیگری: قطر با تجربه قبلی در پروندههای یمن، لبنان و افغانستان، اکنون میتواند از حمایت رسمیتر سازمان همکاری اسلامی در ابتکارات میانجیگرانهاش بهره ببرد.
4-تقویت وجهه بینالمللی: حضور پررنگ در این اجلاس، تصویری از قطر به عنوان کشوری فعال در حل بحرانهای جهان اسلام به نمایش گذاشت و آن را در میان افکار عمومی منطقهای برجسته کرد.
به نظر میرسد این روند راهبردی حساب شده از سوی دوحه برای تثبیت موقعیت خود در میان کشورهای اسلامی و افزایش وزن چانهزنیاش در پروندههای جهانی باشد. قطر با بهرهگیری از ابزارهای اقتصادی، رسانهای و دیپلماتیک خود در حال تبدیل شدن به یکی از مراکز اصلی سیاستسازی در جهان اسلام است. جایگاهی که در سالهای آینده میتواند ابعاد گستردهتری به خود بگیرد.
ناگفته پیداست که نقش انقلاب اسلامی ایران در روشنگری افکار عمومی مردم جهان به ویژه مسلمانان جدای از بعضی ناکامیهای آن تجربهای برای کشورهای اسلامی در مقابله با استبداد خارجی و فشارهای آمریکا و اسرائیل در زیادهخواهیها و ترکتازیهاست.
سخنان رئیسجمهور ایران آقای پزشکیان که به شدت حملات اسرائیل به قطر را محکوم کرد از زبان تند بسیاری از سران کشورهای اسلامی در این اجلاس به گوش رسید و این خود میتواند در آینده راهگشای مبارزه ضد استعماری بر علیه آمریکا و رژیم صهیونیستی باشد.
کشورهای عربی نفتخیز حوزه خلیج فارس که امنیت خود را با صرف میلیاردها دلار توسط آمریکا تضمین شده میدانستند اینک دریافتهاند که اگر خود و یا با وحدت کشورهای اسلامی نتوانند آن را حفظ کنند در واقع امنیتی نخواهند داشت.
و حرفی که بارها از زبان دولتمردان و رهبر جمهوری اسلامی بیرون آمد و تکرار شد امروز به سران کشورهای اسلامی ثابت گردید که آمریکا و قول و قرارها و تعهداتش ضمانت اجرائی ندارد و هر جا منافع خود را بهتر تشخیص دهد روی به آن سوی خواهد کرد و همپیمانانش را فدا میکند.
در هر صورت اجلاس قطر میتواند به یک تصمیم مقطعی بدون نتیجه منجر شود و یا به یک روندی که آینده کشورهای اسلامی را در برابر مخاطرات حملات اسرائیل تضمین نماید.
والسلام