روزنامه عصر مردم در سراسر جهان یک پورتال خبری آنلاین آنلاین و منبع برای محتوای فنی و دیجیتال برای مخاطبان با نفوذ خود در سراسر جهان است. شما می توانید از طریق ایمیل یا تلفن به ما بپیوندید.
+(98) 713-234 8010-13
دست واسطه ها را قطع مي کنيم، ارزش پول ملي را بالا مي بريم. يارانه هاي نقدي را ده برابر مي کنيم. به هر زن خانه دار حقوق مي دهيم. نرخ ارزاق عمومي را کاهش مي دهيم و نهايتاً اقتصاد را سر و سامان مي دهيم.
اين سخنان نامزدهاي انتخابات رياست جمهوري بود که هنوز آهنگ زبان و بيان آنها در رسانه هاي ملي و در ذهن مردم تداعي مي شود.
اما امروز با گذشت حدود دو هفته شاهديم که دامداران شيرها را در خيابان رها مي کنند و مي گويند: وقتي هر کيلو علوفه گاوي پنج هزار تومان است چگونه مي توان يک کيلو شير را به شش هزار تومان فروخت آن هم هنوز دولت اين نرخ را رسماً نپذيرفته است. از آن طرف کارگران نفتي و پتروشيمي بعضي کارخانجات بخش دولتي به خيابانها آمده و تقاضاي بازگرداندن اشل قبلي حقوق خود را دارند.
افزايش هر ميزان حقوق و دستمزد علاوه بر بالا رفتن تورم و نقدينگي، گراني چند برابري اجناس و کالاها را به دنبال دارد و ارزش پول ملي را در سراشيبي سقوط قرار مي دهد.
در واقع يک يا چند دور باطل را در طول مدت 40 سال تجربه کرده ايم.
قبل از پيروزي انقلاب اسلامي که تقريبا نرخ ريال در برابر ارزهاي خارجي ثابت بود و به برکت جنگ اعراب و اسرائيل در سال 1973 که ملک فيصل شير نفت را به روي غرب بست شاه خوشحال بود از اينکه روزانه 6 ميليون بشکه نفت فروخته و به درآمد بالايي دست يافته است. در همان زمان هويدا در مصاحبه تلويزيوني اعلام کرد: آنقدر پول داريم که نمي دانيم با آن چه کنيم؟
نتيجه آنکه ايران تورم 23 درصد را تجربه کرد و شاه مشاوران اقتصادي خود را کنار گذاشت و گفت: خودم مي دانم چه کنم.
جشن هاي دو هزار و پانصد ساله را راه انداخت و سهام بعضي کارخانجات آلمان و انگليس را خريد و سرکيسه را به روي کشورهاي مصر، اردن و بعضي کشورهاي آفريقايي و آسيايي باز کرد و متکبرانه خود را ناجي اوپک دانست اما از آن همه درآمد نفتي در شرايطي که نه جنگ داشت، نه تحريم و نه چالش هاي سياسي و اقتصادي آن روز نفعي به روستاها و آباداني استانها نرسيد.
کشور به سيبي ظاهرا خوشرنگ و درشت مي مانست که به قول شاه در جزيره آرامش رشد کرده و راه تهران بزرگ را طي مي کند.
نتيجه آنکه آن روز حاکميت آنقدر خود را ذوق زده به جلو تصور مي کرد که با پيشاني به زمين خورد و حاصل آن انقلابي شد که اکثريت قريب به اتفاق مردم فرياد زدند ما شاه نمي خواهيم.
و امروز برعکس، جنگ تحميلي 8 ساله، تحريم هاي 40 ساله، دشمني هاي پيدا و پنهان آمريکا و ساير کشورهاي متحد آن و حتي به اصطلاح کشورهاي مسلمان منطقه در پي نابودي ما برآمده و اقتصاد را، هم دشمنان و هم دوستان نادان انقلاب به اين روز انداخته اند که تورم، رکود و کاهش غيرقابل پيش بيني هزار درصدي پول ملي را در پي داشته است، يعني از عقب افتاديم.
به نظر مي رسد هم شاه هم هويدا نخست وزير مدعي اقتصادداني و هم مديران اقتصادي جمهوري اسلامي اقتصاد را فهم نکردند و در وضعيت دارايي و نداري هيچ کدام نتوانسته اند فقر و نابساماني اقتصادي را سر و سامان دهند با اين تفاوت که شاه در جزيره آرامش بود و جمهوري اسلامي و مديران آن مدام در چالش هاي سياسي و اقتصادي، تمامي کشورهاي غربي به ويژه آمريکا را مقابل خود داشته اند.
و اما بعد؛
تجربه نشان داده اقتصاد ايران با وجود تحريم هاي ظالمانه، چالش هاي سياسي و منطقه اي و مديران بدون تخصص، انحراف از معياري را طي کرده که هرچه زمان از آن مي گذرد انحراف بيشتري در پي دارد.
متأسفانه امروز و هم ديروز و شايد فردا و فرداها اقتصاد کنوني ايران پاشنه آشيل دولت است و راه گريزي پيدا نيست مگر آنکه تغييراتي در روش اعمال اقتصادهاي دور باطل داده شود. آيا بانک ها بايد به شيوه بانکداري جهاني ادامه کار دهند و روش شتر، گاو، پلنگي از ميان برود. يا آنکه بانکداري اسلامي جايگزين آن شود که بخشي از آن در عقود اسلامي را 40 سال تجربه کرديم به نحوي که از محتوي خالي بود و به لحاظ شکلي صورتي از آنها را روي کاغذ امضاء مي گيريم.
دو ديگر آنکه با برداشتن چند صفر راه ترکيه و آلباني را طي کنيم و ارزش پول ملي را با پشتوانه جواهرات و کار رقم زنيم.
سه ديگر آنکه کارهاي دولتي را به بخش خصوصي واگذار کنيم و بار سنگين حقوق و خاصه خرجي ها را از روي دوش دولت برداريم.
و نهايتا به صلحي پايدار و رفع دشمني ها نزديک شويم تا مدتي مردم و اقتصاد نفس بکشند بدون آنکه بخواهيم از معيارهاي انقلاب اسلامي کوتاه بياييم.
و در پايان فرصتي به استانها بدهيم تا براساس قابليت هاي جغرافيايي و خلاقيت هاي فردي دستشان از مرکز کوتاه شود و خود بکارند و خود بخورند نه آنکه براي نان هم دستشان به سوي مرکز روانه گردد تا سهم گندم خود را دريافت کنند.
ما چه بخواهيم و چه نخواهيم در جهاني زندگي مي کنيم که افزايش جمعيت و رشد علمي و صنعتي دست بسياري از انسانها را از کار دائم کوتاه کرده و گرمايش تدريجي زمين موقعيت هاي آب و هوايي را دستخوش تغيير کرده است. اگر سالياني مردمان براي نان مي جنگيدند امروز و فردا براي آب بايد بجنگند و در حالي که ظاهراً جنگي در بين نيست جنگي نهفته در جريان است و امنيت کشورها را تهديد مي کند.
جنگ سرد رسانه اي، جنگ پيدا و پنهان تروريستي، جنگ آب و نان، جنگ کار و بيکاري و متأسفانه جنگ باورها و سوراخ شدن عميق شاهراه هاي اخلاقي که بدترين جنگ هاست. حالا جاي يک سئوال مهم خالي است، کدام حاکميت ها با چه راه و روش و با کدام ايدئولوژي مي توانند کشوري را در امنيت قرار دهند و رضايت عمومي را کسب نمايند؟
به نظر مي رسد کشورهاي بزرگ اقتصادي جهان هم هنوز نتوانسته اند پاسخي درخور براي اين سئوال داشته باشند زيرا درختي که ريشه ستبر و قامتي بلند را در طول ساليان داشته و دارد نبايد از کرم زدگي دروني غافل شود اگر چنين نباشد تمدن هاي بزرگ گذشته، امروز هم کاخ هايشان سر بر آسمان مي سائيد نه آنکه در خرابه بناهاي آنها جغد و روبه آرام مي گرفتند.
چشم ها را بگشائيم طوري ديگر ببينيم.
والسلام
لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
از ارسال دیدگاه های نا مرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
در غیر این صورت، «عصر مردم» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.