وارد حساب کاربری خود شوید

نام کاربر *
کلمه عبور *
مرا به خاطر بسپار

ایجاد یک حساب کاربری

فیلدها با ستاره (*) مشخص شده اند مورد نیاز است.
نام *
نام کاربر *
کلمه عبور *
تائید رمز عبور *
پست الکترونیک *
تأیید ایمیل *
کپچا *
Reload Captcha

    حکايت همچنان باقي است  

    توسط اسماعیل عسلی/ سردبیر روزنامه عصرمردم 02 اسفند 1401 168 0
    سرمقاله "اسماعیل عسلی" 30 بهمن 1401          حکايت همچنان باقي است
    در حال حاضر با توجه به افزايش هزينه هاي زندگي کمتر جواني حاضر به ازدواج و فرزند آوري است يعني عملا حداقل براي بيش از هفتاد درصد جوانان غير ممکن است که بتوانند حتي با قناعت کردن به حداقل امکانات تشکيل خانواده بدهند . اگر بخواهيم دست از دل برداريم بايد بگوييم تنگناهاي معيشتي و تغيير سبک زندگي ازدواج جوانان متعلق به طبقه ي متوسط به پايين که اکثريت جوانان را تشکيل مي دهند را با مشکلات زيادي مواجه کرده است . شما تصور کنيد زماني بود که عروس مي پذيرفت در خانه پدرشوهر و در کنار مادرشوهر و چند نفر جاري در يک خانه زندگي کند و همه هم از آشپزخانه اي مشترک استفاده کنند و حتي کنار هم پاي يک سفره بنشينند و اين همسايگي تا زماني که پسر خانواده پس اندازي متناسب براي خريد يک خانه فراهم مي کرد ادامه داشت و مدتي بعد هم با درگذشت پدر شوهر و مادر شوهر خانه را مي فروختند و بين هم تقسيم مي کردند و خدا را هم شاکر بودند . البته چالش هاي عروس و مادرشوهري و سختي هاي پدر سالاري هم بر زندگي زوج هاي جوان سايه مي انداخت ولي همه ي اين مسايل به اميد خانه دار شدن و مستقل گرديدن قابل تحمل بود . طبيعتا از رهگذر چنين رويه اي پدر و مادرها هم از خانه ي سالمندان سردرنمي آوردند . کم سن و سال بودن دختران و کم سوادي آنها هم موجب مي شد که از حقوق خود دم نزنند و همه چيز را به عنوان سنت که سال ها جريان داشته ، بپذيرند . ولي اکنون ديگر تنها به بلوغ جنسي رسيدن شرط ازدواج نيست بلکه صاحب خانه بودن يا حقوق مکفي براي پرداخت اجاره داشتن که مستلزم شاغل بودن و تحصيل کرده بودن است شرط اساسي خانواده ها براي موافقت با ازدواج فرزندانشان است و اگر در اينجا و آنجا کساني از روي حسن نيت و خوش باوري از قناعت و آسان گيري سخن مي گويند خودشان هم مي دانند و شلوغي راهرو دادگاه ها نيز گواهي مي دهند که اين گونه حرف ها ديگر شنونده اي ندارد زيرا نمي توان واقعيت هاي زندگي را کتمان کرد . وقتي صاحب خانه تک فرزندي و يا نداشتن فرزند را شرط اجاره دادن خانه قرار مي دهد ، سخن از فرزند آوري براي افراد بي بضاعت بدان مي ماند که بخواهيم جوغني را به طبقه هفتم يک آپارتمان ببريم و در آن گوشت بکوبيم و هيچ همسايه اي هم اعتراض نکند ! !سطح تاب آوري جوانان اين دور و زمانه در حدي نيست که بتوان آنها را به چنين ازدواج هايي ترغيب کرد و از آنها انتظار فرزند آوري هم داشت چرا که نيازهاي فرزندان براي بزرگ شدن و رشد فکري و عقلي و جسمي قابل مقايسه با گذشته نيست . گذشت آن زماني که زن هاي خانه دار هر هفته يک سبد رخت و لباس را بر دوش مي کشيدند و تا چشمه سعدي پياده روي مي کردند و رخت و لباس خود را در آنجا مي شستند و پهن مي کردند و پس از خشک شدن با خود به خانه مي آوردند و خبري هم از جارو برقي و ماشين ظرفشويي و گاز کشي نبود و بايد با دود چراغ و بوي نفت شب و روز خود را سپري مي کردند . کساني که هنوز در آن حال و هوا هستند بايد به خود بيايند . طالبان که اجازه ي با سواد شدن به دختران نمي دهند به دليل ترس آنها از تغيير سبک زندگي است چون قادر به پاسخگويي به نيازهاي ناشي از تغيير سبک زندگي نيستند و اساسا با چنين بينشي نمي توانند حتي يک روستا را اداره کنند  !در گذشته افتخار خانواده ها اين بود که آفتاب و مهتاب دخترشان را نديده است اما امروزه مردم مدرک تحصيلي دخترشان را به ديوار مي کوبند تا بگويند دخترما چشم و گوش بسته نيست و با حقوق خود آشناست .
    جالب اينجاست که در آمريکا با وجود اين که مدرنيسم چهار نعل مي تازد اما آنها با مشکل فرزند آوري و کاهش جمعيت روبرو نيستند و نسبت به اروپايي ها از لحاظ زاد و ولد وضعيت بهتري دارند ضمن اين که به مدد رشد اقتصادي شهرهاي آمريکا را به کانون گردهمايي جوانان نخبه و يا ثروتمندان مهاجر از سراسر جهان تبديل کرده اند که از همين رهگذر به کيفيت جمعيت آنها افزوده مي شود . حال اين پرسش مطرح است که چگونه مي شود که در آمريکا تغيير سبک زندگي مانعي براي ازدواج و فرزند آوري نيست اما در ايران چنين مشکلي وجود دارد ؟ پاسخ اين است که در ايران به دليل حرکت طبقه متوسط به سمت تلاشي و رفتن زير خط فقر ، تشکيل خانواده بسيار دشوار است . ما حتي اگر خانه و خودرو و وسايل تشريفاتي زندگي را هم از فهرست ملزومات زندگي براي خانواده هاي جوان حذف کنيم ، درآمد آنها حتي کفاف پرداخت اجاره و خوراک و فرزند آوري را هم نمي دهد . در اين شرايط حتي اگر برنامه ريزي دولت براي ساخت يک ميليون خانه در سال نيز تحقق پيدا کند که با اما و اگرهاي زيادي روبروست باز هم سهم جوانان ازدواج نکرده از اين يک خانه ها قابل ملاحظه نيست هر چند از همين الان واسطه ها کمين کرده اند تا به صورت نيابتي پول ساخت چنين خانه هايي را بپردازند و در بهترين شرايط بي خانمان ها را به اجاره نشين خود تبديل کنند چون با توجه به ارزيابي صورت گرفته خانه هايي که در جريان نهضت ملي مسکن ساخته مي شود حداقل متري 6 ميليون تومان هزينه در بر دارد که کمتر بي خانماني از عهده ي پرداخت آن برمي آيد . در نتيجه مشمولين اين طرح ناگزير خانه ي خود را پيش فروش مي کنند و کساني که پول و سرمايه دارند به ميدان مي آيند و تغييري در وضعيت مردم نيازمند ايجاد نمي شود مگر اين که دولت با خريد خانه هاي خالي نسبت به واگذاري آنها به صورت رايگان ولي 10 ساله به جوانان حاضر به ازدواج و فرزند آوري اقدام کند که معلوم نيست بانک هايي که با سپرده هاي مردم انبوه سازي کرده اند اجازه ي چنين کاري را بدهند . لذا حکايت همچنان باقي است .
     
    شماره روزنامه:7702
    این مورد را ارزیابی کنید
    (1 رای)
    آخرین ویرایش در سه شنبه, 02 اسفند 1401

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
    از ارسال دیدگاه های نا مرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
    در غیر این صورت، «عصر مردم» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.