وارد حساب کاربری خود شوید

نام کاربر *
کلمه عبور *
مرا به خاطر بسپار

ایجاد یک حساب کاربری

فیلدها با ستاره (*) مشخص شده اند مورد نیاز است.
نام *
نام کاربر *
کلمه عبور *
تائید رمز عبور *
پست الکترونیک *
تأیید ایمیل *
کپچا *
Reload Captcha

    خنده اي تلخ  

    توسط اسماعیل عسلی/ سردبیر روزنامه عصرمردم 04 اسفند 1401 79 0
    سرمقاله "اسماعیل عسلی" 4 اسفند 1401        خنده اي تلخ
    برخي از دانستني ها مانند برخي خوردني ها نه تنها سود آور نيست بلکه زيان بخش است چرا که بخشي از حافظه را اشغال مي کند و در زندگي ما نيز هيچ تاثير مثبتي ندارد . ديروز يک نفر به من گفت شما مي داني که نام بچه ي ايلان ماسک چيست ؟ گفتم نه  !با نگاهي عاقل اندر سفيه گفت نام بچه ي ايلان ماسک يک فرمول رياضي است  !البته ايلان ماسک آدم بسيار رند و آب زيرکاهي است و مي داند که حتي با نحوه ي نامگذاري فرزندش هم مي تواند درآمد کسب کند و نظر ديگران را به خود معطوف دارد . باز چند روز پيش در خبرها خواندم که فلان هنرپيشه چندين ميليون دلار خرج عروسي خود کرده و خبرش را رسانه اي کرده ولي توانسته از طريق انتشار خبر آن 17 ميليون دلار درآمد کسب کند . ترامپ هم اهل اين حقه بازي ها بود به طوري که در جريان انتخابات رياست جمهوري با توئيت هاي عجيب و غريب بسياري از مردم دنيا را سر کار گذاشت و از اين طريق درآمد کسب کرد . از اين نمونه ها فراوان است که کساني براي جلب توجه مردم و کسب درآمد براي خودشان شايعه درست مي کنند و چند روز بعد هم به تکذيب آن مي پردازند که هم شايعه و هم تکذيب آن براي آنها در اين دنياي بي صاحب موجب کسب درآمد مي شود . اين که فلان هنرپيشه با هنرپيشه اي ديگر ازدواج کرده يا از او طلاق گرفته چه تاثيري در زندگي ما دارد که بخواهيم ذهن خود را به آن مشغول کنيم .
    وقتي دقت مي کنيم مي بينيم اين روزها بخشي از وقت کودک و نوجوان و جوان و ميانسال و حتي کهنسالان صرف دانستن و به خاطر سپردن چيزهايي مي شود که اثربخشي آن در زندگي چيزي در حد صفر است .
    اساسا ميل به دانستن همه چيز در اين دور و زمانه آفت ورود به ميدان عمل است . گذشت آن زماني که يک نفر با خواندن نزديک به پنجاه تا شصت کتاب در زمينه ي نجوم و طب و طبيعيات و فلسفه و منطق و کلام و صرف و نحو به عنوان علامه ي دهر شهرت پيدا مي کرد و مردم سير تا پياز را از او مي پرسيدند و اگر جواب اشتباهي هم مي داد کسي متوجه نمي شد  !امروزه تنها در دانش پزشکي صدها زيرشاخه وجود دارد که براي تخصص گرفتن در هر شاخه اي بايد سالها به مطالعه و تحقيق پرداخت . البته هنوز هم شاهد وجود رسوبات چنين رويکردي در بين مردم هستيم به طوري که اگر کسي در يک جمع و دورهمي از بيماري خود سخن بگويد همه ي حضار هر کدام به نوعي براي او نسخه مي پيچند يا اگر کسي بگويد خانه ي من چنين ايرادي دارد همه تلاش مي کنند بگويند که در زمينه ي معماري و ساخت و ساز تبحر دارند . پر واضح است که وقتي چنين رويکردي به دنياي اقتصاد و سياست وارد مي شود همه سياست مدار مي شوند و تصور مي کنند مي توانند مسئوليت بپذيرند و گره گشاي مشکلات مردم باشند و مي آيند و کاري هم از دستشان برنمي آيد و به جاي زير ابرو برداشتن چشم را کور مي کنند و همه را انگشت به دهان  !دنياي امروز را اقتصاددانها اداره مي کنند نه مدعيان همه چيزداني که براي هر پرسشي پاسخي آماده در آستين دارند در حالي که حتي قادر به خواندن مطلبي که ديگران برايشان نوشته اند نيستند! مردمي که تحت تاثير تبليغات مسموم ناگهان فريب رشد ناگهاني بورس را مي خورند و سرمايه و هستي خود را به باد فنا مي دهند روزي ديگر هم وارد بازار سکه و دلار مي شوند و نمي دانند که سررشته تمامي اين کلاهبرداري ها در دست چند نفر است . مردمي آزمند که بوي کباب به مشامشان مي خورد اما نمي دانند که دارند خر داغ مي کنند .
    اينجاست که مي گويند آنقدر که احساس همه چيز داني خطرناک است ، ناداني خطر ندارد زيرا نادان مي داند که نمي داند و ناگزير از اين و آن مي پرسد اما کسي که تصور مي کند خيلي مي فهمد و همه بايد مطابق خواست او عمل کنند ، آنچنان به زمين مي خورد که تا سالها قادر به برخاستن نيست .
    در جامعه ي هرهري مذهب ، بهترين راه براي کسب درآمد کلاه برداري است که به دانش و پول زيادي هم نياز ندارد بلکه کافي است بداني که طرف مقابل چيز زيادي نمي داند لذا اگر کسي با راه و رسم سوء استفاده از نقطه ضعف مردم آشنا باشد به راحتي مي تواند آنها را سرکيسه کند . در همين ماجراي اوج گيري قيمت خودرو مردم به اميد برنده شدن معادل ميلياردها دلار به حساب ايران خودرو و سايپا پول واريز کردند . نام عده ي کمي در قرعه کشي بيرون آمد و عده ي زيادي پول خود را محبوس کردند و زماني که پولشان به آنها بازگردانده شد بخشي از ارزش آن در اثر تورم از بين رفته بود . در جامعه اي که موج سواري حرف اول را مي زند ، رشد اقتصادي فريبي بيش نيست . در شرايطي که مردم مي توانند با نخريدن و قهر از بازار قيمت ها را پايين بياورند چرا بايد به اين و آن التماس کنند که تورم را کنترل کنيد ؟ يک روز مردم براي سپردن پول خود به بانک ها هجوم مي برند و روز ديگر به طرف طلافروشي ها گسيل مي شوند و روز ديگر سر از صرافي ها بيرون مي آورند . نتيجه چينن رويکردي اين است که در يخچال برخي خانه ها چندين کيلو گوشت ذخيره شده ولي عده اي ديگر يخچالشان از گوشت خالي است . از يک طرف چندين ميليون خانه ي خالي داريم و از طرفي ديگر چندين ميليون بي خانمان . آيا تاکنون کسي ارزيابي کرده است که در پستوي خانه ها و گاو صندوق ها چه ميزان طلا پنهان شده در حالي که مي توان با چند صد تن طلاي موجود در خانه ها هزاران کارخانه را راه اندازي کرد و عده ي زيادي را به کار مشغول نمود . در اين ميان هيچ کس از خود نمي پرسد داشتني که به قيمت نداشتن ديگران به دست مي آيد جز ناامني چه حاصلي دارد؟ . کسي که مي خواهد امنيت رواني داشته باشد طلا ذخيره مي کند ولي همين طلاي ذخيره شده امنيت رواني را از او مي گيرد زيرا گرسنگي يعني رواج ناامني و دزدي . در جامعه ي ما چند ميليون تن آهن و فولاد صرف ايجاد فنس کشي و ايجاد مانع و حصار و دزدگير و قفل و زنجير و ساخت درب ضد سرقت مي شود و در عين حال باز هم شاهد دزدي و سرقت هستيم . آيا اگر از بالا به زندگي خودمان نگاه کنيم ، نقش خنده اي تلخ بر لب ما  ترسيم نمي شود ؟
     
    شماره روزنامه:7706
    این مورد را ارزیابی کنید
    (1 رای)
    آخرین ویرایش در پنج شنبه, 04 اسفند 1401

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
    از ارسال دیدگاه های نا مرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
    در غیر این صورت، «عصر مردم» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.