وقتي بنا باشد به هر دليل نامعقول کراوات نزنيم و اگر لباسمان چروکيده و بي اتو و کفشمان بي واکس باشد هم اشکال ندارد، کسي به شهرداري اعتراض نمي کند که چرا خيابان ها به ندرت خط کشي مي شود و در و ديوارها زير آگهي هاي تبليغاتي پنهان شده اند و تابلوهاي عريض و طويل و نامتناسب با يکديگر پيشخوان مغازه ها را تا نيمه دريچه اتاقک هاي بالايي پوشانده اند.
کسي اعتراض نمي کند که چرا پروانه هاي ساختماني براي متقاضيان به هر ميزان تراکم تا سقف هاي تعيين شده صادر مي شود که يکي مي تواند در حاشيه خيابان دو طبقه بسازد و ديگري 6 طبقه، لذا حجمي از فضاهاي نامتناسب شهر را از نظم و زيبائي انداخته و کمبود پارکينگ ها در خيابان هاي شلوغ ترافيک سرسام آوري را رقم زده اند.
کسي سئوال نمي کند که چرا مجوز تأسيس مطب هاي پزشکي را در خيابان زند و ارديبيهشت آنقدر بي حساب و کتاب صادر کرده ايم که اين خيابان هاي عريض و طويل و پس کوچه هاي آن زير بار ترافيک کمر راست نمي کنند.
وقتي مجوز احداث و يا تأسيس مدارس غيردولتي را در خيابان قصردشت و کوچه هاي آن بدون ملاحظه راه بندان به هنگام تعطيلي مدارس صادر کرديم کسي اعتراض نکرد که هر تقاضايي را به صرف معروف بودن خيابان براي جلب دانش آموز نبايد پذيرفت.
ممکن است سئوال شود که کراوات زدن، واکس زدن کفش، لباس تميز و اتو شده پوشيدن و آراستگي ظاهري چه ربطي به رعايت شئونات و ملاحظات شهري دارد؟ پاسخ روشن است.
نخست اينکه توجه به نظم و آراستگي ظاهري آدمي را مقيد مي کند به قانونمندي و پرهيز از هر چه باداباد.
کسي که به ظاهر خود توجه مي کند نظم را به عادت دنبال مي کند و از هر بي نظمي بيزار است.
مديري که در برابر ارباب رجوع، دستي بر تلفن و دستي ديگر در گوش و بيني و خاراندن سر دارد همان کسي است که به ظاهر خود و حرکات عمدي يا ناخودآگاه بي توجه است.
نهايت اينکه چندان اهميتي هم به حضور ارباب رجوع نمي دهد و در انديشه رعايت وقت ديگران هم نيست.
مسئولي که متقاضي امضاء نامه اي را مقابل خود مي نشاند تا صحبت تلفني خانوادگي اش و يا رتق و فتق امور شخصي اش را به مدت طولاني ادامه دهد در اين انديشه نيست که در دل ارباب رجوع چه مي گذرد.
گويي هر صاحب منصبي بيشتر متوجه خواسته و مشکلات خود است تا رفع نيازهاي مراجعان و اگر اعتراضي معقولانه هم داشته باشي با برخوردي مواجه مي شوي که نه تنها به خواسته ات نمي رسي بلکه مجبور مي شوي عذرخواهي هم بکني و تملقي هم بگويي و تعريفي از پس آن که من مي دانم شما چقدر زحمت مي کشيد و چه مشکلاتي داريد هرچند در دل باور نداري و ناسزا مي گويي با دهان و زبان بسته.
و اگر بگوييم همه چيز با همه چيزهايمان بي ارتباط نيست گزافه نگفته ايم.
بي نظمي، رياکاري، خودخواهي و خدا ناشناسي همه به هم ربط دارند. خسارت هاي مالي و روحي ناشي از اين عملکردها مثل غده اي سرطاني است که نارضايتي ها را دامن مي زند. شاخه پائيني درختان با عصبيت و لجاجت شکسته مي شود. آشغال از داخل اتوبوس به درون خيابان ريخته مي شود. بي جهت صداي گوشخراش بوق اتومبيل راننده جلويي را سراسيمه و عصبي مي کند. عبور از چراغ قرمز زرنگي تلقي مي شود. گريز از اجراي قانون فرصت است و مهم تر اينکه کسي که خود بيش از ديگران خطا و گناه و ناصوابي دارد از همه منتقدتر است نسبت به عملکرد ديگران.
فرهنگ چانه زني نهادينه شده به نحوي که با دکتر هم در مورد اينکه چه تجويز کند يا نکند بحث مي کنيم.
به نظر مي رسد مرزهاي عقيدتي و اخلاقي در تعارض با بي مرزي هاي بداخلاقي ها در تضادي آشکار نوعي لجام گسيختگي را در عملکردها دامن زده و آزادي ها را فراخ تر از آنچه بايد باشد گسترش داده است.
کافي است نيم نگاهي به روند امور، در کشورهاي پيشرفته داشته باشيم. ساختمان هاي هم ارتفاع، خيابان هاي تميز و خط کشي شده، پياده روهاي بدون سد معبر، اتومبيل هاي تحت نظم و بدون پارک دوبله. خط جداي دوچرخه و موتورهاي با کلاه ايمني، آدم هايي که در پياده روها حقوق يکديگر را رعايت مي کنند و مسائلي از اين قبيل که همه حکايت از نظم و قانونمندي دارند.
آيا براي رعايت موازين قانوني و عرفي فرهنگ سازي کرده ايم؟
آيا پليس ما در پيشگيري از تخلفات قاطع و بي گذشت است؟
آيا شهرداري ها و شوراهاي شهر و روستا به فرهنگ نظم پذيري، زيباسازي و ايجاد شرايطي براي رعايت کردن الزامات قانوني توجه دارند؟
اين همه جلسات کم نتيجه اي که بخش عمده اي از وقت مديران را با صرف هزينه هايي چند به اتلاف مي برد چه حاصلي دارد جز آنکه ارباب رجوع را در نوبت هاي طولاني براي پاسخگويي به تقاضاها قرار مي دهد و رسيدگي به پرونده ها را طولاني تر مي کند.
سياست زدگي تشکيلاتي و اداري، کار امروز را به فردا و فرداها افکندن، و نشستن و گفتن و برخاستن نتيجه اي جز آنچه هست به بار نخواهد آورد.
مي توان از ظاهر افراد پي به باطنشان برد و از اضافه گويي ها، چانه زني ها، اخم کردن ها، حرافي ها و حتي سکوت ها پرهيز کرد.
اگر هنر، ميدان ربايش زيبائي ها باشد، زيبا بودن تابع نظم است و نظم است که قانونمندي را نهادينه و بهينه مي کند.
خودمان را در آئينه ببينيم. در آئينه بي زنگار و آئينه دل
راستي نسبت به آنچه مي گوييم تا چه اندازه باور داريم؟
والسلام