در کلاس سوم دبيرستان بودم «1343» مرحوم احمدزاده دبير زبان ما قبل از آنکه شروع به تدريس کند، خطاب به دانش آموزان گفت: نوجوان 17 ساله لهستاني به نام ويرژينو گئوگيو کتابي نوشته به نام «محمد پيغمبري که از نو بايد شناخت» و خلاصه اي از ويژگي هاي کتاب را شرح داد. من آن کتاب را در آن سالها خواندم و شمه اي از آن را به ذهن سپردم که چندان در فهم آن در آن سن و سال موفق نبودم. در دوره دانشجويي به سال هاي 1353 تا 1358 هم کم و بيش آن را با تعمق بيشتر مطالعه کردم. امروز به اين نتيجه رسيده ام که آن کتاب در شناخت راه و روش پيامبر اسلام و ويژگي هاي شخصيتي ايشان مي بايد بار ديگر هم خواند.
آنچه در موفقيت پيامبر اسلام(ص) تأثير فوق العاده اي داشته هوش سرشار، اخلاص، انتخاب بهترين راه، خُلق نيکو، خردورزي، قاطعيت در ادامه راه درست و خداشناسي و خداباوري به معناي عميق کلمه بوده است. آنچه امروز ما براي رفع گره هاي فرهنگي، اقتصادي و سياسي به آن نياز داريم.
چالش هاي پيش روي ما که دشمنان و مخالفان نظام توانسته اند در اشاعه تبليغات خود به نحو مطلوب براي رسيدن به اهداف براندازي استفاده کنند يکم مشکلات اقتصادي ناشي از تورم، گراني، احتکار، نظام گسيختگي نرخ گذاري ها، عدم ثبات شغلي، اشتغال زايي اطمينان بخش و نهايتا نظارت مستمر و دقيق و مسئولانه است که به اعمال روش ها و راهکارهاي کارشناسانه به دور از فاميل گرايي، رانت خواري، واسطه گري و ارتباطات ناسالم اداري نياز دارد. اگر در زمان پيامبر اکرم(ص) خمس، زکوه، انفاق، صدقات و خراج توانستند تعادلي در عدالت اقتصادي ايجاد کنند خميرمايه و زيرساخت هاي محرک آن باور بوده است.
باور که همان ايمان باشد تابع سنت ها، فرهنگ ها، عملکرد مسئولان و ترس از خدا و روز قيامت است.
وقتي تجهيزات ارتباطي بين المللي مانند کامپيوتر، گوشي تلفن هاي همراه، تبلت و نهايتا ماهواره ها به هر آدم باسواد، کم سواد و بيسوادي فرصت و اجازه مي دهند که هر چه در دل دارد و از ديگران تأثير گرفته سوار بر امواج کند تا به هر کسي و هر جائي تحويل دهد مثل هجوم ملخ هايي است که کشتزارهاي ذهن آدمي را مي پيمايند و هر سبزي و سبزينگي غيرمقاوم را مي جوند و مي خورند در چنين شرايطي نخست باورها به چالش کشيده مي شوند و در پي آنها فرهنگ ها، سنت ها، تجربه هاي همزيستي مسالمت آميز و بسيار دستآوردهاي آرامش بخش ديگري را در جنگي نابرابر دخيل مي نمايند.
چه بعضا جنگ هاي خونيني که با تحريک و تهييج رواني همين وسائل ارتباطي ايجاد شده و مردم را در مقابل يکديگر قرار داده است که نمونه هاي آن را مي توان ليبي، عراق، سوريه، لبنان و امثالهم ذکرکرد.
اسلام يک دين است. يک پيامبر دارد. يک مکتب است و يک اخلاق تعريف شده را تبليغ مي کند. در زمان حافظ يعني قرن هشتم به قول وي جنگ 72 ملت تا 72 ديدگاه از اسلام تبليغ مي شده و امروز شايد هزاران ديدگاه از اسلام ساخته و پرداخته شده اند که همين تفرقه و شکاف موجب شده نوع حکومت هاي موجود کشورهاي اسلامي معرف برداشت هاي متفاوت از اسلام باشد و مسلمانان جهان نتوانند يا نخواهند و يا نگذارند زير يک لوا و پرچم گرد آيند و قدرت خود را به رخ دشمنانشان بکشند و ديگر دارالاسلامي با شرايط گذشته هاي بعد از بعثت موجود نباشد.
چالش هاي فرهنگي عصر ما صرفا به دليل تداخل يا تعارض ديدگاه هاي شرقي و غربي نيست بلکه ملت هاي مسلمان هم گرفتار اختلاف در ديدگاه و برداشت از قوانين و مقررات اسلامي هستند. به قول ژان مونه فرانسوي که يکي از صاحب نظران تعليم و تربيت است: «در مسابقات جهاني آينده، برد از آن ملتي است که بهترين مجموعه هاي تعليم و تربيت را ارائه دهند...»
راستي آموزش و پرورش ما در آموزش و تربيت فرزندان ايران در طول يکصد سال گذشته با همه تغييرات و تحولات در روش ها و مفاد مطالب درسي و با هزينه هاي گزاف تا چه ميزان به نسبت سرمايه گذاري ها موفق بوده است که حاصل آن، انفعال، بيکاري و بيزاري افرادي از دانش آموختگان دبيرستاني و دانشگاهي ماست و امروز حاکميت با يکي از چالش هاي بزرگ آموزش و فرهنگ دست و پنجه نرم مي کند؟
آيا راهکاري جز اين هست که برنامه ريزان و برنامه نويسان آموزشي شرايط تحميل شده بر جهان را به خوبي درک کنند و به نسبت نيازها سرمايه هاي آموزشي را صرف نمايند؟
حجاب که يکي از ارزش هاي فرهنگي ايراني و اسلامي است امروز اهرمي شده است تا به نام آزادي جاي خود را به بي حجابي دهد که هم با فرهنگ ايراني همسويي ندارد و هم با فرهنگ اسلامي و هم با ارزش هاي انساني. هرچند آزادي به معناي حقيقي و سودآوري نبايد ضدارزش باشد اما اينک يکي از چالش هاي فرهنگي و ديني حجاب است که عقبه آن به يک ارتجاع برمي گردد. ارتجاعي که انقلاب اسلامي ايران آن را برچيد و اينک دوباره طرفداراني با تحريک دشمنان مردم ايران براي ايجاد تفرقه و دوقطبي کردن جامعه يافته است.
آنچه مسلم است حجاب نبايد به يک ابزار سياسي تبديل شود که تحريک کننده شود. حجاب يک باور است. باوري که زنان محجبه آن را آزادانه انتخاب کرده اند. اما بدخواهان آن را اجباري مي نامند. مي بايد شرايطي در جامعه ايجاد شود که زنان و دختران مخالف با حجاب آن را به عنوان يک ارزش بپذيرند. همانگونه که رضاشاه نتوانست با زور پاسبان و چماق همه زنان ايران را بي حجاب کند ما هم نمي توانيم با زور و اجبار بر سر زنان چادر کنيم هرچند کار او خلاف عفت و شرافت بود و کار ما براي حفظ عفت و عصمت است.
در اين شرايط است که مي بايد از روش پيامبر اسلام استفاده کرد. مي بايد شرايط ذهني دختران و زنان تحت تأثير فرهنگ غرب را با کار فرهنگي تغيير داد. با مهرباني، خوش زباني، ارج گذاري به شخصيت جوانان، به کمک مردم. هرچند زمان بر و کاري هنري و حرفه اي است اما شدني است.
آيا تاکنون بدون کارهاي کليشه اي ارزش حجاب را در رسانه ها تبليغ کرده ايم؟
آيا از پوشش زنان ايراني در دوره هاي تاريخي الگويي ارائه داده ايم؟
آيا فرق آزادي در بي بند و باري را با آزادي دروني ناشي از ايمان تشريح کرده ايم؟
آيا گفته ايم که چادر، مقنعه، روسري، شال و... صرفا يک وسيله پوششي هستند.
آنچه مهم است شخصيت، باور و نجابت است که بدان وسيله ظاهر زنان نمودار آنها هستند. وگرنه با چادر هم مي توان خيانت کرد و نانجيب بود و خود و ديگران را فريب داد. خودنمايي و نمايش زيبائي هاي تن يکي از صفات تحريک کننده اي که هر زني در نهان و آشکار قصد دارد به وسيله آن قدرت نمايي کند اما نمايش توانايي هاي علمي، ديني، هنري و حرفه اي، به تحمل، زمان و دانش آموختگي نياز دارد تا بتوان آن قدرت را به نمايش گذاشت.
زنان و دختران نجيب و باشرافت ايراني در طول تاريخ قهرمان عاليه بوده اند. به اين مسائل هم بيانديشيم.
والسلام