گرچه آدمی از سادگی و بی پیرایگی و تعلقات زیستی کم بهاء امروز به جائی رسیده که پاسخگوی نیازهای نو به نو نیست و به هر لحظه میلی دارد و خواهشی و بر بام رفیع آرزوهایی ایستاده که دستش به انتهای آن نمی رسد اما همین انسان امروزی هم وقتی با خود خلوت می کند از خود می پرسد ای نفس از من چه می خواهی که چنین در اسارت سرعت به ناکجاآباد، مدام تخته گاز می روم و مرا فرصتی نمی دهی که نفس تازه کنم و دمی به آرامش خودخواسته ای دل مشغول گردم.
و اگر امروز ابراهیمی پیدا می شد تا دوستی اش را با خدا به بهای قربانی کردن فرزند هیچ تعلقی را به دل راه ندهد نمی دانم در چهارراه های چه کنم کدام راه را برای رسیدن انتخاب می کرد که در میانه دلواپسی ها او را از خواسته اش باز ندارد؟
آه که تاریخ باورها در گذشته های دور چه ناباورانه می نمایند در این روزگار عصیان که همه چیز در یک چیز خلاصه می شود و آن انتظارات مادی است برای پشت میزنشین-های اینترنت پسند و عاداتی که تمامی جسم و روح آدمی را می برد به فضای مجاز و سراب هایی که به آب می مانند و آب نیستند و حقیقت چه زود مثله می شود.
می بینیم که بعضی حاجیان به رسم و عهد گذشتگان و براساس باور مسلمانی در صف قربانی گوسفندان و چهارپایان حلال گوشت می ایستند تا نفس خود را برای رهایی از باوری که باری بر دوش آنان می گذارد راضی کنند و رفع مسئولیت دینی را به جشن نشینند اما ای کاش چونان ابراهیم نفس بدخواه را قربانی می کردند تا دوستی شان با خدا خالص شود و پای در جای پای خلیل اله گذارند.
ای کاش هزینه قربانی صرف بهبود زندگانی کسانی می شد که با سیلی روی خود را سرخ نگه می دارند و عزت نفسشان چنان است که روی گدایی ندارند حتی اگر گرسنگی آنها را از پای درآورد.
این قربانگاه کجاست که چندان راهی به آن نیست؟ قربانگاهی که ایمان و باور آدمی به خدا چنانست که نفس اماره در آن ذبح می شود تا فاصله ها کم شوند تا همه در یک صف بایستند برای ابراز اخلاصی که ریا در آن جایگاهی ندارد.
چه باید کرد و چه باید گفت در این شرایطی که مترفین و سرمایه داران را غم بینوایان نیست هرچند لباس مسلمانی بر تن دارند و داد از بی اخلاقی و بداخلاقی می زنند... اگر در تاریخ خوانده و یا به روایاتی شنیده ایم که انسان هایی چون امام علی(ع) از تعلقات مادی و دنیایی بریده و تمام هم خود را برای رضایت و خوشنودی ایتام و مساکین به کار برده اند اینگونه افراد به نیکی مسلمانی استثناء هستند و استثناء قاعده نمی شود.
اگر واقعا روندگان طریقت و رهروان شریعت به آن حقیقت دست یافته اند که این دنیا فانی است و همه چیز در حال گذر و شدن است کدام نفس مسلمانی به چنین راهی که بسیاری در پیش دارند برای زراندوزی و سرمایه داری تن می دهد مگر آنکه از اسلامشان جز پوسته ای و ظاهری نمایان نباشد؟
کدام وعظ و خطابه و سفارش تواند روح ناآرام دنیاطلبان را به تحول و تغییری رهنمون شود که چه کنند تا آدمی از جنس مسلمانی امام علی(ع) و یا پیامبر اعظم(ص) باشند زیرا آنان هم انسان بودند و فراتر از آن نبودند جز آنکه تقوی پیشه بودند و خداباور.
راستی اگر نفس اماره حاجیان و دیگر مسلمانان قربانی می شد حتی یک فقیر و بی چیز در جامعه پیدا نمی شد. بیکاری راه نداشت و اعتیاد در روح و روان هیچ جوانی لانه نمی کرد و ازدواج ها به طلاق کشیده نمی شد و دادگاه ها و دادگستری ها گسترده نمی گردید.
اما افسوس که نفس اماره آنچنان ترکتاز و تمامیت خواه است که حتی عالمان و دانش آموختگان را در اسارت می گیرد و علیرغم دانایی ها و توانایی هایشان خود قربانی نفس خود می شوند هرچند عید قربان عید قربانی نفس باشد و نه صرفا کشتار گوسفندان.
والسلام